
در سن بلوغ، نوجوان به دلیل تمایلی که به گذراندن وقت با همسالان خودش داره، از فعالیت های خانوادگی دوری می کنه. اگر برای انجام کاری از آنها کمک بخواهید، ناراحت میشن و غرورشون جریحه دار میشه. و دعوت شما رو برای گردش وقتی قبول می کنند که دوستشون همراه شون باشه.
در سن بلوغ، نوجوان دوست داره مثل همسن و سالهای خودش لباس بپوشه و هویت خودشو از این طریق ابراز کنه پس هر لباسی که مد بشه، به سرعت در میان نوجوانان رواج پیدا می کنه.
در سن بلوغ، ارتباط نوجوان با والدین محدود میشه و نوجوان به سؤال های آنها خیلی کوتاه و فشرده پاسخ می ده و دیگه رازهاشو با پدر و مادر درمیون نمی گذاره. البته او هم حق داره برای خودش رازهایی داشته باشه. مجبور کردن نوجوان به حرف زدن دربارۀ مسائل خصوصی یه جورایی انکار استقلال اونو میرسونه.
در سن بلوغ، حساسیت و واکنش شدید نسبت به اختلافات کوچک و بزرگ زیاد میشه. نوجوان درباره عقاید و اثبات حرف خودش به دیگران آنچنان محکم صحبت می کنه و از آن ها دفاع می کنه که گویی وحی منزله.
« تقریباً برای همه بچه ها، بلوغ یک معنی دارد و آن این است که ما دیگر «بچه» نیستیم و می خواهند این حرف را امتحان کنند. باید قبول کنیم که این، حق طبیعی آنهاست و شرایط مناسبی برایشان فراهم سازیم. اگر اینگونه فکر کنیم و عمل نمائیم، مشکلات خیلی کمتر می شود و ناراحتی بوجود نمی آید ».
(آلفرد ادلر)
مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر