‏نمایش پست‌ها با برچسب کودک. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب کودک. نمایش همه پست‌ها

۱۳۸۹ دی ۱۹, یکشنبه

خودارضایی کودکان


سلام
سارا دختر 8 سالۀ من یک سال پیش مبتلا به عفونت مجاری تناسلی شد که خارش شدیدی به همراه داشت، متاسفانه از آن زمان دچار خود ارضایی شده. اما این مساله اخیرا شکل مفرطی پیدا کرده و حتی باعث شکایت معلمش در مدرسه هم شده، هر روشی را برای تغییر رفتار به کار گرفتم ، ابتدا با نوازش و آرامش سپس با تندی و تنبیه به او تذکر دادم اما باز هم او همچنان این عمل را انجام می دهد. در ضمن چند بار دیدم که با وسایل دیگه شروع به خاراندن خودش کرده ، که این مساله باعث شد که واکنش شدیدی نشان دهم ، من واقعا نگرانم ، چطور باید با او رفتار کنم؟

سلام
قبل از هر چیز شما دوست عزیز را دعوت به آرامش می کنم و به شما اطمینان می دهم که تنبیه و تندی در این مقوله نه تنها تاثیری ندارد بلکه باعث وخامت اوضاع می شود. فرزند شما به طور تصادفی آموخته که لمس نواحی تناسلی با لذت همراه است. بنابراین ، این لذت حکم پاداش در قبال این عمل را دارد و هر برخورد نادرستی باعث می شود که او خودارضایی را به خفا ببرد و دور از چشم شما آن را انجام دهد که در این صورت ممکن است به علت ناآگاهی به خودش آسیب برساند. در ابتدا توصیه می کنم در یک جلسۀ دو نفره و دوستانه با او صحبت کنید، به او دستور ندهید این کار را متوقف کند. ابتدا مطمئن شوید چقدر از مسائل جنسی آگاهی دارد اما در مقابل ابراز احتمالی دانسته هایش گارد نگیرید. به او آموزش دهید که نباید از وسایل خارجی استفده کند چون ممکن است آلوده باشد و دوباره باعث عفونت و مریضی اش شود. شدیدا توصیه می کنم که در این زمینه به او دروغ نگویید(مثلا اینکه کور میشی یا آلتت کنده میشه و مسائلی از این قبیل) ضررهای این کار را برایش توضیح دهید.مسولیت هایی را هم در مدرسه وهم در خانه به وی واگذار کنید و در قبال واگذاری نقش، اهمیت حفظ وجه را به او گوشزد کنید. به عنوان مثال : " سارا جان تو الان مبصر کلاس هستی ، اگر در مدرسه این کار را انجام دهی ، ممکن است دوستانت مطلع شوند در این صورت نمی توانی مسئولیتت را به خوبی انجام دهی ." در آخر توصیه می کنم هنگامی که او وارد این عمل می شود خیلی عادی از او بخواهی کار دیگری انجام دهد. اگر این روشها بعد از یک ماه خود ارضایی او را کاهش نداد ، پیشنهاد می کنم که یک روان شناس دخترت را ببیند.
موفق و پیروز باشید!

هدی صادقی :) کارشناس ارشد روان شناسی
کد مشاوره 2380
شمارۀ تماس 9092301919

۱۳۸۹ دی ۱۰, جمعه

اتیسم


سلام

ضمن تشکر از مطالب خوب و وبلاگ مفیدتون، دختر 6سالۀ من مبتلا به اتیسم است. وتحت درمان با روش ای بی ای در یک مرکز اتیسم قرار دارد. من به عنوان یک مادر بسیار نگران او هستم، سئوال من از شما این است که آیا روشهای درمانی مکمل دیگری نیز وجود دارد که ارتباط کودکم را با دنیای اطراف بهبود ببخشد و رفتار او را بهتر کند؟


سلام بر شما دوست عزیز و تمام خوانندگان وبلاگ صدای سلامت

با وجود اینکه تشخیص زودهنگام اتیسم یا در خودماندگی بهترین روش درمانی در کمک به این کودکان است پاسخ سئوال شما مثبت :) است. از انواع این درمانها می توان به موسیقی درمانی ، هنر و حیوان درمانی اشاره کرد.

موسیقی و هنر می توانند در رفع مشکلات حواس پنجگانۀ کودک مفید باشد زیرا توسط آنها قدرت درک شنوایی و دیداری کودک تقویت می شود. از برنامه های موسیقی درمانی برای پیشرفت در زمینۀ درک ، آگاهی ، افزایش توجه ، تقویت حافظه و افزایش توانایی های کلامی کودک استفاده می شود.

حیوان درمانی معمولا شامل اسب سواری است. در این روش کودک می تواند هماهنگی عضلات و اندامها را به دست آورد ، علاوه بر این نگهداری pet مثل سگ ، گربه ، پرنده و... می تواند احساس دوست داشتن و اعتماد به نفس را در این کودکان افزایش دهد.

موفق و پیروز باشید!

هدی صادقی :) کارشناس ارشد روان شناسی

کد مشاوره 2380

شمارۀ تماس 9092301919

۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

دروغگویی کودکان


با سلام و خسته نباشید
پسر دو سال و هفت ماهۀ من مدام در مورد مکان بازی و عملکرد روزانه اش توضیحات خیالی و بی اساس می دهد که بسیاری از آنها شبیه موقعیتهای کارتونی است که تماشا کرده. من و پدرش همیشه سعی کردیم به او دروغ نگوییم و بر خلاف تلاش های ما او به دروغگویی ادامه می دهد. من به شدت نگرانم که او فردی دروغگو بار بیاید! آیا این مساله می تواند نشان دهندۀ این باشد که او استعداد زیادی برای دروغگویی دارد. چطور باید با او برخورد کنیم؟


دوست عزیز سلام
كودكان خردسال (زير سه سال) به دليل اين كه هنوز قادر به تشخيص تفاوت واقعيت از خيال نيستند، نمى توانند بين راست و دروغ تفاوت گذارند. آنها از دیدن و شنيدن داستان هاى تخيلى واقعاً لذت مى برند و دوست دارند خودشان نيز با قوه تفكر و تجسم شان ماجراها و قصه هاى جالبى بسازند. در واقع اين كودكان هنوز نيازمند گسترش و توسعه دنياى خيالى خود هستند تا بتوانند قدرت خلاقيت و ابتكارشان را پرورش دهند. پس هیچ گاه به وی برچسب دروغگویی نزنید. اما نكته اى كه والدين و مربيان هنگام دیدن ، خواندن و تعريف اين گونه داستان ها براى كودك بايد مدنظر داشته باشند، آن است كه با نهايت آرامش و بدون اين كه عكس العمل منفى اى از خود نشان دهند، ذهن كودك را به سوى واقعيت ها سوق دهند و به او بياموزند كه اين گونه داستان ها حاصل تفكر و انديشه نويسنده است و با آنچه در اطراف آنان مى گذرد، تفاوت دارد. معمولاً دروغ پردازى هاى خيالى كودكان از سنين ۵ _ ۴ سالگى به بعد كاهش مى يابد و كم كم قدرت تشخيص واقعيت از خيال را پيدا مى كنند. اما اگر بعد از ۶ _ ۵ سالگى نيز سعى كنند با روياسازى هاى ذهنى خود حقيقت را ناديده بگيرند، والدين بايد درصدد رفع علت اين امر باشند. براى مثال، اگر كودك ۶ ساله اى مدام از دوست خيالى خود صحبت مى كند، پدر و مادر بايد سعى كنند فرزندشان را با كودكان ديگر هم بازى كنند تا او نيازى به خيال پردازى هاى واهى نداشته باشد. معمولاً كودكان از سنين ۷ _ ۶ سالگى به بعد، تنها زمانى كه دچار اضطراب، تشويش و نگرانى شديد شوند، دروغ مى گويند.
موفق و پیروز باشید...


هدی صادقی :) کارشناس ارشد روان شناسی
شمارۀ تماس 9092301919
کد 2380

۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه

تربیت فرزند


با سلام و خسته نباشید خدمت شما و تشکر فراوان
خواهر من دو پسر دوقلوی 4 ساله داردکه متاسفانه بازی های خطرناک میکنند و همدیگر را میزنند و گاهی حرف های بد میزنند وباید دنبالشان بدوی تا کمی غذا بخورند به حرف مادرشان گوش نمیدهند و کلا اوضاعشان خراب است
البته تقصیر بچه ها نیست چون خواهر و شوهر خواهرم هم گاهی به خاطر خستگی کار برخورد خوبی با بچه ها ندارند و با هم هماهنگ نیستند
میخواستم شما راهنماییشان کنید که چگونه با بچه ها رفتار کنند و یا چگونه تنبیهشان کنند
با تشکر فراوان از توجه شما


با سلام و وقت به خیر خدمت شما دوست عزیز
بازیهای خطرناک وکتک زدن:چون امکان صدمه دیدن بچه ها در این بازیها وجود دارد باید این رفتار سریع اصلاح شود که من توصیه می کنم از محرومیت استفاده کنید . به عنوان مثال : آن روز به بچه ها اجازه داده نشود کارتون تماشا کنند یا از کامپیوتر استفاده کنند. توجه کنید که محرومیت یعنی عدم دسترسی به یک عامل دوست داشتنی ، پس در درجۀ اول باید ببینید چه چیزی برای بچه ها مطلوب است و بچه ها را از آن به صورت موقت محروم کنید و حتما باید علت محرومیت برایشان توضیح داده شود.

حرفهای زشت: توصیه میکنم در این موضوع از روش خاموشی استفاده کنید، به این شکل که هنگامی که بچه ها حرف زشت میزنند اصلا به آن توجه نکنید (حتی نگاه کردن هم نباید باشد) و بی تفاوت خود را مشغول انجام کاری نشان دهید البته برای مدتی ممکن است این رفتار شدت پیدا کند اما در طولانی مدت خاموش خواهد شد.

غذا خوردن: بهتر است از روش شکل دهی استفاده کنید به این شکل که کوچکترین عمل مثبتی در این زمینه با تشویق (معمولا کلامی، اگر تاپیر گذار نبود از تشویق های دیگر مثل برچسب دادن) تقویت شود. درهفتۀ اول کوچکترین رفتار مثبت باید تقویت شود حتی اگر بچه ها کامل غذایشان را نخورند اما از هفته های بعد سعی کنید که رفتارهایی که به رفتار هدف نزدیکتر هستند به مرور تقویت شوند تا به رفتار مطلوب برسید که باز هم باید تقویت برای مدتی ادامه داشته باشد تا این رفتار به صورت عادت در بیاید و درونی شود. در ضمن در این روش می توانید از بازی درمانی هم استفاده کنید. به عنوان مثال از مسابقه دادن استفاده کنید که هر کس زودتر سر میز غذا حاضر شود و غذایش را کامل بخورد برنده است و خودتان هم در این مسابقه شرکت کنید ولی اجازه بدهید در بتدا بچه ها برنده باشند.

البته باید توجه کنید که هماهنگ بودن و همکاری پدر و مادر در تربیت فرزندان بسیار مهم است در غیر این صورت بچه ها دچار تضاد می شوند .
توصیه میکنم برای اطلاعات بیشتر کتاب روش های اصلاح رفتار تالیف ریموند میلتن برگر را مطالعه بفرمایید.
موفق و پیروز باشید.

