۱۳۸۹ دی ۱۴, سه‌شنبه

زن و مرد و پیاله عشق!

طبیعت مرد، موجودی پلی گامی است که در هر روز میلیون ها سلول جنسی پرتحرک بی طاقت و کوتاه عمر تولید می کند که هیچ هدفی به جز دویدن به سوی سلول تخمک و رسیدن به آن ندارند.
طبیعت زن، موجودی مونوگامی است که در هر گاه تنها یک سلول جنسی درشت، آرام، سرشار از اندوخته و صبور تولید می کند که آماده پذیرش و پرورش تنها یک سلول مرد از میان میلیون ها اسپرم می باشد.

غرایز جنسی مردان مانند تعداد گامت هایشان، ریزریز و متعدد است، دست یافتن به لذتی کوتاه و سریع، بی هیچ تعهد جسمی در پاسخ این رفتار. اما غرایز جنسی در زنان مثل گامت هایشان، موحد و طولانی و بی تعجیل و همراه با احساس تعهد برای پرورش و به ثمر رساندن نقطه لذتی است که از آن بهره برده اند.

آنچه گفتیم، صرفاً توصیفی از غرایز طبیعی و ویژگی های ذاتی آدم ها بود. اما یونگ، این نخبه روان شناسی، بر این عقیده است که غرایز آدمی قابلیت تعلیم و جهت گیری به سوی کمال را دارد. یعنی زن و مرد می توانند غرایز خود را چنان آموخته کنند که جز به واسطه عشق نتوانند باهم درآمیزند. حال می رسیم به این پرسش که رسیدن به چنین مرحله ای چگونه ممکن است؟

عشق در نهاد و خلقت زن به واسطه ضرورت مادری وجود دارد. اما در مرد، عشق نهادینه نیست و عشق باید به وسیله زن در او پا بگیرد، رشد کند و نهادینه شود. متأسفانه اغلب مادران، طبیعت پلی گامی بودن مرد را در فرزندان خود قبول کرده و به آن میدان هم می دهند، ولی در مقام همسر، از مرد خود عشق و وحدت دل می طلبند. مادران به جای آنکه پسران خود را عاشق خود کنند، باید عشق را به آن ها بیاموزند و جوهر و گوهر واقعی زن را به او بشناسانند و به او یاد دهند که چگونه زن مطلوب خود را برگزینند.

اگر زندگی ها با عشق آغاز می شوند اما بدون عشق یا حتی با تنفر به پایان می رسند، به این خاطر است که عاشق شدن زحمت و اراده ای نمی خواهد اما عاشق ماندن نیازمند آگاهی، تلاش، گذشت و تغییر است.

زنی که دل به مردی می سپارد، باید واقعیت پلی گامی بودن او را بپذیرد تا بتواند وی را در همه پیچ و خم های عشق با خود ببرد و تمامی لذاتی را که او در این و آن می جوید، و نمی یابد، به برکت عشق و درایت برای او فراهم آورد. برخی زنان، برای حفظ مرد محبوب خود به رفتارهای پلیسی و سوء ظن آمیز متوسل می شوند و می پندارند که حفظ دل مرد وابسته به امور بیرونی است. در صورتی که آزاد گذاشتن مرد و پروراندن هرچه زیباتر و درخشان تر خویش، بهترین جذبه را در زنان به وجود می آورد. باید توانمندی و چیزی در زن باشد که به مرد بگوید بیا! نه آن که بندهایی درکار باشد که به او بگوید نرو!
در مورد مردان نیز شرط محبوب ماندن و ماندگار شدن در دل زن، پرجذبه تر شدن و کامل تر شدن شخصیت و رفتارهای اوست.
وقتی چشم های من برای همیشه به دنبال تو خواهند بود،
که تو هرچه زیباتر پرواز کنی.

«بی عشق هم می توان زیست، حتی زیر یک سقف و تا پایان راه، بی عشق هم می توان خود را در پناهگاه های درون پنهان کرد و ساکت و آرام از کنار زندگی گذشت. اما ما زاده نشده ایم که عمری در خود بخزیم. ما آمده ایم که از خود بیرون آییم و با دیگران بیامیزیم، بشکفیم، شادی کنیم و عشق را در جان هم بریزیم و تازه شویم و هرجا که لازم باشد، ویران کنیم، بشکنیم و دوباره بسازیم:
شکستن، اگر عادت آسان آینه نبود که تکرار بیهودۀ زندگی این همه تازگی نداشت»

مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر