‏نمایش پست‌ها با برچسب تربيت فرزند. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب تربيت فرزند. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۰ فروردین ۱۷, چهارشنبه

قبل از بلوغ برای نوجوان تان بگویید ....















بلوغ علاوه بر تغییرات جسمانی، با تغییرات روانی در سه بعد هیجانی، خلقی و رفتاری همراه است. برای اغلب نوجوانان تجربه بلوغ، نگران کننده، مشکل ساز و خجالت آور است مگر اینکه پیش از بلوغ، آمادگی های لازم به آنها داده شده باشد. شما والدین عزیز و مربیان گرامی بهتر است یک تا دو سال قبل از بلوغ کامل نوجوان اقدامات زیر را برای آماده سازی تدریجی او فراهم آورید:

قبل از بلوغ، به روشهای مختلف به نوجوان اطمینان دهید که تغییرات ایجاد شده طبیعی است.

قبل از بلوغ، به او یادآوری کنید که این تغییرات در جهت تکامل فردی و قدمی به سوی اجتماعی شدن اوست. به همین دلیل وظایف فردی و اجتماعی جدیدی برای او منظور شده است.

قبل از بلوغ، خاطرنشان کنید که این تغییرات قطعاً شروع می شود. اما زمان دقیق و مشخصی ندارد بنابراین اگر دیرتر از دوستان او شروع شود، یک امر طبیعی است.

از اینکه این تغییرات در نوجوان شروع می شود به او تبریک بگویید و خاطرنشان کنید که دوره جدیدی در زندگی او آغاز شده است.

قبل از بلوغ، هنگامی که حس کنجکاوی فرزندتان در امور جنسی برانگیخته شده یا سؤالی مطرح می سازد، باید از این فرصت برای حل مشکلات آموزشی کودک و نوجوان استفاده کرد. در این صورت نوجوان می آموزد که کجا و در کدام موقعیت ها باید احساسات و هیجان های خود را بروز دهد.

مسئولیت آموزش مسائل جنسی از مهمترین موارد تربیتی است که اغلب نادیده گرفته شده و یا اینکه تمام نیازهای نوجوان را دربر نمی گیرد و منجر به سردرگمی آنها می شود. پژوهش ها نشان داده که بیشتر آموزش های دختران توسط مادران آنها انجام می شود و پسران در این مورد اطلاعات اندکی از پدران خود فرا گرفته اند. با این حال در بسیاری موارد مشاهده می شود که اغلب والدین، نیازهای فرزندان شان را در مورد آموزش های جنسی دست کم گرفته و آن را به فراموشی سپرده اند.


مریم جهانبخش

کارشناس ارشد مشاوره

۱۳۸۹ بهمن ۲۲, جمعه

طلاق سرزمین ناشناخته ای برای کودکان

عدم اطمینان، عامل نگرانی اکثر بچه ها بعد از طلاق است. بچه ها با از دست دادن یکی از والدینشان همواره دچار نگرانی و اضطراب از دست دادن والدی که در کنارش حضور دارند هستند که این امر حتی گاه به بیماری جسمی نیز منجر می شود. یکی از راهکارهایی که امروزه برای از بین بردن اضطراب و نگرانی بچه های طلاق توصیه می شود برنامه ریزی کلاسهای فوق العاده هدفمند برای آنان است. کلاسهای هنری به ویژه موسیقی بسیار توصیه می شود زیرا باعث تخلیۀ انرژی های منفی شده و نوعی احساس آسودگی و آرامش به کودک می دهد. داشتن برنامۀ زمان بندی فعالیتهای روزمره از دیگر راهکارهای رفع احساس اضطراب و نگرانی است. مثلاً با مشورت و توافق با او ساعات خواب ، مطالعه ، ورزش و ... را مشخص کنید. این امر باعث بوجود آمدن حس امنیت ، آرامش و... می شود و به آنها کمک می کند که چگونه به طور ناخودآگاه به اضطرابشان غلبه کنند. بسته به سن کودک ، دلایل طلاق و عدم امکان ادامه دادن رابطه را برایش توضیح دهید.به این چند راهکار برای چگونه صحبت کردن در مورد طلاق توجه کنید:
1.پیش از طلاق برای صحبت کردن راجع به طلاق ، جدایی و تغییرات زندگی با فرزندتان برنامه ریزی کنید.
2.بهتر است صحبت کردن تدریجی دربارۀ طلاق در حضورهمسرتان باشد.
3.هیچ وقت هنگام صحبت کردن راجع به مشکلاتی که منجر به جدایی تان شده نسبت به همسرتان بی احترامی نکنید.
4.در رابطه با تغییر و تحولات زندگی بعد از جدایی ، اطلاعاتی به فرزندتان بدهید. اگر تغییری در مدرسه و فعالیتهای او پیش آمد آن را عنوان کنید. البته از ذکر جزییات خودداری کنید زیرا همین امر باعث ایجاد اضطراب و ترس از ورود به سرزمین ناشناخته ها می شود(درمورد فرزندان بزرگتر مطمئناً شما مجبور به بیان اطلاعات بیشتر خواهید شد زیرا ذهن پرسشگر آنها را نمی توانید بدون پاسخ بگذارید ولی تا حد امکان در مرحلۀ اول از بیان تغییراتی که منجر به اضطراب در آنها می شود خودداری کنید.)
موفق و پیروز باشید!
+برای اطلاعات بیشتر مراجه شود به: http://hodasadeghi.blogspot.com/

هدی صادقی :) کارشناس ارشد روان شناسی
شمارۀ تماس 9092301919
کد مشاوره 2380

۱۳۸۹ دی ۱۰, جمعه

اتیسم


سلام

ضمن تشکر از مطالب خوب و وبلاگ مفیدتون، دختر 6سالۀ من مبتلا به اتیسم است. وتحت درمان با روش ای بی ای در یک مرکز اتیسم قرار دارد. من به عنوان یک مادر بسیار نگران او هستم، سئوال من از شما این است که آیا روشهای درمانی مکمل دیگری نیز وجود دارد که ارتباط کودکم را با دنیای اطراف بهبود ببخشد و رفتار او را بهتر کند؟


سلام بر شما دوست عزیز و تمام خوانندگان وبلاگ صدای سلامت

با وجود اینکه تشخیص زودهنگام اتیسم یا در خودماندگی بهترین روش درمانی در کمک به این کودکان است پاسخ سئوال شما مثبت :) است. از انواع این درمانها می توان به موسیقی درمانی ، هنر و حیوان درمانی اشاره کرد.

موسیقی و هنر می توانند در رفع مشکلات حواس پنجگانۀ کودک مفید باشد زیرا توسط آنها قدرت درک شنوایی و دیداری کودک تقویت می شود. از برنامه های موسیقی درمانی برای پیشرفت در زمینۀ درک ، آگاهی ، افزایش توجه ، تقویت حافظه و افزایش توانایی های کلامی کودک استفاده می شود.

حیوان درمانی معمولا شامل اسب سواری است. در این روش کودک می تواند هماهنگی عضلات و اندامها را به دست آورد ، علاوه بر این نگهداری pet مثل سگ ، گربه ، پرنده و... می تواند احساس دوست داشتن و اعتماد به نفس را در این کودکان افزایش دهد.

موفق و پیروز باشید!

هدی صادقی :) کارشناس ارشد روان شناسی

کد مشاوره 2380

شمارۀ تماس 9092301919

۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

دروغگویی کودکان


با سلام و خسته نباشید
پسر دو سال و هفت ماهۀ من مدام در مورد مکان بازی و عملکرد روزانه اش توضیحات خیالی و بی اساس می دهد که بسیاری از آنها شبیه موقعیتهای کارتونی است که تماشا کرده. من و پدرش همیشه سعی کردیم به او دروغ نگوییم و بر خلاف تلاش های ما او به دروغگویی ادامه می دهد. من به شدت نگرانم که او فردی دروغگو بار بیاید! آیا این مساله می تواند نشان دهندۀ این باشد که او استعداد زیادی برای دروغگویی دارد. چطور باید با او برخورد کنیم؟


