‏نمایش پست‌ها با برچسب عشق. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب عشق. نمایش همه پست‌ها

۱۳۸۹ اسفند ۲۲, یکشنبه

کف اتاقت را خلاقانه تمیز کن!



خلاقیت با هیچ فعالیت خاصی -نقاشی، شعر، رقص، آواز و...- سروکار ندارد. هر چیزی می تواند خلاق باشد و این تویی که کیفیت را به این فعالیت می بخشی. فعالیت به خودی خود نه خلاق است و نه غیرخلاق. تو می توانی به شیوه ای غیرخلاق نقاشی کنی یا آواز بخوانی. همین طور می توانی به شیوه ای خلاق، کف اتاقت را تمیز کنی یا آشپزی کنی. این یک نگرش است. یک رویکرد درونی است، اینکه تو چطور به رخدادها و اشیاء نگاه می کنی.



بنابراین نخستین چیزی که باید به یاد بسپاری این است که خلاقیت را به هیچ چیز به خصوصی محدود نکنی. خلاقیت به شخص مربوط می شود و اگر انسان خلاق باشد، از هر کاری که از او سر بزند، حتی از راه رفتنش خلاقیت می بارد؛ حتی بی عملی او نیز کاری خلاق خواهد بود.


هر کسی نمی تواند نقاش باشد؛ لزومی هم به این کار نیست. چنانچه همه نقاش باشند، دنیا چهره بسیار زشتی پیدا خواهد کرد؛ دیگر زندگی کردن دشوار خواهد بود. هر کسی نمی تواند آوازه خوان باشد؛ احتیاجی هم به این نیست. اما هر کسی می تواند خلاق باشد.
هر کاری که انجام می دهی، اگر از روی لذت و شادمانی و عاشقانه انجام دهی، و نه از روی سودجویی محض، آن وقت خلاق و مبتکرانه است.

به آنچه انجام می دهی عشق بورز. هنگام انجام آن مکاشفه گر باش، حال این کار هرچه می خواهد باشد. آن وقت خواهی دید که حتی نظافت کردن هم کاری مبتکرانه می شود. آن هم با چه عشقی!!
اگر کف زمین را با عشق تمیز کنی، انگار تابلوی نامرئی زیبایی را کشیده ای. تو آن لحظه را با چنان شعفی گذرانده ای که به تو رشدی درونی بخشید.

خلاقیت یعنی به هر کاری که به آن مشغولی، عشق بورزی و برای آن جشن بگیری. شاید هیچ کس به ارزش کار تو پی نبرد، چه کسی تو را به خاطر شستن کف اتاق تمجید می کند؟! نه نام تو را در تاریخ ثبت می کنند و نه روزنامه ها عکس تو را همراه با مشخصات به چاپ می رسانند. اینها همه اش نامربوط است؛ تو از آن لذت می بری.
اگر شهرت خود به خود در پی آن آمد؛ بهتر. اگر شهرتی در کار نبود؛ بازهم چه بهتر! پس اگر به دنبال آوازه و شهرت هستی و فکر می کنی هر وقت مثل پیکاسو مشهور شدی، آن وقت خلاق هستی؛ به خطا رفته ای. در حقیقت تو آن موقع دیگر به هیچ وجه خلاق نیستی، بلکه سیاستمداری جاه طلب هستی.

هر انسانی خالق به دنیا آمده است. به کودکان نگاه کن تا خودت ببینی که همه بچه ها خلاق اند. این ما هستیم که به مرور، خلاقیت آنان را نابود کرده و به تدریج باورهای غلطی در مغزشان می کاریم ما به شیوه ای خزنده گمراهشان می کنیم و با روندی آهسته آنها را بیش از پیش سودجو و جاه طلب بار می آوریم.
وقتی جاه طلبی از یک در وارد شد، خلاقیت از در دیگر خارج می شود، چرا که انسان زیاده خواه و جاه طلب نمی تواند خلاق باشد. او حین نقاشی کردن، آینده را می بیند و در این فکر است که «جایزه نوبل کی نصیبم می شود؟» در نوشتن رمان هم به آینده نظر دارد؛ او همیشه در آینده به سر می برد، اما یک فرد خلاق همیشه در حال سیر می کند.

تو باید از شرطی شدن های اشتباه کناره گیری کرده و از تلقینات هیپنوتیزمی نادرست که در دوران کودکی تحت تأثیر آن بودی، خود را پاک سازی کنی. آنها را کنار بگذار و خود را از همه شرطی شدن ها تصفیه کن؛ ناگهان خودت خواهی دید که خلاق هستی.
اگر دنیا سراسر مال تو بود، ولی تو مال خودت نبودی، آن وقت چه کار خواهی کرد؟ آدم خلاق وجودش به خودش تعلق دارد؛ او ارباب خویش است.اما کسی که به دنبال پول و شهرت و قدرت است، گداست، زیرا او مدام درخواستی دارد؛ او چیزی ندارد که به دنیا ببخشد.
«اشو»

مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره

۱۳۸۹ اسفند ۱۱, چهارشنبه

ابرهای شیفتگی

شیفتگی احساسی است که تحت تأثیر تحریف های شناختی همه یا هیچ و بزرگ نمایی شکل می گیرد. وقتی کسی شیفته دیگری می شود بر نقاط منفی او خط بطلان می کشد. او حتی نمی خواهد بپذیرد که طرف مقابل انسان است و مثل همه انسان ها ضعف هایی دارد. بلکه او را آرمانی می کند و از او بت می سازد، زیرا فقط ویژگی های مثبت او را می بیند و آن ها را بزرگ نمایی می کند.

شیفتگی پدیده ای است که در روابط بین فردی دو جنس متفاوت زیاد دیده می شود. این پدیده سبب می شود که فرد بیش از اندازه به دیگری اعتماد کند، مرزها را درهم شکسته و نزدیک شود، یا حتی شیوۀ انفعالی درپیش گرفته و به اصطلاح خودانگیخته نباشد زیرا می ترسد طرف مقابل را از دست بدهد.

شیفتگی مانند ابری است که لایه ای تیره بر روی خورشید قضاوت سالم می کشد. افراد شیفته با قضاوت سالم وداع کرده اند و برای مدتی آنرا به مرخصی می فرستند. به این ترتیب با نگاهی عاری از قضاوت به معشوق می نگرند. بسیاری از این افراد پس از زندگی زناشویی متوجه اشتباهات خود می شوند، اما وقتی چنین روابطی به ازدواج نینجامد همواره در فکر معشوقی هستد که او را پدیده ای حیرت انگیز و بی نقص تلقی می کنند.

شیفتگی یا عشق بیمارگونه به دیگری، با دفاع و انکار جنبه های منفی و نقاط تاریک شخصیتی معشوق همراه است.

شیفتگی با نادیده انگاری همراه است، نادیده انگاری درباره کسی که انسانی است مثل خود ما با نقاط ضعف و برخی اشتباهات و شکست ها.

شیفتگی با تفکر همه یا هیچ همراه است؛ این فرد هر آنچه همه خوبان دارند به تنهایی دارد و هیچکس مانند او نیست.

شیفتگی با خودفریبی و دیگرفریبی همراه است. دیگری را می فریبیم چون از او یک بت می سازیم و او را تا حد فرشتگان و حتی بالاتر ارتقاء می دهیم، درحالی که طرف مقابل می داند که انسانی است مثل همه انسانها؛ و خود را فریب می دهیم زیرا با قضاوت وداع می کنیم و عقل سلیم را دست بسته در اختیار توفان احساس قرار می دهیم.

مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره


۱۳۸۹ اسفند ۹, دوشنبه

آیا داشتن تمایل جنسی نسبت به کسی به معنای دوست داشتن و عشق نسبت به اوست؟

افشین یکی از مراجعین من، به تازگی با خانمی که 2ماه پیش از همسرش جدا شده آشنا شده ، این خانم 3 سال از افشین 29 ساله بزرگتره ، افشین زمانی که با من تماس گرفت مشاوره می خواست تا چطور با پدر و مادرش صحبت کنه که این وصلتو بپذیرن، ازش خواستم علت این انتخابو توضیح بده، جالب اینجا بود ، جواب می داد: "این خانم بی نظیره" اما نمی تونست واژۀ بی نظیر رو توضیح بده، ازش خواستم قبل از اینکه این موضوع با خانواده مطرح بشه 24 ساعت فکر کنه و خصوصیات خوب و بد این خانمو بنویسه، جالب تر این بود ، بعد از این مدت فقط یک جملۀ مثبت دربارۀ این خانم نوشته بود و اون اینکه فوق العاده زیبا و جذابه! و خودش اذعان کرد: "من تمام شب رو بیدار بودم و تا حالا انقدر عمیق به موضوع نگاه نکرده بودم و متوجه نشده بودم جذابیت فیزیکی اون، انقدر منو تحت تاثیر قرار داده ...."
بعضی به غلط چنین تصور می کنن که چون نسبت به مرد یا زنی تمایل جنسی بالایی دارن ، عاشق اون هستن। توجه داشته باشیم که عشق و هوس رو اشتباه نگیریم। این افراد گمان می کنن با شروع رابطۀ جنسی و تجربۀ لذت، عشق ومحبت نیز همراه می شه। در حالی که در بسیاری از موارد چنین نیست। بعضی اوقات افراد با تشدید و تنوع رابطۀ جنسی به دنبال حلقۀ گم شدۀ عشق هستن। بسیاری از ازدواجها با تمرکز اولیه بر روابط جنسی و هوس بنا می شن و نتیجه رابطۀ زناشویی ناقصه، در حالی که برای تقویت رابطۀ زناشویی نیاز جدی به دوستی و توجه طرفینه। چه بسیار مشکلاتی که از این فرض و بنیان غلط در روابط زناشویی سرچشمه می گیره.
موفق و پیروز باشید!
هدی صادقی :) کارشناس ارشد روان شناسی
زمینه های فعالیت : مشاورۀ فردی ، خانواده و ازدواج
شمارۀ تماس 9092301919 کد 2380

۱۳۸۹ بهمن ۱۱, دوشنبه

عشق یک طرفه

در عشق یک طرفه، عاشق، معشوق را در جایی دیده و علاقمند شده است. اما معشوق اطلاعی از این موضوع ندارد.
عاشق، معشوق را مخاطب ذهنی خود قرار می دهد، در غیاب او تصمیم گیری می کند، با او حرف می زند، به جای او فکر می کند و ...

از کجا شروع می شود؟
در مواجهه با کسی که واقعاً دوستش دارید کم رو و خجالتی می شوید. حجب و حیایی ویژه در درون خود نسب به او احساس می کنید درحالی که در مواجهه با دیگران این حس ویژه را ندارید. شما همچون یک کاریکاتوریست عمل می کنید. یک جنبه معشوق را به گونه ای عجیب و ناباورانه حالت بادکنکی می بخشید و در خیال خود از او یک غول می سازید که جرأت رویارویی و درمیان گذاشتن موضوع با او را از شما سلب می کند. پس هوشیار باشید که:

هرچه بیشتر علاقه تان را کتمان کنید، معشوق را بیشتر درونی کرده و به او پر و بال می دهید و او مدام دور و دست نیافتنی می شود و این دوری شکافی ایجاد می کند که اضطراب و کمرویی، تنهایی و حس غربت جای آن را پر می کند.

از او موجودی فرا زمینی نسازید که به مرور زمان و افزایش علاقمندی، در برابرش احساس ناتوانی کنید.

حس پرستشی که شما نسبت به او دارید، شاید او واقعاً نسبت به شما نداشته باشد.

ضعف های طرف مقابل را نیز ببینید.

شاید این روند عشق و عاشقی ساخته و پرداخته ذهن شما باشد و عملاً قابل تحقق نباشد؛ پس هرچه سریع تر شکلی منطقی و معقول به آن بدهید.

مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره

۱۳۸۹ بهمن ۲, شنبه

عشق ویرانگر، بخش چهارم ، محبوب خفن من

ضمن سلام خدمت شما دوستان عزیز

این بار در مطلب مربوط به عشق ویرانگر قصد دارم شخصیت مرزی یا به اصطلاح borderline رو توصیف کنم. توصیه می کنم فیلم Straw Dogs یا سگ های پوشالی رو برای درک بهتر این شخصیت تماشا کنید. سگهای پوشالی فیلمی ست جذاب و دیدنی در ژانر همیشگی سام پکین پا: خشونت همراه با شاعرانگی.

این شخصیت رو شاید به عنوان شخصیت "as if" یا انگار که بهتر بشه توضیح داد. این افراد گاها به نظر می رسه در یک حالت بحرانی به سر می برن، نوسان خلق در بین آنها بسیار شایع است. ممکنه فرد لحظه ای اهل بحث و مجادله به نظر برسه، لحظه ای دیگر افسردگی نشون بده، و زمانی دیگر از فقدان هرگونه احساس شکایت کنه. این شخصیت حد وسط نداره ، به طور مثال یا به شدت مدرنه یا به شدت سنتی. در واقع نمی دونه کیه و چی می خواد و هر روز با یک چیزی ابراز هویت میکنه. به شدت تکانشیه و تکانه ها را با ولخرجی، بی مبالاتی و بی احتیاطی در سکس ، سوء مصرف مواد، رانندگی با سرعت بالا و بدون احتیاط ، دوره های پرخوری و... به نمایش می گذاره. شاید واژۀ خفن بهترین واژه برای توصیف این شخصیت باشه. در بین اختلالات شخصیت ، این شخصیت در به بازی گرفتن دیگران همتا نداره. این شخصیت تحمل تنهایی را به خاطر حس پرخاشگری و وابستگی شدید نداره، و دائما نگرانه مبادا از دیگران نارو بخوره. اختلال هویت و الگوی بی ثبات روابط بین فردی نشانۀ بارز این شخصیته. همیشه اطرافیان هنگام برخورد با وی نگران هستن چون یا اطرافیان را به آسمان هفتم می چسبونه یا پرتشون می کنه قعر چاه. معمولا جنبه های غیر قابل تحمل شخصیتش رو به دیگران نسبت می ده. افکار این افراد بسیار به افکار پارانوییدی نزدیکه. علاوه بر این موارد اقدام به خودکشی یا افکار مربوط به خودکشی در بین آنها بسیار شایع هستش. معمولا ما روان شناسان برای توصیف این شخصیت از مفهوم جنسیت آشفته استفاده می کنیم. ممکنه با خودتون بگین که کی ممکنه تو دام همچین شخصیتی بیافته یا عاشق اون بشه اما من لازم میدونم که هشدار بدم این شخصیت برای خانمها بسیار جذابه چون نماد نرینگی ست. من آقایون مرزی زیادی رو دیدم که عشاق پر و پا قرصی داشتن اما مواظب باشید زیرا بی ثباتی حتی در روابط عاشقانۀ این افراد هم دیده می شه، به طوری که معمولا نسبت به نیازها و عواطف همسرشون بی تفاوت هستن اما برای معشوقه هاشون سنگ تمام می گذارن.

خوشبخت باشید !

هدی صادقی :) مشاور خانواده ، ازدواج و روابط بین فردی
شمارۀ تماس 9092301919
کد مشاوره 2380
لینک های مرتبط:

۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه

عنوان ندارد


یه سلام خیلی گرم تو این هوای نسبتا سرد D:


امیر یکی از مراجعین ، در جواب من که تصور کن همسرت کنارت نشسته چه خواسته هایی ازش داری خوب فکر کن و خواسته هاتو برام ایمیل کن، متنی فرستاد که به نظرم جالب بود و به قول معروف شاید آدمو گرم نکنه اما دلگرم میکنه!!! :)

بی مناسبت نیست که شما هم بخونیدش:


"می خواهم بدون اسارت دوستت بدارم

با آزادی در کنارت باشم

بدون اصرار تو را بخواهم

با احساس گناه ترکت نکنم

با سرزنش از تو انتقاد نکنم

و اگر تو نیز با من چنین باشی

ما یکدیگر را غنی خواهیم کرد!"


چند لحظه فکر کنین!

چند درصد خواسته هاتون این شکلیه؟!


خوشبخت باشید ! این یک دستور است :)


هدی صادقی :) کارشناس ارشد روان شناسی

حوزه های فعالیت : مشاورۀ فردی ، خانواده و ازدواج

شمارۀ تماس 9092301919

کد مشاوره 2380

۱۳۸۹ دی ۲۱, سه‌شنبه

عشق یا سوءاستفاده عاطفی?


بسیاری از دختران و زنان سوءاستفاده را تنها در مفهوم آزار جسمی و جنسی خلاصه کرده و سوءاستفاده عاطفی را نادیده می گیرند.
سوءاستفاده عاطفی هر رفتاری است که به قصد ایجاد کنترل طرف مقابل انجام می گیرد و همانند شستشوی مغزی به طور منظم، اعتماد به نفس و خودپنداره فرد را تخریب می سازد.
سوءاستفاده عاطفی چه بوسیله زخم زبان و تحقیر مداوم انجام گیرد و چه تحت عنوان «راهنمایی»، «آموزش» و «پند»، نتیجه اش همیشه یکسان است. سوءاستفاده عاطفی به ارزش شخصی فرد مقابل آسیب رسانده و زخمهایی ایجاد می کند که عمیق تر و مزمن تر از جراحت های بدنی است.


چگونه شستشوی مغزی اتفاق می افتد؟

فردی که قصد شستشوی مغزی دارد، طرف مقابل را در یک حالت ناآگاهی نگه می دارد. او دارایی دیگری را کنترل می کند، برای او برنامه ریزی می کند، پشت سر او بدگویی می کند و فرد را کم کم در یک قرنطینه نگاه می دارد و او را از ارتباطات صمیمانه قدیمی اش دور می کند.

فردی که قصد شستشوی مغزی را دارد، تلاش می کند دیگری را مجبور سازد مطابق میل او فکر کند و صحبت نماید، به عبارتی هرچه او می گوید، همان می شود.

سه الگوی عام رفتار سوءاستفاده گرانه عبارتنداز:

1- پرخاشگری: بدزبانی، متهم سازی، تهدید و سرزنش، دستور دادن، شکل های مستقیم سوءاستفاده پرخاشگرانه می باشند. شکل غیرمستقیم سوءاستفاده پرخاشگرانه می تواند با رفتار «یاری کردن» خلط شود. انتقاد، نصیحت، موشکافی و پرسش از دیگران در برخی موارد تلاشی در جهت کنترل یا خوارسازی است نه کمک. سوءاستفاده کننده وقتی می گوید «من این را بهتر از همه می دانم» در روابط هم سطح، نابرابری ایجاد می کند.

2- انکار: سوء استفاده کننده واقعیت را نمی پذیرد. برای مثال اگر سوءاستفاده شونده به او بگوید که رفتارت توهین آمیز بود، سوءاستفاده کننده مصرانه می گوید «من نمی دانم تو درباره چه صحبت می کنی». امتناع از برقراری رابطه و قهر کردن، شیوه دیگر انکار است که «اصلاح از طریق سکوت» خوانده می شود.

3- ناچیز شماری: در این شیوه سوءاستفاده کننده، حادثه را انکار نمی کند ولی تجربه عاطفی سوءاستفاده شونده را در قبال آن حادثه زیر سؤال می برد. عباراتی چون «تو بیش ازحد حساس هستی» یا «تو از کاه کوه می سازی» بیانگر این نکته است که عواطف و دریافت های سوءاستفاده شونده معیوبند.

افراد سوءاستفاده شده، اغلب گرفتار احساساتی چون ناتوانی، آزار، ترس و خشم هستند. نکته طنزآمیز این است که سوءاستفاده کننده ها هم گرفتار همین احساسات هستند و به سوی اشخاصی که خودشان را ناتوان دانسته و برای دیدگاههای خود ارزش قائل نمی شوند، جذب می گردند تا احساس امنیت و کنترل بیشتری کنند.
سوءاستفاده کننده ها معمولاً با دو شخصیت متفاوت توصیف می شوند. گاه فردی دوست داشتنی و مهربان، گاه فردی ظالم و خطرناک. بنابراین با چنین شخصیتی، توانایی عجیبی در اغفال و متقاعد ساختن دیگران دارند.

دختران عزیز! در روابط عاطفی دوسویه، هشیار باشید که حقوق پایه ای خود را مدنظر قرار دهید.

مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره


۱۳۸۹ دی ۱۹, یکشنبه

عشق ویرانگر : بخش سوم، محبوب نمایشگر من


اگر مطالب قبلی عشق ویرانگر را خوانده باشید ، راجع به شخصیت شکاک و شخصیت خودشیفته بحث شد. این بار شخصیت نمایشگر یا Histrionic را تحلیل می کنیم. احتمالا همۀ شما نقش اول زن فیلم به یاد ماندنی برباد رفته (اسکارلت اوهارا) را به یاد دارید. و احتمالا اولین چیزی که نظر شما را در این شخصیت به خود جلب کرد جذابیت ظاهری و رفتار اغواگرانۀ اسکارلت بود. اگر در چند کلمه بخواهم این شخصیت را توصیف کنم به این شکل خواهد بود : تنوع طلب ، هیجان مدار ، ظاهرا گرم وشاد ، بسیار متوقع ، معمولا زیبا و خوش اندام ، دارای رفتار و حرکات نمایشی همراه با آسیب گریزی و پشت کار اندک. اختلال شخصیت نمایشگر در کشور ما در بین خانم ها بسیار شایع تر از آقایان است. خانم های هیستریونیک از نظر جنس مخالف بسیار بسیار جذاب هستند . زن هیستریونیک به عنوان یک شخصیت دمدمی مزاج در عشق شناخته می شود . او همواره با عینکی از گل سرخ به عشق نگاه می کند . احساسات بسیار تند و سوزانی را نمایش می دهد غافل از اینکه عمق این احساسات بسیار کم است. این زن استاد سر کار گذاشتن مردان است. تنوع طلبی او حتی از خودشیفته ها هم بیشتر است. در واقع رسالت الهی او تا لب چشمه بردن و تشنه برگرداندن می باشد. عاشق می شود ، یک عاشق پر شر و شور اما از فاصلۀ 3 متری و از هر صمیمیتی اجتناب می کند. توجه داشته باشید که او خود را از همه بیشتر شایستۀ توجه می داند و به عشق به چشم یک بازی نگاه می کند.
زندگی مشترک با همسر نمایشی
آیا آهنگ کلاسیک " باید بمانم یا بروم ؟" که توسط کلاش خوانده شد را شنیده اید ؟ گرفتن تصمیم قاطع در مورد بیرون آمدن از رابطه با فرد هیستریونیک مصداق همین آهنگ است. زندگی با فرد هیستریونیک می تواند بسیار هیجان انگیز و سرگرم کننده باشد هیجانات شدید و روحیۀ سرگرم کننده اش به همراه اغواگری های جنسی وی می تواند برای شما جاذبۀ زیادی داشته باشد. اما همیشه این هیجان و سرگرمی مثبت نیست. اگر شما از آن دسته مردهای متعصب هستید که دوست دارید همسرتان را در پستو پنهان کنید پیشنهاد می کنم به دختر هیستریونیک نزدیک نشوید. هیجان خواهی و تنوع طلبی او باعث می شود که عاشقان سینه چاک خود را به طور ناخواسته به جان هم بیاندازد تا این احساسات را ارضا کند.
موفق و پیروز باشید!
*
هدی صادقی:) کارشناس ارشد روان شناسی
زمینه های فعالیت : مشاورۀ فردی ، خانواده و ازدواج
کد مشاوره 2380
شمارۀ تماس 9092301919
p.s: اختلال شخصیت هیستریونیک همانند خودشیفته بسیار نسبت به درمان مقاوم است.

۱۳۸۹ دی ۱۴, سه‌شنبه

زن و مرد و پیاله عشق!

طبیعت مرد، موجودی پلی گامی است که در هر روز میلیون ها سلول جنسی پرتحرک بی طاقت و کوتاه عمر تولید می کند که هیچ هدفی به جز دویدن به سوی سلول تخمک و رسیدن به آن ندارند.
طبیعت زن، موجودی مونوگامی است که در هر گاه تنها یک سلول جنسی درشت، آرام، سرشار از اندوخته و صبور تولید می کند که آماده پذیرش و پرورش تنها یک سلول مرد از میان میلیون ها اسپرم می باشد.