هدی صادقی :) کارشناس ارشد روان شناسی

شمارۀ تماس 9092301919 کد مشاورۀ 2380

۱۳۸۹ آذر ۹, سه‌شنبه

چگونه فرزندی مستقل پرورش دهیم؟


مادری می گفت نمی دانم چکار کنم. خیلی بهم وابسته شده، مهمانی که می رویم همه اش چسبیده به من و....
و بسیار می شنوید که والدین به فرزندان می گویند «تو اصلاً نمی تونی هیچ کاری رو انجام بدی» یا «اگر این کار را یاد بگیری واسه خودت خوبه» و جملاتی دیگر.
تمام این صحبت ها نشان دهنده نوعی وابستگی کودک به والدین و عدم استقلال کودک است.
مادری دیگر می گفت «همیشه منتظر بودم تا پسرم که با دوستانش دعوا می کرد آنها را به من معرفی کند. و خودم بروم در خانه شان و یا تو کوچه آنها را تهدید کنم.» شاید فکر کنید خوب اشکالی ندارد ما چون تجربه بیشتری داریم می توانیم به آنها کمک کنیم. چکار کنیم؟! ولی مسئله این است که اولاً همین کمک های شما موجب وابستگی کودک به شما می شود. دوماً شما جلوی رشد خلاقیت کودک را می گیرید بخصوص در مواقعی که آنها سؤالی می پرسند و شما خیلی راحت جواب سؤال را در اختیار آنها می گذارید. سوماً وقتی شما به فرد خاصی تکیه می کنید احساسات خاصی برانگیخته می شود مثلاً فرض کنید شما 17 ساله هستید والدینتان می گویند: «لازم نیست رانندگی یاد بگیری، من حوصله تصادف و برو راهنمایی و رانندگی را ندارم، جایی خواستی بری لب تر کن خودم می برمت.» چه احساسی پیدا می کنید؟ به جرأت می توان گفت که احساس شما بیهودگی، بی ارزشی، رنجش، ناکامی و خشم است.

آیا راهی وجود دارد که وابستگی کودکان را به حداقل رساند؟ آیا راهی وجود دارد که کودکان را انسانهای مسئولی بار بیاوریم؟ در اینجا به تعدادی مهارت ویژه اشاره می کنم تا کودکان را یاری دهد به جای تکیه بر والدین، به خود متکی باشند:
1- بگذارید کودکان خود انتخاب کنند.
شما مادر عزیز به جای اینکه بگویید: «بیا این شلوار قرمز را بپوش اون خاکستری بهت نمی آد»
بهتر است بگویید: «دلت می خواد شلوار قرمز بپوشی یا خاکستری رو؟»

2- برای تلاش کودک احترام قایل شوید.
به جای اینکه بگویید: «چقدر طولش می دی تو هنوز تا عدد 5 یاد گرفتی؟»
بهتر است بگویید: «جدول ضرب سخت است که تا امروز تا 5 یاد گرفتی.»

3- در جواب دادن به سؤالات عجله نکنید. در پاسخ به سؤال: پدر بارون از کجا می آد؟
به جای اینکه بگویید: «باران در اثر تبخیر آب به وجود می آید. ببین! آب های اقیانوس ها و دریاها به علت تابش نور خورشید بخار می شوند و....
بهتر است بگویید: «سؤال جالبیه؛ تو خودت چطور فکر می کنی؟»

4- کودکان را ناامید نکنید. در پاسخ به سؤال: «من می تونم وقتی بزرگ شدم مهندس شم؟»
به جای اینکه بگویید: «با این نمرات ریاضی ات!»
بهتر است بگویید: «تو می خوای مهندس بشی؟»

مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره

۱۳۸۹ آبان ۱۸, سه‌شنبه

درباره افسردگی کودکان چه می دانید؟

آیا تا به حال آرزو کرده اید که به دوران کودکی برگردید؟ دورانی که در آن از استرس و نگرانی خبری نبود نه وظیفه ای که به دوش گرفته باشیم ونه مخارجی که برای آن کار کنیم... اما واقعیت این است که دوران کودکی بدون استرس نمی شود. کودکان هم با مشکلات بزرگی مثل طلاق والدین، فقر، مشکلات آموزشی و... دست و پنجه نرم می کنند که از توان روحی و روانی آنها خارج است.

یک کودک افسرده همانند فرد بزرگسال نمی تواند احساسات خود را به طور کامل ابراز کند و از افسردگی خود نزد والدین شکایت کند. کودکان در دنیایی که توسط بزرگ ترها کنترل می شود زندگی می کنند بنابراین به سرعت احساس ناامنی، ضعف و ناخشنودی می کنند.

علائم افسردگی در کودک می تواند به صورت علائم احساسی، شناختی، فیزیکی و رفتاری خود را نشان دهد. و این والدین هستند که باید به ریشه یابی و شناسایی آن بپردازند.

علائم احساسی عبارتند از احساس غم شدید، احساس ناامیدی و بی پناهی، گریه بی دلیل، از دست دادن علایق همیشگی، کسالت و خمودگی دائمی، اضطراب و ترس، آشفتگی و بی قراری می باشد.

علائم شناختی شامل افکار مربوط به شکست، دقت و تمرکز پایین، ناتوانی در انجام وظایف و تکالیف، احساس بی ارزشی و گناه، تحریک پذیری و افکار مرتبط با خودکشی است.

علائم فیزیکی افسردگی در کودکان شامل کاهش یا افزایش اشتها، اختلالات خواب از جمله دیر به خواب رفتن و دیر از خواب بیدار شدن، بیداری های شبانه مکرر یا خوابیدن بیش از حد و بالاخره خستگی،بی حوصلگی و کم تحرکی است.

از جمله علائم رفتاری افسردگی در کودکان باید به کناره گیری از جمع،
عدم فعالیت در بازی های گروهی، احساس وابستگی به یک فرد یا شیئ برای کسب آرامش، بی قراری در جمع و دست زدن به رفتارهای خطرناک و در نهایت خودآزاری اشاره کرد.

چه باید کرد؟

بهتر است برای شناسایی دلایل افسردگی، خود را جای کودک بگذارید و دنیا را از دریچه چشم او تماشا کنید استرس های کودکان باید جدی گرفته شود مثلاً کودکی که اسباب بازی مورد علاقه اش را گم کرده و ناراحت است، شاید دچار افسردگی شود. والدین ممکن است تصور کنند با خرید یک اسباب بازی دیگر، ناراحتی او برطرف شده است در حالی که وابستگی شدید کودک به آن اسباب بازی خاص از دید والدین مخفی مانده و آنها دلیل پرخاشگری و دلخوری ناگهانی او را نمی فهمند.
همچنین کودکان به سرعت با محیط زندگی و اطرافیان خود رابطه عاطفی برقرار می کنند. و قطع ناگهانی مثل اسباب کشی و تغییر محل سکونت می تواند منجر به افسردگی در آنها شود.
از سوی دیگر یک پدر و مادر افسرده قطعاً افسردگی را به کودک خود منتقل می کنند هم از بابت سابقه ژنتیکی و هم محیط ناشاد و ناسالم زندگی این زمینه را فراهم می کند. بنابراین باید تلاش کنید محیط زندگی را طوری بسازید که زمینه افسردگی در آن فراهم نباشد.
فرزندتان را تشویق کنید تا ازروش های مفید نظیر صحبت کردن از احساسهایش، انجام تمرین های بدنی، ترسیم احساسهایش، نوشتن خاطرات روزانه اش و بازی با اسباب بازی برای کنار آمدن با احساسهایش استفاده کند.
آرزومند اوقاتی خوش برای شما
مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره

۱۳۸۹ آبان ۱۷, دوشنبه

خود ارضايي در كودكان


با سلام

دختر من سه ساله است اخيرا پستانك را از او گرفتم با اينكه خيلي به او محبت مي كنم و دائما به او توجه مي كنم بطور ناگهاني ديدم كه او خود ارضايي مي كند البته بيشتر در مواقعي است كه خسته است و درست در همان حالاتي كه از من درخواست پستانك ميكرد درست در همان مواقع حال دست به خود ارضايي مي زند . بسيار بسيار برايم ناراحت كننده است اصلا اطلاعي از اين موضوع نداشتم . در اين رابطه وقتي به اينترنت مراجعه كردم سايت شما را ديدم لطفا به من بگوييد چيكار بايد بكنم ؟ آيا اگر دوباره پستانك را به او بدهم اين حالت او از ميان مي رود؟ هنوز يك هفته نيست كه پستانك را از او گرفتم و هنوز هم در زمان خوابيدن براي پستانك گريه مي كند خواهش مي كنم مرا راهنمايي كنيد بسيار مضطربم . با تشكر از زحمات شما

پاسخ دكتر سخاوتي
مشاور صداي سلامت

با سلام
نگراني شما مادر محترم قابل درك است اما اصلا نگران نباشيد چون فعلي كه كودك شما انجام مي دهد نامش خود ارضايي نيست بلكه كشف اندام و بدن است همانطور كه كودك ، دست و پا و دهان خودش را با لمس كردن يا با مكيدن كشف مي كند ساير اندامها از جمله اندام جنسي را هم بايد كشف كند
كودك در سنين 6 ماهگي تا 2 سالگي همه چيز را با دهان كشف مي كند و حتما ديده ايد كه همه چيز را به دهان مي برد اما در حدود سن 3 سالگي نوع جديدي از كشف خودش را شروع مي كند و در اغلب بچه ها دست زدن به الت يا بازي كردن با ان ديده مي شود . اين بخشي از سير عادي تكامل كودك است
اما شما ؛ هرگز او را دعوا نكنيد يا با اخم و تندي رفتار نكنيد بلكه با حرف زدن و دعوت به بازي يا كاري ديگر فكر او را منحرف كنيد بعد از مدتي اين رفتار تكميل شده و تكرار نمي شود
حساس كردن كودك به يك موضوع سبب تشديد كنجكاوي و افزايش احتمال پايداري ان مي شود
در ضمن چنانچه در خصوص آموزش و تربيت مسائل جنسي كودك نياز به كمك بيشتري داشتيد مي توانيد با مشاوران صداي سلامت ، تلفني صحبت كنيد
شاد باشيد و خندان

۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه

تعليم و تربيت

هدف از تعليم و تربيت بايد آماده كردن كودكان براي زندگي باشد. براي اين منظور لازم است توجه و علاقه‌مندي آنها را به مطلب يا موضوعي جلب نمائيم. فرهنگ در اين مورد موفق نبوده است. آموزش‌هاي امروز، سياست و اقتصاد حاكم بر جهان، ما را به طرف جنگ مي‌كشاند.علم پزشكي نتوانسته است بيماري را از بين ببرد. اگر بخواهيم دقيق‌تر فرهنگ حاكم بر جهان را بررسي كنيم، بد نيست قبل از هر چيز چند سوالي از خود كنيم. 
چرا انسان بيشتر از حيوانات دچار بيماري مي‌شود؟ چرا اين قدر خودكشي زياد شده؟ و...والدين در خانه، دائم كودك را وادار مي‌كنند چيزي ياد بگيرند. وقتي كودك مي‌خواهد، خودش قطار برقي را كه به او هديه داده‌اند به كار اندازد، فوراً يك نفر خود را جلو مي‌اندازد و به او طرز كارش را ياد مي‌دهد. وقتي او مي‌خواهد به چيزي دست بزند فوراً او را از اين كار منع مي‌كنند. بايد متوجه باشيم، هرباري كه چگونگي طرز كار وسيله‌اي را بدون درخواست خود كودك به او بياموزيم و امكان ندهيم خودش آن را كشف كند، در واقع شادي زندگي، شادي كشف كردن، شادي پيروزي بر مانع را از او دزديده و به او اين احساس را تلقين كرده‌ايم كه او موجودي ضعيف و وابسته به كمك ديگران است. وقتي اين همه دانشجويان بي‌تفاوت را مي‌بينيم كه بدون علاقه به رشته درسي خود پس از پايان تحصيلات، آموزگاران و دبيران متوسط، پزشكاني بد و حقوقداناني بي‌صلاحيت مي‌شوند. به خود مي‌گوييم، شايد اگر آنها در انتخاب رشته تحصيلي خود آزاد بودند ممكن بود تعميركاراني خوب، معماراني عالي و وظيفه‌شناس مي‌شدند. در تمامي كشورهاي جهان، مدارس براي آموزش جوانان ساخته شده‌اند ولي بهترين كلاس‌ها و بهترين وسايل آزمايشگاهي در مدارس نخواهند توانست مشكلات عاطفي و اجتماعي كودكان را كه بر اثر فشارهاي غيرضروري براي فراگيري دروس توسط معلمان، پدران و مادران و اجتماع بر آنها وارد مي‌شود حل كرده و از بين ببرند.