دوست عزیز سلام
كودكان خردسال (زير سه سال) به دليل اين كه هنوز قادر به تشخيص تفاوت واقعيت از خيال نيستند، نمى توانند بين راست و دروغ تفاوت گذارند. آنها از دیدن و شنيدن داستان هاى تخيلى واقعاً لذت مى برند و دوست دارند خودشان نيز با قوه تفكر و تجسم شان ماجراها و قصه هاى جالبى بسازند. در واقع اين كودكان هنوز نيازمند گسترش و توسعه دنياى خيالى خود هستند تا بتوانند قدرت خلاقيت و ابتكارشان را پرورش دهند. پس هیچ گاه به وی برچسب دروغگویی نزنید. اما نكته اى كه والدين و مربيان هنگام دیدن ، خواندن و تعريف اين گونه داستان ها براى كودك بايد مدنظر داشته باشند، آن است كه با نهايت آرامش و بدون اين كه عكس العمل منفى اى از خود نشان دهند، ذهن كودك را به سوى واقعيت ها سوق دهند و به او بياموزند كه اين گونه داستان ها حاصل تفكر و انديشه نويسنده است و با آنچه در اطراف آنان مى گذرد، تفاوت دارد. معمولاً دروغ پردازى هاى خيالى كودكان از سنين ۵ _ ۴ سالگى به بعد كاهش مى يابد و كم كم قدرت تشخيص واقعيت از خيال را پيدا مى كنند. اما اگر بعد از ۶ _ ۵ سالگى نيز سعى كنند با روياسازى هاى ذهنى خود حقيقت را ناديده بگيرند، والدين بايد درصدد رفع علت اين امر باشند. براى مثال، اگر كودك ۶ ساله اى مدام از دوست خيالى خود صحبت مى كند، پدر و مادر بايد سعى كنند فرزندشان را با كودكان ديگر هم بازى كنند تا او نيازى به خيال پردازى هاى واهى نداشته باشد. معمولاً كودكان از سنين ۷ _ ۶ سالگى به بعد، تنها زمانى كه دچار اضطراب، تشويش و نگرانى شديد شوند، دروغ مى گويند.
موفق و پیروز باشید...


هدی صادقی :) کارشناس ارشد روان شناسی
شمارۀ تماس 9092301919
کد 2380

۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه

تربیت فرزند


با سلام و خسته نباشید خدمت شما و تشکر فراوان
خواهر من دو پسر دوقلوی 4 ساله داردکه متاسفانه بازی های خطرناک میکنند و همدیگر را میزنند و گاهی حرف های بد میزنند وباید دنبالشان بدوی تا کمی غذا بخورند به حرف مادرشان گوش نمیدهند و کلا اوضاعشان خراب است
البته تقصیر بچه ها نیست چون خواهر و شوهر خواهرم هم گاهی به خاطر خستگی کار برخورد خوبی با بچه ها ندارند و با هم هماهنگ نیستند
میخواستم شما راهنماییشان کنید که چگونه با بچه ها رفتار کنند و یا چگونه تنبیهشان کنند
با تشکر فراوان از توجه شما


با سلام و وقت به خیر خدمت شما دوست عزیز
بازیهای خطرناک وکتک زدن:چون امکان صدمه دیدن بچه ها در این بازیها وجود دارد باید این رفتار سریع اصلاح شود که من توصیه می کنم از محرومیت استفاده کنید . به عنوان مثال : آن روز به بچه ها اجازه داده نشود کارتون تماشا کنند یا از کامپیوتر استفاده کنند. توجه کنید که محرومیت یعنی عدم دسترسی به یک عامل دوست داشتنی ، پس در درجۀ اول باید ببینید چه چیزی برای بچه ها مطلوب است و بچه ها را از آن به صورت موقت محروم کنید و حتما باید علت محرومیت برایشان توضیح داده شود.

حرفهای زشت: توصیه میکنم در این موضوع از روش خاموشی استفاده کنید، به این شکل که هنگامی که بچه ها حرف زشت میزنند اصلا به آن توجه نکنید (حتی نگاه کردن هم نباید باشد) و بی تفاوت خود را مشغول انجام کاری نشان دهید البته برای مدتی ممکن است این رفتار شدت پیدا کند اما در طولانی مدت خاموش خواهد شد.

غذا خوردن: بهتر است از روش شکل دهی استفاده کنید به این شکل که کوچکترین عمل مثبتی در این زمینه با تشویق (معمولا کلامی، اگر تاپیر گذار نبود از تشویق های دیگر مثل برچسب دادن) تقویت شود. درهفتۀ اول کوچکترین رفتار مثبت باید تقویت شود حتی اگر بچه ها کامل غذایشان را نخورند اما از هفته های بعد سعی کنید که رفتارهایی که به رفتار هدف نزدیکتر هستند به مرور تقویت شوند تا به رفتار مطلوب برسید که باز هم باید تقویت برای مدتی ادامه داشته باشد تا این رفتار به صورت عادت در بیاید و درونی شود. در ضمن در این روش می توانید از بازی درمانی هم استفاده کنید. به عنوان مثال از مسابقه دادن استفاده کنید که هر کس زودتر سر میز غذا حاضر شود و غذایش را کامل بخورد برنده است و خودتان هم در این مسابقه شرکت کنید ولی اجازه بدهید در بتدا بچه ها برنده باشند.

البته باید توجه کنید که هماهنگ بودن و همکاری پدر و مادر در تربیت فرزندان بسیار مهم است در غیر این صورت بچه ها دچار تضاد می شوند .
توصیه میکنم برای اطلاعات بیشتر کتاب روش های اصلاح رفتار تالیف ریموند میلتن برگر را مطالعه بفرمایید.
موفق و پیروز باشید.