غرایز جنسی مردان مانند تعداد گامت هایشان، ریزریز و متعدد است، دست یافتن به لذتی کوتاه و سریع، بی هیچ تعهد جسمی در پاسخ این رفتار. اما غرایز جنسی در زنان مثل گامت هایشان، موحد و طولانی و بی تعجیل و همراه با احساس تعهد برای پرورش و به ثمر رساندن نقطه لذتی است که از آن بهره برده اند.

آنچه گفتیم، صرفاً توصیفی از غرایز طبیعی و ویژگی های ذاتی آدم ها بود. اما یونگ، این نخبه روان شناسی، بر این عقیده است که غرایز آدمی قابلیت تعلیم و جهت گیری به سوی کمال را دارد. یعنی زن و مرد می توانند غرایز خود را چنان آموخته کنند که جز به واسطه عشق نتوانند باهم درآمیزند. حال می رسیم به این پرسش که رسیدن به چنین مرحله ای چگونه ممکن است؟

عشق در نهاد و خلقت زن به واسطه ضرورت مادری وجود دارد. اما در مرد، عشق نهادینه نیست و عشق باید به وسیله زن در او پا بگیرد، رشد کند و نهادینه شود. متأسفانه اغلب مادران، طبیعت پلی گامی بودن مرد را در فرزندان خود قبول کرده و به آن میدان هم می دهند، ولی در مقام همسر، از مرد خود عشق و وحدت دل می طلبند. مادران به جای آنکه پسران خود را عاشق خود کنند، باید عشق را به آن ها بیاموزند و جوهر و گوهر واقعی زن را به او بشناسانند و به او یاد دهند که چگونه زن مطلوب خود را برگزینند.

اگر زندگی ها با عشق آغاز می شوند اما بدون عشق یا حتی با تنفر به پایان می رسند، به این خاطر است که عاشق شدن زحمت و اراده ای نمی خواهد اما عاشق ماندن نیازمند آگاهی، تلاش، گذشت و تغییر است.

زنی که دل به مردی می سپارد، باید واقعیت پلی گامی بودن او را بپذیرد تا بتواند وی را در همه پیچ و خم های عشق با خود ببرد و تمامی لذاتی را که او در این و آن می جوید، و نمی یابد، به برکت عشق و درایت برای او فراهم آورد. برخی زنان، برای حفظ مرد محبوب خود به رفتارهای پلیسی و سوء ظن آمیز متوسل می شوند و می پندارند که حفظ دل مرد وابسته به امور بیرونی است. در صورتی که آزاد گذاشتن مرد و پروراندن هرچه زیباتر و درخشان تر خویش، بهترین جذبه را در زنان به وجود می آورد. باید توانمندی و چیزی در زن باشد که به مرد بگوید بیا! نه آن که بندهایی درکار باشد که به او بگوید نرو!
در مورد مردان نیز شرط محبوب ماندن و ماندگار شدن در دل زن، پرجذبه تر شدن و کامل تر شدن شخصیت و رفتارهای اوست.
وقتی چشم های من برای همیشه به دنبال تو خواهند بود،
که تو هرچه زیباتر پرواز کنی.

«بی عشق هم می توان زیست، حتی زیر یک سقف و تا پایان راه، بی عشق هم می توان خود را در پناهگاه های درون پنهان کرد و ساکت و آرام از کنار زندگی گذشت. اما ما زاده نشده ایم که عمری در خود بخزیم. ما آمده ایم که از خود بیرون آییم و با دیگران بیامیزیم، بشکفیم، شادی کنیم و عشق را در جان هم بریزیم و تازه شویم و هرجا که لازم باشد، ویران کنیم، بشکنیم و دوباره بسازیم:
شکستن، اگر عادت آسان آینه نبود که تکرار بیهودۀ زندگی این همه تازگی نداشت»

مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره


۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

عشق ویرانگر ، بخش دوم : محبوب خودشیفتۀ من ، قسمت دوم


یک فرد خودشیفتۀ با هوش و آشنا با مهارتهای اجتماعی ، در ابتدا تا حدی که شما گمان کنید با فردی همدل آشنا شده اید، به شما توجه نشان خواهد داد، اما آنگاه که شما را مجذوب خود کرد توجه او دوباره به سمت نیازهای خودش معطوف می شود. اگر شما از آن دسته افرادی هستید که ترجیح می دهید در یک رابطۀ عاطفی گمنام و ناشناخته بمانید، رابطه با فرد خودشیفته برای شما گزینۀ بسیار مناسبی خواهد بود، زیرا اگر شما به ابراز نیازها و تمایلات خود دربارۀ وقایع مختلف بپردازید، محبوب خودشیفتۀ شما، آنها را نادیده گرفته و به سرعت به موضوع مورد علاقۀ خود خواهد پرداخت. در واقع او قادر به درک تاثیر صحبت ها و گفتارش روی شما نیست. توجه داشته باشید که هرگونه تلاش شما به منظور اصلاح رفتار وی با تعجب، خشم و احتملاً پرخاشگری او روبرو خواهد شد. همچنین اگر در مواردی موفق تر از او عمل کنید، بایستی انتظار ناراحتی از سوی او را داشته باشید.
زندگی با فرد خودشیفتههمسر خودشیفتۀ شما در حالت مرضی احتمالاً فردی متکبر است و واقعاً بر این باور است که از بسیاری جنبه ها از جمله هوش، زیبایی و دوست داشتنی بودن، بر دیگران پیشی دارد. تحمل شما و نقایص شما، چیز دردناکی است که گویا او باید تحمل کند و احتمالاً بارها و بارها آن را به شما گوشزد خواهد کرد. در اینجا من به ارائۀ برخی توصیه های سودمند می پردازم که می تواند زندگی با فردی خودشیفته را قابل تحمل و یا بهتر از قبل سازد، اما به یاد داشته باشید زندگی با فردی که از اختلال شخصیت خودشیفتگی شدید رنج می برد، بسیار سخت و به احتمال قوی فراتر از صبرو تحمل است.
در درجۀ نخست از خودتان مراقبت کنید
این اختلال شخصیت از شدت و پایایی بسیار زیادی برخوردار است. یک فرد خودشیفته همواره عزت نفس شریک زندگی خویش را ویران می سازد مگر اینکه او از استحکام شخصیتی بالایی برخوردار باشد. بنابراین به منظور حفظ سلامت روانی خود زمانی را به برآورده کردن نیازهای خود بپردازید و در زمانی که احساس می کنید عزت نفس شما کاهش یافته با یک مشاور صحبت کنید.
رفتارهای مثبت او را انعکاس دهید
همواره به یاد داشته باشید که فرد خودشیفته در سطح هیجانی همچون یک کودک عمل می کند. به همین جهت یکی از بهترین کارهایی که می توانید انجام دهید این است که به او توجه مثبت غیر مشروط داشته باشید.
از دریچۀ حسادت او به جهان نگاه کنیدیک ویژگی مختص فرد خودشیفته این است که به هرگونه انتقاد به رفتارش برچسب حسادت می زند. او بر این باور است که هر فردی به محض برخورد با وی پی میبرد که به با چه فرد کامل و بدون نقصی روبرو شده است. بنابراین هر گونه انتقادی را به حسادت نسبت می دهد.
حد و مرزهایی برای رفتارهای پرخاشگرانه و تحقیر کننده اش تعیین کنید
یک فرد خودشیفته هنگامی که احساس می کند هویت شکننده اش مورد تهدید واقع شده، اقدام به رفتارهای پرخاشگرانه می کند. قاطعانه و به طور مشخص به او بگویید که در حین ارتباط با شما از اقدام به رفتارهای تحقیر کننده کلامی و غیر کلامی اجتناب کند. در صورت تخطی از حد و مرزهای تعیین شده ، تا مدتی او را تنها بگذارید.
از ویژگی های محبوب خودشیفۀ خود استفاده کنید
توصیه می کنم طوری با او صحبت کنید که به جای تعارض منافعی نیز داشته باشد. به طور مثال به او بگویید :" عزیزم چقدر خوب است که من باتو زندگی می کنم، زیرا هیچکس مانند تو قادر نیست مرا درک کند." به طور حتم در این زمان او تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا درستی حرف شما را به اثبات برساند.
زمان ترک رابطه!!!
علی رغم راهبردهای توصیه شده اگر اختلال شخصیت خودشیفتگی هسرتان آنقدر حاد است که عزت نفس شما را به شدت کاهش داده و دیگر توان زندگی با او را ندارید، هنگامی که قصد ترک او را دارید در برابر پرخاشگری احتمالی او جوانب احتیاط را رعایت کنید. اگر او در گذشته اقدام به پرخاشگری فیزیکی کرده باشد ، بهتر است قبل از اینکه او را در جریان رفتن تان قرار دهید افراد خانواده و دوستان خود را مطلع کنید و در زیر چتر حمایتی آنها منزل را ترک کنید تا از خشم و پرخاشگری احتمالی او در امان باشید. او خیلی زود نتیجه گیری خواهد کرد که شما هرگز به ارزش واقعی او پی نبرده اید ، بنابراین خیلی زود این بحران را طی می کند. و اصلاً تعجب نکنید که او به دیگران می گوید که اوست که شما را ترک کرده.
موفق و پیروز باشید!
هدی صادقی :) متخصص در زمینۀ مشاورۀ فردی و مشاورۀ پیش از ازدواج
کد مشاورۀ 2380
شمارۀ تماس 9092301919