هدی صادقی كارشناس ارشد روانشناسي
شماره ی تماس 9092301919
کد 2380

۱۳۸۹ شهریور ۳۱, چهارشنبه

سرنوشت کودکان ما در مدارس


هر ساله با بازگشایی مدارس بحث کهنه، اما حیاتی بهداشت مدارس مطرح می شود و مسوولان وعده های شیرینی برای بهبود اوضاع می دهند و در پایان سال تحصیلی نیز با گلایه از نبود بودجه و امکانات توجیهی برای عدم تحقق وعده های خود می آورند تا چند روز دیگر حدود ۱۴ میلیون دانش آموز کشور به استقبال سال تحصیلی جدید خواهند رفت. این موضوع بهانه ای است تا نگاهی جدی تر به بهداشت مدارس داشته باشیم.

مدرسه به عنوان یک ساختار اجتماعی، برای آموزش، محیطی را فراهم می نماید که کودک در آن سال های حساس زندگی خود را سپری می کند. هنگامی که کودک، دبستان را آغاز می کند ۶ سال از عمرش گذشته است و از محیط خانه به واحد اجتماعی مدرسه وارد و با محیط و خطرات تهدیدکننده سلامتی، تماس بیشتری پیدا می کند. به اعتقاد کارشناسان بهداشت، بیماری جسمی یا روحی دانش آموزان فقط یک فرد را تهدید نمی کند، بلکه آینده جامعه را به خطر می اندازد و به همین دلیل رعایت بهداشت در مدارس می تواند تضمین کننده سلامت جامعه باشد. دانش آموزان دوره های مختلف رشد و دوره های حساس زندگی را طی می کنند، بنابراین هر گونه غفلت از سوی والدین، دانش آموزان، معلمان و مربیان، بهای سنگینی را از نظر مادی و معنوی به جامعه تحمیل می کند. آموزش بهداشت در مدارس از وظایف خطیری است که در درجه اول به عهده معلمان و مربیان و در درجه دوم به عهده والدین کودکان است.

اما به نظر می رسد بهداشت مدارس از اولویت چندان بالایی در آموزش و پرورش برخوردار نیست و همواره تحت الشعاع سایر مسائل و موضوعات قرار گرفته است.

براساس تحقیقات انجام شده در سال تحصیلی ۸۷ ـ ۸۶ پیرامون وضعیت سلامت دانش آموزان، ۵/۱۳ درصد از دانش آموزان افزایش وزن دارند و ۱۲ درصد نیز از کاهش وزن و لاغری رنج می برند

در حال حاضر ۸۰ درصد مدارس کشور مربی بهداشت ندارند و براساس آمارها، وزارت آموزش و پرورش با کمبود ۱۶ هزار مربی بهداشت مواجه است و با بازنشسته شدن مربیان فعلی، مشکلات بهداشتی مدارس دوچندان می شود.

براساس شاخص بهداشت جهانی به ازای هر ۷۵۰ دانش آموز باید یک مربی بهداشت وجود داشته باشد ولی در کشور ما برای حدود ۱۴ میلیون دانش آموز تنها ۳۶۰۰ مربی بهداشت وجود دارد که براساس تعریف استاندارد جهانی حداقل باید به ۶ برابر افزایش یابد
برگرفته از سایت آفتاب و نوشته علی اخوان بهبهانی

۱۳۸۹ شهریور ۱۰, چهارشنبه

چغلی کردن کودکان

سؤال : سلام . من خانمی 27 ساله هستم و تحصیلاتم در حد لیسانس است . 7 سال قبل ازدواج کردم و یک دختر 5 ساله دارم . با این که شاغل بودم ، بعد از بچه دار شدن از شغلم صرف نظر کردم تا به خانواده ام بیشتر برسم . برای تربیت دخترم اهمیت زیادی قائل هستم ولی او چندین مشکل دارد که از همه مهمتر چغلی کردن اوست . او عادت کرده که در مهد کودک و خانه مرتب از اطرافیانش پیش دیگران شکایت کند و به معنایی چغلی کند . سال قبل که به مهد رفت با موافقت مربیش با او قرار گذاشتیم که اگر با بچه ها دعوایش شد یا کسی او را اذیت کرد ، به جای این که او تلافی کند به مربیش بگوید تا وی اقدام لازم را انجام دهد . از آن جایی که او دختر حساسی است ، خیلی زود ناراحت می شود و هر دقیقه پیش مربیش می رود و از دیگران شکایت می کند ، به طوری که مربیش را کلافه کرده است . در خانه هم عادت کرده است ، به محض این که حرفی زده شد یا تصمیمی گرفتیم به مادربزرگ هایش و دیگر اقوام به صورت تلفنی یا در میهمانی خبر بدهد . همچنین اگر او را به خاطر کار اشتباهی تهدید و یا تنبیه کنم ، شب که پدرش برمی گردد در اولین لحظات از من به او چغلی می کند . او چنان به این کار عادت کرده که کارهای نادرست خود را نیز برای پدرش بازگو می کند . از این کار او خیلی ناراحت هستم و نمی دانم چه طور این اخلاق نا پسندش را اصلاح کنم .
پاسخ : سلام به مادر عزیزی که به تربیت درست فرزندش علاقه و توجه دارد . در ابتدا باید توضیح بدهم که کودکان ما رفتار هایی را تکرار می کنند که به شکلی تقویت شده باشند . همان طور که گفتید اولین بار در مهد کودک از او خواسته بودید که این کار را انجام دهد . او نیز همین کار را کرده و نتیجۀ خوبی هم گرفته است . چون بدون این که زحمتی بکشد از حمایت مربیش بهره مند شده و توجه او را به خود جلت نموده و به هدفش رسیده است . با توجه به این که دختر شما تک فرزند است خواهر و برادری نداشته که در خانه بده و بستان را یاد بگیرد ؛ یعنی با حرف زدن طرف مقابل را قانع کند ،یا بعضی مواقع برخی از مشاجرات و اختلافات را نادیده بگیرد تا بتواند امتیازی به دست بیاورد و یا در مقابل به دست آوردن چیزی که برایش ارزش دارد ، چیز دیگری را از دست بدهد . مهد کودک برای کودکان تک فرزند، فرصت خوبی برای آموزش چنین مهارت هایی است . ولی از آن جایی که مربی فرزند شما مانند بسیاری از مربیان دیگر به علت نداشتن دانش لازم ، حوصله و یا فرصت کافی ، مانع از برخورد سازندۀ بچه های مهد می شود و آن ها را تشویق می کند که با شکایت کردن مشکل خود را حل کنند ؛ با دخالت نامناسب در اختلافات کودکان ، این فرصت یادگیری را از آن ها دریغ می کند .
به این ترتیب فرزند شما این رفتار تقویت شده را به منزل نیز منتقل کرده است . و البته همیشه گوشهای شنوا و کنجکاوی برای شنیدن مسائل دیگران وجود دارد که دخترتان را به این کار تشویق می کند . شاید گفتن این مسأله به اقوام و دوستان که به حرف های دخترم توجه نکنید مشکل باشد ؛ ولی شما می توانید از خودتان شروع کنید . با هماهنگ کردن با همسرتان می توانید ابتدا با فرزندتان در مورد ضررهای این خصوصیت اخلاقی صحبت کنید . سپس با شنیدن اولی چغلی ، قرارتان را به او گوشزد کنید و او را تشویق نمایید که چند دقیقه ای بنشیند و فکر کند که خودش چگونه می توانست مشکلش را بدون کمک دیگران حل کند ، و اگر بار دیگر توانسته بود تا حدودی این کار را انجام دهد اورا مورد تشویق قرار دهید .
در مواردی که به جز شکایت کردن ، حرفهای دیگران را به شما منتقل می کند ، به او بگویید که هر خانواده حرف ها و مسائلی دارد که به خودشان مربوط است مثل مسائل خانوادۀ خودمان که باید بین ما سه نفر بماند و به کس دیگری گفته نشود . به همین جهت من علاقه ای به شنیدن این حرفها ندارم . اگر به گفتن آن ها ادامه داد ، خودتان را به کار دیگری مشغول کنید و به او توجه نکنید . اگر همسرتان نیز در این کار با شما همکاری کند ، دخترتان پس از مدتی دست از این کار برخواهد داشت و با کمی حوصله و گذشت زمان نتیجۀ خوبی خواهید گرفت .
به امید موفقیت
منصوره اربابی
مشاور خانواده و مسائل جنسی - کد مشاور : 3160

۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

بچه‌‌ را از لولو نترسانيد


يك روز سرظهر من و مجيد در حياط بازي مي‌كرديم. چند بار گفتند ساكت باشيد ولي ما ساكت نشديم. چند دقيقه‌اي گذشت. پدرم از پله‌ها پايين آمد. صدايمان كرد. بعد با دست ته زيرزمين را نشانمان داد و گفت: «آنجا را مي‌بينيد؟» تاريك بود. چيزي ديده نمي‌شد. بيشتر دقت كرديم. كمي خرت و پرت كهنه را مي‌شد ديد. پدرم گفت: «آنجا يك پيرزن يك‌دست خوابيده كه اگر شما از خواب بيدارش كنيد، هردوي شما را مي‌دزدد.» ما بچه بوديم. باورمان شد. ترسيديم. من تا مدت‌ها مي‌ترسيدم تنها به حياط بروم. بيست و چند سال از آن روزها مي‌گذرد. ما بزرگ شديم. مجيد ازدواج كرد. او الان يك پسر 2 ساله دارد ولي هنوز از زيرزمين خانه ما مي‌ترسد. راستي چرا ما بچه‌هايمان را مي‌ترسانيم؟! دكتر فريبا عربگل، روان‌پزشك كودك و نوجوان به اين سؤال «سلامت» پاسخ مي‌دهد.

متن کامل را می توانید بر روی وب سایت هفته نامه سلامت بخوانید.

۱۳۸۹ مرداد ۳۰, شنبه

محبت مادری 'باعث اعتماد به نفس می شود'

محققان می گویند کسانی که در دوره کودکی از محبت زیاد مادری برخوردار بوده اند در بزرگسالی بهتر می توانند از پس مشکلات و فشارهای روحی برآیند.

به نظر می رسد که بغل کردن، بوسیدن یا ابراز محبت لسانی باعث افزایش مقاومت روحی و عاطفی می شود
این یافته، حاصل مطالعه به روی تقریبا 500 نفر در ایالت رود آیلند آمریکاست که در دوره کودکی و بزرگسالی موضوع تحقیق بودند.
براساس این گزارش در نشریه اپیدمی شناسی و بهداشت اجتماعی، پیوند محکم مادر و فرزند ممکن است نقشی کلیدی داشته باشد.
اما کارشناسان می گویند مهم است مادر بداند که چه زمانی باید رفتارش را عوض کند. محبت بیش از حد مادری می تواند باعث مزاحمت و خجالت برای فرزند شود، به خصوص وقتی بچه ها بزرگتر می شوند.

گرمای مادری

نویسندگان این مقاله علمی که تحت هدایت دکتر جوانا ماسلکو انجام شده است می گویند که محبت زیاد مادری احتمالا باعث پیوندهای محکم می شود.
این نه تنها باعث کاهش فشار روحی می شود بلکه کمک می کند که کودک به مهارت های بهتر در زندگی اجتماعی مجهز شود.

در این مطالعه یک روانشناس کیفیت رفتار مادر را در جریان معاینه هشت ماهگی کودک سنجید.
این روانشناس کیفیت رسیدگی مادر به نیازها و عواطف کودک را سنجید و براساس گرمی روابط به او "نمره محبت" داد.
سی سال بعد محققان به سراغ همان کودکان رفتند و از آنها خواستند در مطالعه ای درباره اوضاع روحی و عاطفی شان صحبت کنند.
همچنین از آنها سوال شد که آیا تصور می کنند مادرانشان به آنها محبت داشته اند یا نه که جواب ها از "شدیدا موافق" تا "شدیدا مخالف" متغیر بود.
نتایج فاش کرد که کودکانی که محبت زیادی از مادرانشان دیده بودند از پس انواع نگرانی ها بهتر برمی آیند.
به خصوص فرزندان مادران گرم در مقایسه با بچه هایی که مادران سردی داشتند، خیلی بهتر از پس اضطراب برمی آمدند.
محققان نوشتند: "جالب است که مشاهده میزان محبت مادری در نوزادی می تواند گویای توانایی فرد در مقابله با اضطراب در 30 سال بعد باشد."
آنها گفتند که این یافته ها بر مجموعه شواهدی می افزاید که نشان می دهد سال های اول زندگی زمینه را برای تجارب بعدی آماده می کند اما آنها تاکید کردند که نباید نفوذ سایر عوامل مانند شخصیت، تربیت و کیفیت مدرسه را نادیده گرفت.