هدی صادقی :) کارشناس ارشد روان شناسی

شمارۀ تماس 9092301919 کد مشاورۀ 2380

۱۳۸۹ آذر ۹, سه‌شنبه

چگونه فرزندی مستقل پرورش دهیم؟


مادری می گفت نمی دانم چکار کنم. خیلی بهم وابسته شده، مهمانی که می رویم همه اش چسبیده به من و....
و بسیار می شنوید که والدین به فرزندان می گویند «تو اصلاً نمی تونی هیچ کاری رو انجام بدی» یا «اگر این کار را یاد بگیری واسه خودت خوبه» و جملاتی دیگر.
تمام این صحبت ها نشان دهنده نوعی وابستگی کودک به والدین و عدم استقلال کودک است.
مادری دیگر می گفت «همیشه منتظر بودم تا پسرم که با دوستانش دعوا می کرد آنها را به من معرفی کند. و خودم بروم در خانه شان و یا تو کوچه آنها را تهدید کنم.» شاید فکر کنید خوب اشکالی ندارد ما چون تجربه بیشتری داریم می توانیم به آنها کمک کنیم. چکار کنیم؟! ولی مسئله این است که اولاً همین کمک های شما موجب وابستگی کودک به شما می شود. دوماً شما جلوی رشد خلاقیت کودک را می گیرید بخصوص در مواقعی که آنها سؤالی می پرسند و شما خیلی راحت جواب سؤال را در اختیار آنها می گذارید. سوماً وقتی شما به فرد خاصی تکیه می کنید احساسات خاصی برانگیخته می شود مثلاً فرض کنید شما 17 ساله هستید والدینتان می گویند: «لازم نیست رانندگی یاد بگیری، من حوصله تصادف و برو راهنمایی و رانندگی را ندارم، جایی خواستی بری لب تر کن خودم می برمت.» چه احساسی پیدا می کنید؟ به جرأت می توان گفت که احساس شما بیهودگی، بی ارزشی، رنجش، ناکامی و خشم است.

آیا راهی وجود دارد که وابستگی کودکان را به حداقل رساند؟ آیا راهی وجود دارد که کودکان را انسانهای مسئولی بار بیاوریم؟ در اینجا به تعدادی مهارت ویژه اشاره می کنم تا کودکان را یاری دهد به جای تکیه بر والدین، به خود متکی باشند:
1- بگذارید کودکان خود انتخاب کنند.
شما مادر عزیز به جای اینکه بگویید: «بیا این شلوار قرمز را بپوش اون خاکستری بهت نمی آد»
بهتر است بگویید: «دلت می خواد شلوار قرمز بپوشی یا خاکستری رو؟»

2- برای تلاش کودک احترام قایل شوید.
به جای اینکه بگویید: «چقدر طولش می دی تو هنوز تا عدد 5 یاد گرفتی؟»
بهتر است بگویید: «جدول ضرب سخت است که تا امروز تا 5 یاد گرفتی.»

3- در جواب دادن به سؤالات عجله نکنید. در پاسخ به سؤال: پدر بارون از کجا می آد؟
به جای اینکه بگویید: «باران در اثر تبخیر آب به وجود می آید. ببین! آب های اقیانوس ها و دریاها به علت تابش نور خورشید بخار می شوند و....
بهتر است بگویید: «سؤال جالبیه؛ تو خودت چطور فکر می کنی؟»

4- کودکان را ناامید نکنید. در پاسخ به سؤال: «من می تونم وقتی بزرگ شدم مهندس شم؟»
به جای اینکه بگویید: «با این نمرات ریاضی ات!»
بهتر است بگویید: «تو می خوای مهندس بشی؟»

مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره

۱۳۸۹ آذر ۸, دوشنبه

سبک های تربیتی استرس زا



والدین و معلمان بخوانند





با سلام به شما خواننده محترم

استرس و تمامی عوارض ناشی از آن می تواند به عواملی چون زمینه های قبلی (خلق و خو )، نحوه رشد و پرورش فرد و شرایط فعلی او مربوط باشد. اما من امروز می خواهم به عوامل تربیتی بپردازم که می توانند افراد با شخصیت های متفاوت را نسبت به استرس آسیب پذیرتر سازند و امیدوارم مورد توجه قرار گیرد:

تحت فشار قرار دادن برای کسب موفقیت
وقتی والدین ومعلمان دائماً کودکان را برای نیل به نتایج مطلوب تحت فشار قرار می دهند و عشق و تأیید را فقط زمانی به آنها ابراز می دارند که موفق شده باشند، این رفتارها برای برخی از کودکان درونی شده و آنان زندگی خود را بر اساس همین شرایط بنا می کنند. چون ارزش فردی را وابسته به پیشرفت می دانند. وقتی این کودکان پیشرفتی نداشته باشند احساس پوچی می کنند.