۱۳۸۹ آذر ۲۶, جمعه

عشق ویرانگر، بخش دوم ، محبوب خودشیفتۀ من


شاید شما هم آن افسانۀ معروف یونانی دربارۀ آن جوان خودشیفته را که عاشق عکس خودش در آب شد شنیده باشید....
قبل از هر چیز پیشنهاد می کنم برای درک شخصیت خود شیفته زمانی که شکل بسیار افراطی می گیرد فیلم سقوط هیتلر (یکی از فیلم های مورد علاقۀ من) را تماشا کنید.
غالباً داستان اینگونه آغاز می شود
: شما با فردی جذاب ، فریبنده ودوست داشتنی ملاقات می کنید و در همان برخورد نخست سخت شیفته و عاشق او می شوید!!
آیا محبوب شما:
خود را فرد بسیار مهمی می داند و غالباً در مورد توانایی های خود غلو می کند؟
خود را فرد خاصی می داند که تنها توسط افراد خاص، با هوش و مشهور درک می شود؟
نیاز به تحسین شدید و مداوم دارد؟
فاقد حس همدلی است، به همین جهت قادر به درک و پاسخگویی به احساسات و نیازهای دیگران نیست؟
غالباً در افکار و رفتارش می توان فخرفروشی را مشاهده کرد؟
اگرشما متوجه شدید که نیازها، آرزوها و علایق خود را نادیده گرفته اید و تمام توجه خود را به سمت برآورده کردن نیاز محبوب خود به دریافت تحسین و تمجیدی که سزاوار آن نیست ، معطوف ساخته اید، باید بدانید از آن دسته افرادی هستید که به طور ناخودآگاه جذب افراد خودشیفته می شوید....
فرد خود شیفته چون خود را فرد خاصی می داند غالباً مایل است با افراد و گروههایی که گمان می کند آنها نیز خاص هستند به طریقی ارتباط برقرار کند. بنابراین هیچ بعید نیست که فرد خودشیفته به خاطر اینکه شما را فردی بسیار زیبا ، ثروتمند و یا موفق می داند ، مایل به برقراری رابطه با شما شده باشد. فرد خودشیفته در یک رابطۀ عاطفی به دلیل درخواست مدام توجه، تحسین و تمجید ، در نهایت فرد مقابل خود را خسته و مستاصل می سازد. ممکن است محبوب خودشیفتۀ شما آنقدر خودش را مهم بداند که صحبت شما را قطع کند (چون گمان می کند صحبت خودش مهمتر است). در نهایت فرد خودشیفته ، فردی است که به آسانی آزرده خاطر می شود. این احساس زمانی شکل می گیرد که احساس عزت نفس کاذب فرد خودشیفته مورد تهدید قرار می گیرد و پرده از روی آن برداشته می شود.
شخصیت خودشیفته چگونه شکل میگیرد؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت که یک کودک به دو طریق در بزرگسالی به یک فرد خودشیفته تبدیل می شود:
1. زمانی که والدین به ستایش افراطی کودک می پردازند.
2. خودشیفتگی جبرانی: در این نوع فرد به منظور جبران آزارها بی اعتنایی های شدید تجربه شده در دوران کودکی به خیال پردازی های خود بزرگ بینانۀ خود پناه می برد.
در مطلب بعدی برایتان در مورد زندگی مشترک با فرد خودشیفته و نحوۀ برخورد با وی خواهم نوشت.
موفق و پیروز باشید!
هدی صادقی :) متخصص در زمینۀ مشاورۀ فردی و مشاورۀ ازدواج
شمارۀ تماس 9092301919
کد مشاورۀ 2380

۱۳۸۹ آذر ۸, دوشنبه

عشق ویرانگر: محبوب شکاک من!!...

به نظر می رسد محبوبتان همواره نسبت به وفاداری شما مشکوک است و همواره احتمال می دهد که شما به او خیانت می کنید؟!
آیا او شما را بازجویی می کند؟!
شک و عدم اطمینان وی به شما هرگز پایانی ندارد؟!
همواره با عینک بدبینی به تحلیل رفتارهای شما می پردازد تا آثاری از قصد آزار و فریب در آن بیابد؟!
طبیعی است که همۀ ما انسانها در مواقع ضروری از خود در مقابل خطرهای زندگی و روابط آزار دهنده دفاع کنیم. اما هنگامی که فرد محبوب شما به طور مداوم و بی دلیل به شما شک دارد در این صورت شما با فردی دارای اختلال شخصیت پارانویید (بدبین) وارد رابطه شده اید. از آنجایی که اعتماد فرد پارانویید به دیگران ، در نقطه ای از رشد او زایل شده است، حال بی وقفه در فکر این است که چگونه از خود در قبال حملات بی پایان افراد پیرامونش دفاع کند. از دیدگاه یک فرد پارانویید همۀ افراد -از جمله شما- در معرض اتهام به داشتن سوء نیت قرار دارند. برای وی شوخی های سالم و عادی دیگران بااو، حتی هنگامی که از سوی دیگران مورد تحسین و تمجید واقع می شود به مثابۀ تمسخر و تحقیر تلقی می شود. آنها خشک، رسمی ، بی احساس ، متهم کننده ، سرزنشگر، نامناسب برای همکاری و فاقد حس شوخ طبعی هستند. هیچ کس حتی هسر آنها نیز برایشان به قدر کافی قابل اعتماد نیست. معمولاً دارای افکار دو قطبی هستند (دنیا را یا سفید می بینند یا سیاه). وی شواهد عینی علیه باورهای شکاکانۀ خود را نادیده گرفته یا تخریب می کند تا به خودش ثابت کند دنیا و افراد ساکن آن دشمن وغیرقابل اعتماد هستند. به طور مثال، هنگامی که شما را به خیانت متهم می کند ، ابتدا شواهد مبتی بر وفاداریتان را نادیده گرفته و به شواهد جزیی و قابل چشم پوشی استناد می کند(مثلاً: چرا امشب پانزده دقیقه دیرتر از سر کار برگشتی؟).
مراقب باشید!
در این اختلال شخصیت احتمال دست زدن به اعمال خشونت آمیز بسیار بالاست. اگر شما با یک فرد شکاک وارد رابطۀ عاطفی شده اید متوجه خواهید شد که محبوبتان هر لحظه در حالت دفاعی به سر می برد و به طور مداوم مشغول ارزیابی وفاداری شماست پس خود را آماده کنید چون بارها و بارها به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به خیانت متهم خواهید شد. ممکن است لجاجت ، کنایه زنی و تمایل به کنترل شدید و حتی در صورت ناکامی واکنشهای شدید فیزیکی از وی سر بزند. اگر شما از آن دسته افرادی هستید که به طور مداوم عاشق افرادی از نوع پارانویید (بدبین) می شوید، این سئوالات را از خودتان بپرسید :
چرا من باید جذب رابطه ایی شوم که بایستی در آن همواره دست به عصا راه بروم؟
چرا من نیاز دارم به مراقبت و حمایت از فردی بپردازم که اساساً غیرقابل پیش بینی، فحاش و بدبین است؟
آیا من در دوران کودکی آموخته ام که در زندگی نقش یک پرستار دلسوز را بازی کنم؟
اگر به هر دلیلی شما تصمیم به ماندن در کنار محبوب شکاک خود را دارید ،حتی برای مدت کوتاه، به منظور اینکه دچار صدمۀ روانی یا جسمی نشوید به توصیه های زیر توجه کنید:
توقعات غیر واقعی نداشته باشید.
با شکیبایی در جهت جلب اعتماد محبوب شکاک خود عمل کنید.
اگرچه سخت است اما به او خشم نگیرید.
گوش دهید و قضاوت نکنید، مشاجره با او میتواند به واکنش های منفی بیشتری منجر شود.
از هر گونه تایید افکار پارانویید وی خودداری کنید.
در صورت وجود خطر آسیب رسی به شما و یا اطرافیانتان به شدت با وی برخورد کنید.
ادامه دارد...
موفق و پیروز باشید! :)