منبع: وب سایت بی بی سی

۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

چگونه كودكم را براي غذا خوردن تشويق كنم؟

سلام، من نگار هستم، 31 ساله،و يك دختر 2 ساله دارم. شاغلم و تا ساعت 3 كار مي‌كنم. دختر من در اين فاصله توسط مادرم نگهداري مي‌شود. با همسرم مشكل خاصي ندارم و خانه آرامي داريم. مشكل من با كودكم است. دختر من غذا نمي‌خورد و من نمي‌دانم چگونه او را وادار به اينكار كنم. لطفا مرا راهنمايي كنيد.

با سلام خدمت شما

مشكلي كه شما بيان كرديد در حقيقت يكي از دغدغه مهم مادران در اين سنين كودكان است. اما با راهكارهايي مي‌توان اين روند را راحتتر كرد.
در سالهاي دوم و سوم زندگي، نسبت به سال اول كودك كمتر غذا مي‌خورد، به اين دليل كه در اين سن سرعت رشد كودك كندتر مي‌شود. بهتر است كودك در فضاي شادي كه ديگران هم از غذا خوردن لذت مي‌برند، غذا بخورد و حالات ديگران براي آنها الگو باشد.نگراني و اضطراب در كودك باعث بي‌اشتهايي او مي‌شود، اين نگراني مي‌تواند بخاطر جو متشنج خانه، روابط نامناسب پدر و مادر، تنبيه شدن بخاطر غذا نخوردن و....باشد. نكته ديگر آن است كه بسياري از والدين انتظار خوردن غذاي زياد را از فرزندشان دارند، در صورتي كه حجم معده كودك محدود است و زماني كه بعد از خوردن چند قاشق از خوردن امتناع كرد، اعلام مي‌كند كه سير شده است.
براي غذا دادن به كودك بهتر است از وعده‌هاي مكرر و كم حجم استفاده كنيد. كودكان رنگهاي شاد را دوست دارند، به همين دليل از ظرفها و قاشقهاي رنگي كه برايش جذاب است استفاده كنيد. اگر كودكتان اصرار مي‌كند كه خودش غذا بخورد ، به او اجازه دهيد كه اينكار را انجام دهد و استقلالش را به شما نشان دهد. سعي كنيد غذايتان را طوري بياراييد كه كودك را به خود جذب كند.
زماني را براي خوردن غذايش انتخاب كنيد و اگر نخورد بشقاب را جمع كنيد، تا كودكتان ياد بگيرد كه زمان نامحدودي در اختيار ندارد و به غذا خوردنش نظم بدهد.
محيط كودك، صندلي كه بر روي آن مي‌نشيند بايد راحت باشد. كودكان معمولا از غذاهايي كه تكه‌هاي گوشت در آن مشخص باشد دوري مي‌كنند، شما مي‌توانيد از غذاهايي كه ظاهر گوشت در آن مشخص نيست استفاده كنيد و سعي كنيد رژيم غذايي را كه شامل پروتئين‌ها،چربي، قند، ويتامينها و مواد معدني مي باشد در غذاي كودكتان رعايت كنيد.
با كمي صبر و حوصله مي‌توانيد كودكتان را براي خوردن غذا تشويق كنيد.

شاد و سربلند باشيد

مشاور روانشناسي: مريم ناهيدي
كد مشاور: 2520

۱۳۸۹ مرداد ۱۱, دوشنبه

چرا كودكم دزدي مي‌كند؟


سلام،روزتون بخير.

(صداي يك مرد حدودا 45 ساله بود با لهجه شيرين يكي از شهرهاي كشورمون)سلام، روز شما هم بخير، بفرماييد.

من علي هستم، 44 سال سن دارم، و صاحب 2 پسر هستم.يكي از پسرهام 6 سالشه و بزرگه 10 ساله است، كه مشكل من و همسرم با پسر بزرگمونه.

پسر 10 سالتون چه مشكلي از نظر شما داره؟

راستش چند وقتي هست كه دزدي مي‌كنه.

خب در مورد اين كارش يكم بيشتر توضيح بديد. از چه افرادي چه چيزهايي برداشته؟

راستش اولش از كيف من و مادرش برمي‌داشت، اما جديدا از كيف دايي، عمو و خاله اش هم برداشته.

پول برداشته يا چيز ديگه‌اي؟

پول برميداره، مثلا از كيف خاله‌اش يك تراول 50 هزار توماني برداشته.

خب، در مورد شرايط زندگيتون برام بگيد، از نظر اقتصادي در چه سطحي هستيد؟ ممكن پسر شما چيزهايي رو لازم داشته باشه و نتونيد براش مهيا كنيد؟

نه اينطوري نيست، پسر من هر چيزي كه نياز داشته باشه در اختيار داره، من شرايط اقتصادي خوبي دارم. ماشين خوب، خونه خوب، و تا اونجايي كه بشه در اختيار پسرم مي‌ذارم.

خب پس در اين قسمت كه يكي از دلايل كار فرزند شما مي‌تونه باشه مشكلي نداريد، ولي به صورت افراطي پولهاي زيادي رو هم نبايد براحتي در اختيار پسرتون بذاريد.

آخه مخصوصا الان همش فكر مي‌كنم اگه بيشتر داشته باشه اينكار رو نمي‌كنه.

اگر فرزند شما در كمبود زيادي باشه ممكن براي بدست آوردن چيزهايي اينكار رو انجام بده، اما اگر به اين دليل نباشه بيشتر پول دادن به پسرتون فايده‌اي نداره و مشكل‌ساز ميشه.جو حاكم در خونه شما چگونه است؟ رابطه شما با همسرتون خوبه؟

بله رابطه‌ي بدي نداريم، گاهي يكم بحث پيش مي‌ياد، ولي مشكل‌ساز نيست و با آرامش حل مي‌شه.

رابطه فرزندتون با برادرش چطور؟

با اون يكم مشكل داره و حسادت مي‌كنه، گاهي وقتي از كنارش رد مي‌شه ضربه‌اي مي‌زنه ومي‌ره.