انتقاد
اگر انتقاد دائماً به روش غیرسازنده اعمال شود، برخی از کودکان به منظور اجتناب از تحقیر، خود را از برخورد با مسایل کنار می کشند و نمی توانند تمام تواناییهای خود را نشان دهند. آنها از دست زدن به کارهای جدید خودداری کرده و اغلب مضطرب هستند. این افراد برای حفظ عزت نفس خویش در زندگی سعی در خوشحال نمودن و جلب رضایت دیگران دارند.

تنهایی
وقتی به کودکان کم توجهی و بی علاقگی نشان داده شود، آنها اعتماد به نفس و احساس ارزش فردی خود را از دست می دهند و نسبت به آینده خود به عنوان یک فرد اطمینان نخواهند داشت. در نتیجه هنگامی که می خواهند پا به دنیای بزرگسالان و محیط کاری بگذارند همیشه از این احساس تنهایی و بی ارزشی درونی خود فرار می کنند. آنها برای تأیید و توجیه خود سعی می کنند خود را در کار غرق کنند.

حمایت بیش از اندازه
والدینی که همه کارهای کودکان خود را انجام می دهند در حقیقت به آنان اجازه نمی دهند که مستقل باشند و تواناییهای خود را ارزیابی کنند. کودکانی که با روش حمایت بیش از اندازه تربیت می شوند دچار یک حالت دوگانگی و تردید می گردند به این معنا که از یک طرف تمایل به استقلال و مبارزه با مشکلات در آنها زبانه می کشد و از طرف دیگر از این که فردی مستقل و آزاد باشند در هراس هستند.
راستی روش تربیت شما والدین گرامی چطور است؟

مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره

۱۳۸۹ آبان ۳۰, یکشنبه

خوشبختی شما مهمتر است یا فرزندانتان؟

اگر همین حالا از شما به عنوان پدر یا مادر سؤال شود که بزرگترین آرزوی زندگی تان چیست چه جوابی می دهید؟ شاید شما هم مانند خیلی از پدر و مادرهای دیگر بلافاصله جواب می دهید: خوشبختی و سعادتمندی فرزندمان. تجربه این سؤال و جواب نشان می دهد که اکثر والدین نه تنها خوشبختی فرزندانشان را بهترین آرزوی خود می دانند بلکه به این نوع آرزو افتخار هم می کنند و به تصورشان چنین آرزویی نشانه فداکاری آنهاست.

ناراحت می شوید اگر بگوییم که اشتباه فکر می کنید. بله این بزرگترین آرزوی زندگی شما که خوشبختی فرزندتان باشد فکر اشتباهی است. اتفاقاً باید بزرگترین آرزوی زندگی شما خوشبختی خودتان باشد! پدر یا مادری می توانند فرزندشان را خوشبخت کنند که خود افکار و نگرش های مثبتی به زندگی داشته باشند و خوشبختی واقعی را لمس کنند. مسیر خوشبختی های بچه ها از خوشبختی پدر و مادر می گذرد. منظور این نیست که اگر پدر و مادر خوشبخت نباشند، لزوماً فرزندشان هم به جایی نرسند، بلکه می خواهم بگویم اگر برای خوشبختی فرزندتان فکر می کنید قبل از آن این فکر و آرزو را در مورد خودتان هم داشته باشید.

پویایی شخصیت مهمترین شاخصه زندگی متعادل و سالم است. پویایی شخصیت یعنی داشتن فرصت هایی برای دگرگونی و تحول در افکار و فرصت هایی برای بازیابی خود، یعنی انعطاف پذیری و قبول اشتباهات، یعنی فرار از رکود و انجماد فکری.

معمولاً والدین به دلایل زیادی تصور می کنند که به اصطلاح از آنها گذشته و حالا دورۀ بچه هاست. پدر و مادر تمام تلاش و هم وغم خود را صرف راحتی فرزندانشان می نمایند و او را الویت اول زندگی شان قرار می دهند این باعث می شود که توزیع انرژی روانی والدین به صورت مناسبی انجام نگیرد چرا که این انرژی بر روی فرزند متمرکز شده و از قابلیت های انرژی روانی خودشان بی بهره می مانند. ای کاش والدین قسمتی از این تلاش و همت را برای خودشان صرف کنند. پدر و مادر شاداب و سالم، هم خود از زندگی لذت می برند وهم فرزندان از وجود آنها بیشتر بهره می گیرند.