هدی صادقی ، کارشناس ارشد روان شناسی
شمارۀ تماس 9092301919
کد مشاورۀ 2380

۱۳۸۹ آبان ۱۷, دوشنبه

راهکارهایی برای التیام قلب شکسته

«من هرگز شخصی مثل او را پیدا نخواهم کرد.» «او تنها کسی بود که من واقعاً عاشقش بودم.»
ما نظیر این جملات را مرتباً می شنویم. به نظرتان آیا این حقیقت دارد؟ یا فقط یک احساس است؟
این جمله یک بیان احساسی است که در لباس حقیقت بیان شده است. شما نمی توانید این موضوع را اثبات کنید که شخصی شبیه شخص موردنظر و یا حتی بهتر از وی را نخواهید یافت و این دقیقاً مانند این است که نتوانید اثبات کنید که فردا باران نخواهد آمد.

فرایند احساس غم می تواند به چهار مرحله تقسیم شود:
در اولین مرحله، اتفاقی را که افتاده است قبول نمی کنیم.
در مرحله دوم، حادثه را قبول می کنیم ولی هنوز در مورد آن احساس عصبانیت داریم
در مرحله سوم، ما غمگین می شویم.
در مرحله چهارم، کاملاً حادثه را قبول کرده و قادر خواهیم بود به گذشته برگردیم و از خاطرات خوشی که داشته ایم لذت ببریم.

دوست من، امیدوارم راهکارهای زیر برای فرایند بهبودی قلب تیرخورده ات مفید باشد:

1-احساساتتان را بیان کنید. فردی را برای صحبت کردن پیدا کنید که همدلی بیشتری داشته باشد برخی افراد نمی توانند عمق ناراحتی شما را درک کنند. گاهی حتی گریه کردن بر شانه یکی از دوستان یا اعضای خانواده کمک کننده است. پناه بردن به سیگار یا مواد و یا صدمه زدن به دیگری برای فرار ازرنج، در واقع آسیب رساندن به خود است. چون با این کار، روی فقدان سرپوش می گذارید و به این ترتیب احساس غمگینی مدت زیادی ادامه می یابد.

2- از خودتان به خوبی مراقبت کنید. اجازه ندهید با دل شکستگی، بدنتان نیز دچار شکستگی شود. خوب بخوابید، غذاهای سالم بخورید و به طور منظم ورزش کنید تا استرس و افسردگی را کاهش داده و عزت نفس تان را بالا ببرید.

3- نکات خوب و مثبت خودتان را یادآوری کنید. گاهی اوقات افراد دل شکسته، خود را سرزنش می کنند و فکر می کنند سزاوار این رنج هستند. اگر این حالت برایتان اتفاق می افتد فوراً جلوی آن را بگیرید. ویژگیهای خوبتان را به خود یادآوری کنید. حتی می توانید از دوستانتان کمک بگیرید تا نکات مثبت شما را یادآوری کنند.

4- خودتان را سرگرم کنید. بدانید که مشغول بودن واقعاً کمک کننده است. شروع کنید به ایجاد تغییرات. نگاهی به اطراف خود بیندازید چیدمان اتاق تان را تغییر دهید. اکنون فرصت خوبی است که سرگرمی جدیدی را آغاز کنید. عادت هایی را که می خواهید در آینده با آنها زندگی کنید، اکنون انتخاب نمائید.

5- به خودتان فرصت دهید. اشتغال ذهنی با موضوع پیش آمده، بخشی از فرایند بهبودی است. تقریباً همه فکر می کنند که دیگر به حال طبیعی باز نمی گردند، اما توانایی انسان شگفت انگیز است و دل شکستگی بعد از مدتی التیام می یابد اما چقدر طول می کشد؟ بستگی به این دارد که چگونه با این فقدان مواجه شدید و تا چه حد تمایل دارید بر این مشکل چیره شوید. بهبود قلب شکسته ممکن است چند روز تا چند هفته و حتی ماه ها طول بکشد. پس با شکیبایی اجازه دهید فرایند التیام آغاز شود.

سرافراز باشید

مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره

۱۳۸۹ آبان ۱۶, یکشنبه

شکست عشقی وفرایند بهبود آن

شکسته شدن دل ناراحتی عجیبی است. شما آرزوهای خود را از دست رفته دیده اید چون بخشی از خود و آینده تان را در این رابطه سرمایه گذاری کرده اید. زمانی که قلب شما شکسته است آینده رویایی و گذشته نیز از بین رفته است. درست مثل اینکه هیچ چیزی در اینجا و در حال نمی تواند تغییری ایجاد کند، چون گذشته و آینده هردو آسیب دیده اند. معانی ای که شما ساخته بودید، از بین رفته اند. بهبود بخشیدن یک قلب شکسته به معنای ساختن آینده ای جدید و خلق یک رابطه نو با گذشته است.

شما تنها نیستید
بلکه از تجربیاتی استفاده می کنید که جهانی و یگانه هستند. هر انسان پولدار یا فقیری، ناشناس یا مشهور توانایی عاشق شدن و در نتیجه، درد ناشی از جریحه دار شدن احساسش را دارد. هرکدام از شما چیزهایی یاد می گیرید که منحصربه فرد است و شاید هیچ کجا قادر به یادگیری آن نبوده اید. درد شما بی معنی نیست. درد به خاطر این موضوع به وجود می آید که در آینده از شما محافظت کند.

شکست عشقی
مانند آتش سوزی در جنگل است. زمانی تصور می شد که آتش سوزی در جنگل یک فاجعه در محیط زیست است. اما آتش سوزی باعث می شود تا گیاهانی که مانع تابیدن نور خورشید به سطح جنگل می شوند از بین بروند. گیاه شناسان کشف کرده اند که دانه های پخش شده از درختان، فقط بعد از آتش سوزی مهیبی که در جنگل رخ می دهد، می رویند. پس مشخص می شود حتی ویران شدن جنگل تأثیر زیادی در سالم ماندن جنگل دارد.

زمانی که رابطه عاشقانه تان به پایان می رسد، پاسخ های گوناگونی از طرف مغز راه اندازی می شود. احساس بی ارزشی وارد شده و تعادل روحی خود را از دست می دهید. مرتباً به دنبال عشق از دست رفته تان هستید و سپس عصبانیت حاصل از رفتاری که با شما شده، شما را از پای می اندازد.

همراهان گرامی!
اگر شما واقعاً خواهان احساس راحتی و آزادی هستید، ایده آل ترین احساس نسبت به دوست سابق تان عصبانی بودن از وی نیست بلکه بی طرفی است. یعنی وقتی به خاطرات خوب گذشته فکر می کنید احساس خوشحالی کنید و وقتی هم به خاطرات بد گذشته فکر می کنید احساس ناراحتی کنید اما احساس جریحه دار شدن و یا وابستگی طولانی نسبت به هر کدام از این حالات نداشته باشید.