گاه والدین وقتی به این تصور می رسند که دیگر نمی توانند برای خود کاری کنند با استفاده از مکانیزم فرافکنی، سعی می نمایند خوشبختی گمشده را در وجود فرزندان خود بیابند. تأکید بیش از اندازه والدین بر درس خواندن و موفقیت تحصیلی و ایجاد روحیۀ برتری جویی در فرزندان از عوارض نامطلوب چنین تصوری است که معمولاً هم برای والدین و هم برای فرزندان تنش زا و اضطراب آفرین است.

پس اگر نگرش ایستا به زندگی دارید و فکر می کنید امکان تغییر در افکار برایتان وجود ندارد در این نگرش تجدیدنظر کنید. گاهی با مرور فلسفه زندگی خود، آن را مورد بازنگری قرار دهید. این کار فلسفه تربیتی مشخص و موفقی را بوجود می آورد.
امیدوارم این موارد را هرچند هم که کلی باشند شعار تلقی نکنید. اینها واقعیت های زندگی و اموری دست یافتنی هستند. آنچه سخت است همت برای آغاز تغییر در مسیر افکار است. چون این افکار ماست که کهنه می شود. با پویایی و اندیشه، تازگی زندگی را همیشه تجربه کنیم.

«نخستین وظیفه هر فرد آن است که استعدادهای خود را بپروراند و از قوای خویش استفاده کند.» گوته

مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره

۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

چگونه كودكم را براي غذا خوردن تشويق كنم؟

سلام، من نگار هستم، 31 ساله،و يك دختر 2 ساله دارم. شاغلم و تا ساعت 3 كار مي‌كنم. دختر من در اين فاصله توسط مادرم نگهداري مي‌شود. با همسرم مشكل خاصي ندارم و خانه آرامي داريم. مشكل من با كودكم است. دختر من غذا نمي‌خورد و من نمي‌دانم چگونه او را وادار به اينكار كنم. لطفا مرا راهنمايي كنيد.

با سلام خدمت شما

مشكلي كه شما بيان كرديد در حقيقت يكي از دغدغه مهم مادران در اين سنين كودكان است. اما با راهكارهايي مي‌توان اين روند را راحتتر كرد.
در سالهاي دوم و سوم زندگي، نسبت به سال اول كودك كمتر غذا مي‌خورد، به اين دليل كه در اين سن سرعت رشد كودك كندتر مي‌شود. بهتر است كودك در فضاي شادي كه ديگران هم از غذا خوردن لذت مي‌برند، غذا بخورد و حالات ديگران براي آنها الگو باشد.نگراني و اضطراب در كودك باعث بي‌اشتهايي او مي‌شود، اين نگراني مي‌تواند بخاطر جو متشنج خانه، روابط نامناسب پدر و مادر، تنبيه شدن بخاطر غذا نخوردن و....باشد. نكته ديگر آن است كه بسياري از والدين انتظار خوردن غذاي زياد را از فرزندشان دارند، در صورتي كه حجم معده كودك محدود است و زماني كه بعد از خوردن چند قاشق از خوردن امتناع كرد، اعلام مي‌كند كه سير شده است.
براي غذا دادن به كودك بهتر است از وعده‌هاي مكرر و كم حجم استفاده كنيد. كودكان رنگهاي شاد را دوست دارند، به همين دليل از ظرفها و قاشقهاي رنگي كه برايش جذاب است استفاده كنيد. اگر كودكتان اصرار مي‌كند كه خودش غذا بخورد ، به او اجازه دهيد كه اينكار را انجام دهد و استقلالش را به شما نشان دهد. سعي كنيد غذايتان را طوري بياراييد كه كودك را به خود جذب كند.
زماني را براي خوردن غذايش انتخاب كنيد و اگر نخورد بشقاب را جمع كنيد، تا كودكتان ياد بگيرد كه زمان نامحدودي در اختيار ندارد و به غذا خوردنش نظم بدهد.
محيط كودك، صندلي كه بر روي آن مي‌نشيند بايد راحت باشد. كودكان معمولا از غذاهايي كه تكه‌هاي گوشت در آن مشخص باشد دوري مي‌كنند، شما مي‌توانيد از غذاهايي كه ظاهر گوشت در آن مشخص نيست استفاده كنيد و سعي كنيد رژيم غذايي را كه شامل پروتئين‌ها،چربي، قند، ويتامينها و مواد معدني مي باشد در غذاي كودكتان رعايت كنيد.
با كمي صبر و حوصله مي‌توانيد كودكتان را براي خوردن غذا تشويق كنيد.

شاد و سربلند باشيد

مشاور روانشناسي: مريم ناهيدي
كد مشاور: 2520

۱۳۸۹ مرداد ۱۱, دوشنبه

چرا كودكم دزدي مي‌كند؟


سلام،روزتون بخير.

(صداي يك مرد حدودا 45 ساله بود با لهجه شيرين يكي از شهرهاي كشورمون)سلام، روز شما هم بخير، بفرماييد.

من علي هستم، 44 سال سن دارم، و صاحب 2 پسر هستم.يكي از پسرهام 6 سالشه و بزرگه 10 ساله است، كه مشكل من و همسرم با پسر بزرگمونه.

پسر 10 سالتون چه مشكلي از نظر شما داره؟

راستش چند وقتي هست كه دزدي مي‌كنه.

خب در مورد اين كارش يكم بيشتر توضيح بديد. از چه افرادي چه چيزهايي برداشته؟

راستش اولش از كيف من و مادرش برمي‌داشت، اما جديدا از كيف دايي، عمو و خاله اش هم برداشته.

پول برداشته يا چيز ديگه‌اي؟

پول برميداره، مثلا از كيف خاله‌اش يك تراول 50 هزار توماني برداشته.

خب، در مورد شرايط زندگيتون برام بگيد، از نظر اقتصادي در چه سطحي هستيد؟ ممكن پسر شما چيزهايي رو لازم داشته باشه و نتونيد براش مهيا كنيد؟

نه اينطوري نيست، پسر من هر چيزي كه نياز داشته باشه در اختيار داره، من شرايط اقتصادي خوبي دارم. ماشين خوب، خونه خوب، و تا اونجايي كه بشه در اختيار پسرم مي‌ذارم.

خب پس در اين قسمت كه يكي از دلايل كار فرزند شما مي‌تونه باشه مشكلي نداريد، ولي به صورت افراطي پولهاي زيادي رو هم نبايد براحتي در اختيار پسرتون بذاريد.

آخه مخصوصا الان همش فكر مي‌كنم اگه بيشتر داشته باشه اينكار رو نمي‌كنه.

اگر فرزند شما در كمبود زيادي باشه ممكن براي بدست آوردن چيزهايي اينكار رو انجام بده، اما اگر به اين دليل نباشه بيشتر پول دادن به پسرتون فايده‌اي نداره و مشكل‌ساز ميشه.جو حاكم در خونه شما چگونه است؟ رابطه شما با همسرتون خوبه؟

بله رابطه‌ي بدي نداريم، گاهي يكم بحث پيش مي‌ياد، ولي مشكل‌ساز نيست و با آرامش حل مي‌شه.

رابطه فرزندتون با برادرش چطور؟

با اون يكم مشكل داره و حسادت مي‌كنه، گاهي وقتي از كنارش رد مي‌شه ضربه‌اي مي‌زنه ومي‌ره.

شما اينطور وقتها چه كاري انجام مي‌ديد؟

دعواش مي‌كنم.ولي بعدش بدتر مي‌شه.

پس حسادت و اضطراب داره.

بله خودم هم گاهي اين رو فهميدم.

دوست محترم، در مورد بچه‌هايي كه دست به دزدي مي‌زنند چندين عامل مي‌تونه نقش داشته باشه.تا سنين پايينتر به اين كار دزدي نمي‌گيم، به اين دليل كه بچه نمي‌دونه كه اين كار درست نيست، ولي در سن فرزند شما بايد حتما بررسي بشه. يكي از دلايل دزدي بچه‌ها همان كمبود‌هايي است كه نمي‌توانند وسايلي را كه دوست دارند بدست بيارند. دليل ديگر اين است كه شايد كودك الگويي مثل يك دوست در كنار خودش داره كه اين عمل را به او ياد مي‌ده، و كودك براي تأييد شدن در جمع دوستانش دست به اينكار مي‌زنه. بعضي كودكان هم به خاطر هيجان اينكار رو مي‌كنن و نه بخاطر نيازشون، و روشي براي لذت بردن پيدا مي‌كنند.مسئله مهم ديگر اين است كه كودكاني هم بخاطر جلب توجه و نشان دادن خود،و يا انتقام و ابراز خشم نسبت به والدين به اين كار دست مي‌زنند.شما بايد وسايل ارزشمند و پولها رو تا زماني كه كودكتان دست از عملش برنداشته از او دور كنيدو زماني هم كه از فرد ديگري دزدي مي‌كند با او همراهي كنيد تا آنرا خودش پس دهد و براي كارش عذر‌خواهي كند، اينكار باعث مي‌شود با شرمندگي عملش مواجه شود. به كودكتان توجه لازم را بدهيد و به او بفهمانيد كه با ارزش است و دوستش داريد و از تنبيه كردنش پرهيز كنيد.با كشف انگيزه‌هاي كار او مي‌توانيد منشأ عملي را كه انجام مي‌دهد پيدا كرده و آنرا حل كنيد. اگر با استفاده از اين راهكارها فرزندتان به كارش ادامه داد، بايد همراه با كودكتان از مشاوره حضوري استفاده كنيد.