مریم جهانخش
کارشناس ارشد مشاوره

۱۳۸۹ آبان ۱۴, جمعه

رقابت در عشق

اگر عاشق فردی بودید و یک نفر دیگر نیز عاشق همان شخص بود، چه می کنید؟ وقتی دو نفر عاشق یک نفر هستند، شرایط پیچیده ای بوجود می آید بخصوص وقتی که آن دو نفر آشنای هم باشند.

زمانی که موضوع رقابت عشقی مطرح می شود افراد به دو گروه عمده تقسیم می شوند:


1- گروهی که اصل را بر عدم رقابت قرار می دهند و خودشان سرنوشت بازی را با کنار رفتن خود تعیین می کنند. فردی که کنار می رود، با عدم رقابت، کنترل شرایط را به دست گرفته و به این ترتیب احساس ایمنی می کند.

2- گروهی که اصل را بر رقابت قرار می دهند و سرنوشت بازی را به دست معشوق و حق انتخاب او می سپارند. فردی که درگیر رقابت عشقی می شود، احساس نا امنی ناشی از عدم کنترل در او اوج می گیرد.

رقابت در عشق همانند هر رقابت دیگری می تواند اخلاقی یا غیراخلاقی باشد. آنچه ناپسند شمرده می شود رقابت غیراخلاقی است نه خود رقابت.
اما رقابت اخلاقی چه ویژگیهایی دارد؟
اخلاق به معنای رعایت حقوق دیگری در عین رعایت حقوق خود است. اگر از حق شخصی خود بگذریم، به خودمان آزار رسانده ایم. واگر حق دیگری یا رقیب را نادیده گرفته شود، به دیگری آزار رسانده ایم. و در هر دو صورت اخلاق رعایت نشده است.

دررقابت عشقی برای آنکه مفهوم حقوق شخصی و حقوق رقیب مشخص تر شود به یادآوری این نکات می پردازیم:
حقوق عاشق و حقوق رقیب یکی است؛
هردو حق ابراز عشق دارند.
هردو حق خواستگاری دارند.
هردو حق دارند که برای ابراز عشق و خواستگاری کسی مزاحم آنها نشود.
حقوق معشوق چیست؟
معشوق حق دارد تا زمانی که ازدواج نکرده است با خواستگاران مختلف صحبت کند.
معشوق حق دارد که خودش همسرش را انتخاب کند و کسی او را برای انتخاب مجبور نکند.
معشوق حق دارد که پس از ازدواج، کسی وارد حریم خصوصی وی و همسرش نشود.

همیشه شاد، موفق و پرانرژی باشید
مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره




۱۳۸۹ آبان ۱۰, دوشنبه

عشق

بر آن شدیم تا از عشق سخن بگوییم، از عشق خاکی که نخستین تلاش های جسم خاک است. عشق زن به مرد و مرد به زن، که مولوی، استاد عشق، از آن به عنوان «مشق عشق» یاد می کند.
یکی از نظریه پردازان، به نام اشترنبرگ، در نظریه مثلثی عشق خود، عشق را به سه بخش قسمت می کند: الف) میل ب) صمیمیت ج) تعهد
«میل»
به انگیزه هایی مانند جذابیت و تمایلات جنسی اشاره دارد. اما از طرف دیگر نیاز هایی از قبیل: عزت نفس، نزدیک بودن و خودشکوفایی و بسیاری هیجان ها مثل آرزو، شرم، تحسین و اشتیاق را هم در بر می گیرد.

«صمیمیت» به رفتار هایی می گویند که نزدیکی عاطفی را افزایش می دهد. و آن شامل: حمایت و درک متقابل و سهیم کردن خود در فعالیت ها، عواطف و دارایی هایمان با فردی دیگر است.
«تعهد» به دو گونه تصمیم باز می گردد. ابتدا تصمیم کوتاه مدتی بر این که آیا آنچه را که هست عشق بنامیم یا نه، دوم تصمیم بر این که آیا برای حفظ آن عشق به سوی آینده ای قابل پیش بینی تلاش کنیم یا نه. تعهد بیشتر کارکرد شناختی داشته و شامل قصد هشیارانه و اراده است.

انواع عشق

فقدان عشق:
در این رابطه هیچ یک از عناصر عشق حضور ندارد. این رابطه را در زندگی روزانه با مردم عادی می بینیم. اگر احساس تان درباره شریک زندگی تان از این نوع باشد، می توان گفت که رابطه تان در معرض خطر است.
عشق دوستانه:
این احساس زمانی دست می دهد که میل و تعهد کم و یا اصلاً نباشد، اما صمیمیت در حد بالایی حضور دارد. این احساس را معمولاَ در رابطه با دوستان صمیمی داریم.

عشق پوچ:
زمانی که تعهد قوی است اما میل و صمیمیت در سطح پایینی قرار دارد. این ویژگی اغلب در زوج هایی دیده می شود که مدت زیادی از ازدواج آنها می گذرد و به خاطر بچه ها در کنار هم زندگی کرده و سعی دارند رابطه را حتی اگر از لحاظ روانی و جسمی ارضا کننده نباشد، حفظ کنند.

عشق خیال انگیز: رابطه آنها تا حدی تازه است. میل و صمیمیت شدید است، اما زوجها به اندازه کافی، زندگی مشترک یا تجربه های مشترک ندارند که متقابلاَ احساس تعهد کنند.

عشق مشفقانه: در این عشق صمیمیت و تعهد شدید بوده اما میل ضعیف است. این زوج ها به مدت تقریباً طولانی با هم هستند و از یکدیگر رضایت دارند، اما جاذبه جنسی آنها از بین رفته است.

عشق ابلهانه: در این عشق میل و تعهد بالاست. اما صمیمیت ضعیف است. عشق ابلهانه در زوج هایی دیده می شود که یک عنصر مشترک قوی دارند و به همین دلیل تصمیم می گیرند ازدواج کنند، حتی اگر یکدیگر را اصلاً نشناسند.

عشق کامل:
این عشق هر سه عنصر را در خود جای داده است. عشقی که همۀ ما آن را آرزو داریم. اشترنبرگ می گوید، رسیدن به این مرحله خیلی آسان تر از نگهداشتن آن است.

آرزومند بهترینها برای شما

مریم جهانبخش کارشناس ارشد مشاوره

۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه

پنج نیروی اساسی خوشبختی


تا به حال فکر کرده اید که چرا برخی افراد همیشه شاد و خوشبخت به نظر می رسند و بعضی دیگر چنین نیستند؟ آیا این مسئله به شرایط زندگی مربوط است؟ آیا این مسئله به طبع، ذات و شخصیت انسان بستگی دارد؟
مطالعات نشان داده که ژن نقش مهمی در خلق وسرشت انسان دارد.دیویدلایکن و اک تلگن روان شناسان دانشگاه مینیسوتا درسال 1996 طی تحقیقی که از دوقلوهای یکسان به عمل آوردند، دریافتند که این دوقلوها چه از کودکی باهم بزرگ شده باشند و چه جدا ازهم، دربزرگسالی به یک اندازه احساس خوشبختی می کنند. این یافته ها نشان می دهد که گرچه همه ما درزندگی فراز و نشیبهایی داریم، خلق ما بر پایه های احساسی ای استوار است که با آن به دنیا آمده ایم. بنابراین خلق و سرشت انسان جزء ژنتیکی مهمی دارد.
اما سوال اینجاست که حتی اگر میزان معینی شادمانی به ارث برده باشیم، آیا راههایی هست که بیشتراز زندگی راضی باشیم و احساس خوشبختی کنیم؟
دکترنانسوک پارک، دکترکریستوفرپترسون، و دکترمارتین سلیگمان محققان روان شناسی مثبت گرا 24 خصلت را در ایجاد خوشبختی بررسی کردند که درباره 4000 نفر معلوم شد که پنج نیروی اساسی با حس رضایت از زندگی ارتباط مستقیم دارد:
1-قدرشناسی
2- خوش بینی
3- اشتیاق
4- کنجکاوی
5- توانایی دوست داشتن ودوست داشته شدن.
همراهان عزیز! بنا به تعریف این پنج نیروی اساسی، هریک از آنها را می توان آموخت و بهبود بخشید.همه ما اگر بخواهیم و تلاش کنیم می توانیم بیش از پیش سپاسگذاردیگران، خوش بین، مشتاق، کنجکاو، و عاشق باشیم.
می توانیم حتی با کمک مشاور، نیروی قدرشناسی و آگاهی از آن را در خود تقویت کنیم. مشاور راههایی نیز برای استفاده مؤثر از این نیروها در اختیارمان می گذارد.
این پنج نیروی اساسی ابزاری ضروری برای رسیدن به احساس خوشبختی و سرانجام، سلامت و موفقیت بیشتر در زندگی است.
«خوشبخت باشید.»

مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره

۱۳۸۹ مهر ۲۳, جمعه

۴ هفته اول آشنایی دوران نامزدی


دیگر از این بدتر نمی شود. احساس مریضی می کنید، نمی توانید لب به غذا بزنید و نمی دانید که چه احساسی دارید و به چه فکر می کنید. اما فکرتان خیلی مشغول است. یک لحظه خوشحالید و یک لحظه ناراحت، احساس آشفتگی و بی ثباتی میکنید. چه اتفاقی برایتان افتاده است؟ چهار هفته ی اولی است که با شوهر آینده تان قرار ملاقات گذاشته اید.
اولین چیزی که ممکن است قبل از یک قرار ملاقات اتفاق بیفتد، احساس آشفتگی و وحشت است. ممکن است تا به حال برای یافتن مرد ایده آل خود با افراد زیادی قرار ملاقات داشته باشید، اما هر بار این احساس رخ می دهد. بعد از قرار، با اینکه همه چیز عالی و خوشایند بوده باز ممکن است دچار این احساس شوید، چون اینجاست که مجبور می شوید در مورد این موقعیت و فرد مزبور کمی فکر کنید. باید تصمیم بگیرید که آیا می خواهید با این فرد ادامه دهید یا اینکه همه ی وعده هایی را که شب گذشته با طرف داشته اید را امروز صبح فراموش کرده اید و نمی خواهید ادامه دهید. این مسئله برای همه ی ما اتفاق می افتد. همه ی ما در چنین موقعیت هایی احساس آشفتگی می کنیم. 

برای بسیاری از افراد، روز های بعد از قرار روزهای فوق العاده ای هستند. احساس جذابیت و علاقه می کنید و احساس می کنید که کسی هست که دوستتان می دارد و برایش جذابیت دارید. اما ممکن است در قرار دوم به این نتیجه برسید که کاملاً در اشتباه بوده اید و احساستان درست نبوده است. پس از اتمام قرار ملاقات دوم، باز احساسات فوق العاده ای به شما دست می دهد چون این بار دیگر آزمایشی واقعی بوده است و یکدیگر را دقیق تر مورد بررسی قرار داده اید. وفاداری ها ، قوه ی تعقلتان و جنبه های دیگر شخصیتتان مورد آزمایش قرار می گیرد. تا این مرحله شما نباید هیچگونه رابطه فیزیکی با فرد داشته باشید. 

بعد از قرار ملاقات دوم اگر واقعاً به این فرد علاقه مند شده باشید، احساس اضطراب و نگرانی خواهید داشت-- نگرانی برای از دست دادن این فرد. یا ممکن است این نگرانی به خاطر این باشد که فکر می کنید برای علاقه مند شدن عجله کرده اید و دوست دارید که از این مسئله خلاص شوید. اینجاست که ممکن است یک آینده ی ایده آل، دچار فاجعه و مصیبت شود. دست از نگران بودن بردارید و بگذارید که زندگی مسیر همیشگی اش را طی کند. خونسردیتان را حفظ کنید، هیچ جای نگرانی نیست. و در هیچ کار هم عجله نکنید.
از طرف دیگر ممکن است هنوز مطمئن نشده باشید که بايد با این فرد صمیمیت برقرار کنید یا خیر، اما باز هم نگران نباشید. جذابیت روزهای اول آشنایی با یک فرد در همین است. در یک رابطه ی طولانی مدت، این روزها دیگر تکرار نمی شوند، پس سعی کنید که تا می توانید از این جو لذت ببرید. لزومی ندارد که یک رابطه ی جدیدی حتماً به ازدواج ختم شود. دیگر چنین طرز فکری نداشته باشید و از قرارهایتان نهایت لذت را ببرید. 

تردیدهای زیادی در روزهای اول آشنایی وجود دارد، مثل اولین برخورد، اینکه سر قرار بروید یا نه، اینکه تلفن کنید یا نه، چه می شود اگر او سر موقع به شما تلفن نکند و...همینطور جلو می رود و هر روز تردیدها و دوراهی های جدیدی برایتان پیش می آید مثل اینکه، او را برای صرف قهوه دعوت کنید یا نه، اینکه با او به سینما بروید یا نه، اگر احساستان نسبت به او بیشتر شد چه کنید و....باز هم چیزی که به شما کمک میکند تغییر طرز فکرتان است، باید بگذارید زندگی روال عادی خود را طی کند، نباید نگرانی در مورد چیزی به خودتان راه دهید. شما زندگی همیشگیتان را داشته باشید، سر موقع همیشگی به باشگاه بروید، کارهایتان را انجام دهید و نگذارید که زندگیتان از مسیرش منحرف شود.
وقتی دیر به دیر قرار ملاقات داشته باشید، آن انرژی لازم برای پیشبرد یک رابطه وجود نخواهد داشت. باید از همه فرصت هایتان استفاده کنید و با فرد مورد نظر وقت بگذرانید. اگر فردی را واقعاً دوست داشته باشید، طبیعتاً می خواهید همیشه با او باشید تا بتوانید او را بیشتر بشناسید و عاشقش شوید. برای این منظور باید قرار ملاقات هایتان را بیشتر کنید تا صمیمیت بین شما بیشتر شود و گرنه فقط وقتتان را تلف کرده اید.
اولین چهار هفته زمان مهمی است چون در این دوران است که همدیگر را خواهید شناخت. اگر بتوانید این دوران را به خوبی پشت سر بگذارید، حتماً خواهید توانست رابطه ی محکمی ایجاد کنید. به عقیده ی من بهتر است از هر گونه رابطه ی جنسی در این دوران و تا قبل از ازدواج خودداری کنید. این دوران فقط دوران آشنایی است و اینکه ببینید از هر لحاظ با هم سازگاری دارید یا خیر. دوران پر خاطره ای خواهد بود، پس سعی کنید بهترین استفاده را از این دوران ببرید.
ممکن است احساس بی ثباتی و آشفتگی کنید، اما همه ی ما وقتی به گذشته نگاه می کنیم تا ببینیم عاشق شدنمان چه روندی داشته است، یاد چهار هفته ی اول آشنایی می افتیم. سعی کنید این چهار هفته را به قشنگ ترین حالت ممکن بگذرانید.

موفق و پیروز باشید
هدی صادقی
کد 2380

۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

امسال روز ولنتاين خود را دوست داشته باشيد

روز ولنتاين نزديك است (بحث درباره اينكه روز ولنتاين از فرهنگ غربي وارد فرهنگ ما شده و اصولا اين روز روز خوبي هست يا نه را به كارشناسان فرهنگي واگذار مي كنيم و ما صرفا اين روز را به عنوان يك سمبل در نظر مي گيريم ، 14 فوريه يا يكي از روزهاي پاييز ، چه فرقي مي كند! ‌يك روز كه بهانه اي باشد براي ابراز عشق)  و ما خيلي وقتها يه اينكه عشق چگونه در زندگي ما نمايان شده است و يا اصلا وجود ندارد فكر مي كنيم. خيلي از ما به كسي نياز داريم تا به ما يادآوري كند كه مهم و ارزشمند هستيم. چقدر عالي بود اگر همه ما مي توانستيم به ياد داشته باشيم كه ما همينكه وجود داريم ( بله ما وجود داريم!) ارزشمند هستيم و حتما نيازي نيست كه شخص ديگري با گفتن دوستت دارم اين ارزش و اهميت را به ما يادآوري كند. چقدر عالي مي شد اگر چنان درونمان از عشق لبريز مي شد كه در هر وضعيتي نور آن را مي تابانديم.


اين جمله را به خاطر بسپاريد:
امروز من صاحب يك قلب سرشار از عشقم.