سعادتمند باشيد

مشاور روانشناسي: مريم ناهيدي

كد مشاور: 2520

۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

چگونگی رفتارباکودکان لجباز


پرسش:
خانمی 32ساله می گویدکه دارای یک فرزند4ساله هستم اوزیادفریادمی زندودر زمان عصبانیت هرچیزی راپرتاب می کندودایم لجبازی می کندنمی دانم که چگونه بااورفتارکنم؟


پاسخ مشاور:
مادرعزیزیکی ازدلایل رفتارهای فرزندشمابرای به دست آوردن توجه شما واطرافیان است وچون می بیند زمانی که این رفتارهارا می کندهمه به اوتوجه می کنند این روش راانتخاب کرده است.پس بهترین راه برای کم کردن این رفتارهااین است که وقتی فرزندتان فریادمی کشدویالجبازی می کندبه اوهیچ توجهی نکنیدحتی نگاه هم نکنیدوبه جای عصبانیت وتنبیه ویااخم کردن اگرمی توانیدحواس اورابه چیزی غیرازموضوع اصلی جلب کنیدواین که درطول روزبرای فرزندخودوقت بگذاریدبااوبازی کنیدودرموردموضوع های موردعلاقه اش صحبت کنیدوبه حرفهای او بادقت گوش کنیدبدین وسیله آن توجهی را که فرزندتان نیازداردبه او می دهید.اگرکمی صبورباشیدوحوصله به خرج بدهید می بینیدکه کم کم رفتارهای فرزندتان تغییر کرده وروش های بهترارتباط برقرارکردن را می آموزد.




به امیدروزهایی شاد برای شمادوست عزیز




فاطمه یوزباشی کد مشاوره 3270

۱۳۸۸ آذر ۲۸, شنبه

کودکان می آموزند آنچه را که می بینند

کودکانی که از آنها انتقاد شود ، اعتراض را می آموزند
- کودکانی که دشمنی ببینند ، جنگجو بودن را می آموزند
- کودکانی که مسخره شوند ، خجول بودن را می آموزند
- کودکانی که خجالتی بار آیند ، گناهکار بودن را می آموزند
- کودکانی که با صبر بار آیند ، تامل را می آموزند
- کودکانی که تشویق شوند ، اعتماد بنفس را می آموزند
- کودکانی که ستایش شوند ، قدر دانی را می آ موزند
- کودکانی که عدالت ببینند ، انصاف را می آ موزند
- کودکانی که امنیت داشته باشند ، وفاداری را می آ موزند
- کودکانی که تایید گردند ، علاقه به خود را می آ موزند
- کودکانی که با دوستی و پذیرش بار آ یند ، عشق به جهان هستی را می آ موزند



تر جمه شده از Dorotfry Law Nolte

۱۳۸۸ آذر ۲۶, پنجشنبه

اگر فرصت داشتم



اگر فرصت داشتم که دوباره کودکم را بزرگ کنم؛


به جای آنکه انگشت اشاره ام را به سمت او بگیرم؛
در کنارش، انگشتهایم را در رنگ فرو می بردم و نقاشی می کردم؛


اگر فرصت داشتم که کودکم را دوباره بزرگ کنم؛


به جای غلط گیری، به فکر ایجاد ارتباط بیشتر می بودم؛
بیشتر از آنکه به ساعتم نگاه می کردم؛
سعی می کردم درباره اش کمتر بدانم؛ اما بیشتر به او توجه کنم
؛
به جای اصول راه رفتن ؛
اصول پرواز کردن و دویدن را با او تمرین می کردم ؛


از جدی بازی کردن دست برمی داشتم؛
و بازی را جدی می گرفتم؛


در مزارع بیشتری می دویدم؛
و به ستارگان بیشتری خیره می شدم؛


بیشتر در آغوشش می گرفتم؛
و کمتر او را به زور می کشیدم؛


و بیشتر از آنچه که عشق به قدرت را یادش بدهم؛
قدرت عشق را یادش می دادم.
دایان لو مان