شما اينطور وقتها چه كاري انجام مي‌ديد؟

دعواش مي‌كنم.ولي بعدش بدتر مي‌شه.

پس حسادت و اضطراب داره.

بله خودم هم گاهي اين رو فهميدم.

دوست محترم، در مورد بچه‌هايي كه دست به دزدي مي‌زنند چندين عامل مي‌تونه نقش داشته باشه.تا سنين پايينتر به اين كار دزدي نمي‌گيم، به اين دليل كه بچه نمي‌دونه كه اين كار درست نيست، ولي در سن فرزند شما بايد حتما بررسي بشه. يكي از دلايل دزدي بچه‌ها همان كمبود‌هايي است كه نمي‌توانند وسايلي را كه دوست دارند بدست بيارند. دليل ديگر اين است كه شايد كودك الگويي مثل يك دوست در كنار خودش داره كه اين عمل را به او ياد مي‌ده، و كودك براي تأييد شدن در جمع دوستانش دست به اينكار مي‌زنه. بعضي كودكان هم به خاطر هيجان اينكار رو مي‌كنن و نه بخاطر نيازشون، و روشي براي لذت بردن پيدا مي‌كنند.مسئله مهم ديگر اين است كه كودكاني هم بخاطر جلب توجه و نشان دادن خود،و يا انتقام و ابراز خشم نسبت به والدين به اين كار دست مي‌زنند.شما بايد وسايل ارزشمند و پولها رو تا زماني كه كودكتان دست از عملش برنداشته از او دور كنيدو زماني هم كه از فرد ديگري دزدي مي‌كند با او همراهي كنيد تا آنرا خودش پس دهد و براي كارش عذر‌خواهي كند، اينكار باعث مي‌شود با شرمندگي عملش مواجه شود. به كودكتان توجه لازم را بدهيد و به او بفهمانيد كه با ارزش است و دوستش داريد و از تنبيه كردنش پرهيز كنيد.با كشف انگيزه‌هاي كار او مي‌توانيد منشأ عملي را كه انجام مي‌دهد پيدا كرده و آنرا حل كنيد. اگر با استفاده از اين راهكارها فرزندتان به كارش ادامه داد، بايد همراه با كودكتان از مشاوره حضوري استفاده كنيد.

سعادتمند باشيد

مشاور روانشناسي: مريم ناهيدي

كد مشاور: 2520

۱۳۸۹ مرداد ۱, جمعه

کودک آزاری جنسی

پرسش : سلام خانم ، من 35 ساله هستم و 5 سال قبل به علت مشکلاتی که با شوهرم داشتم از او جدا شدم و 2 سال بعد مجددا ازدواج کردم . یک دختر 11 ساله دارم که با ما زندگی می کند . پدر دخترم هم ازدواج کرده و هر چند یک ماه او را می بیند . رابطۀ همسر دومم با دخترم چندان جالب نیست . او اصولا آدم خشکی است و نمی تواند محبتش را نشان دهد . تقریبا کاری به کار ما ندارد ؛ ولی همیشه از او حساب می بریم و سعی می کنیم که او را عصبانی نکنیم . دخترم مدتی است که اخلاقش عوض شده ، افت تحصیلی پیدا کرده و مرتب گریه می کند ، آه می کشد و گاهی می گوید خدا مرا نمی بخشد . این اواخر حس می کنم که علائم بلوغ در او دارد ظاهر می شود ؛ این مساله روی اخلاقش هم اثر گذاشته است .
وقتی که 4-3 ساله بود یک بار او را با بچه های هم سنش دیدم که دکتر بازی (بازی های جنسی ) می کردند . همان موقع مچش را گرفتم . خیلی دعوایش کردم و یادم می آید که او را جلوی همبازی هایش کتک زدم تا یادش باشد که دیگر از این کارها نکند . تا مدتی به او می گفتم که خدا او را نمی بخشد و اگر این کار را تکرار کند در آتش جهنم خواهد سوخت . او دیگر راجع به این مسائل با من حرفی نزد و هیچ سؤالی نپرسید .
به طور اتفاقی ، چند روز پیش که او را به گردش برده بودم و در رابطۀ خوبی با هم بودیم ، ناگهان سر صحبت را باز کرد و تعریف کرد که چه طور چند ماه قبل که در پارکینگ منزل مشغول دو چرخه سواری بوده ، سرایدار ما که سالهاست با همسر و فرزندانش در این خانه زندگی می کند ، از خلوتی خانه استفاده کرده و او را به بهانه ای به اطاق خودشان برده است . ابتدا با رفتاری پدرانه او را جلب کرده و سپس نوازش ها و رفتار غیر معمولی از خود نشان داده و حتی تصاویر ناجوری به او نشان داده است . دخترم احتمالا در حین لذت بردن ، شوکه شده و با ناباوری او را ترک کرده است . این اتفاق روی او اثر خیلی بدی گذاشته و احساس گناه شدیدی در او ایجاد کرده است . از ترس این که او را دعوا کنم و یا این که خودش را مقصر بدانم به من نگفته است . من از این موضوع خیلی ناراحت شدم ، چون مشابه آن در کودکی برای خودم هم پیش آمده بود . من که ترسیده بودم برای پدرم تعریف کردم ولی او مرا دعوا کرد و تقصیر را گردن خودم انداخت و از من هیچ حمایتی نکرد . در این رابطه من لطمۀ زیادی خوردم ، به طوری که نمی توانستم به مرد ها اعتماد کنم . مشکلات با همسر اولم هم بی ارتباط با این موضوع نبود .
حالا من نمی توانم این مساله را با همسرم در میان بگذارم چون می ترسم خون به پا کند . از طرفی دیگر دخترم توقع دارد از او حمایت کنم و مرتب می پرسد که چه اقدامی کرده ام . به نظر شما چگونه می توانم بدون آن که آبروریزی شود این کار را انجام دهم ؟
پاسخ : سلام خانم عزیر . باید خوشحال باشید که دخترتان به شما اطمینان کرده و مسالۀ مهمی که او را مدت هاست می آزرده با شما در میان گذاشته است و از طرفی دیگر خدا را شکر کنید که در این رابطه به او آسیب جسمی نخورده است ، گرچه آسیب روانی ناشی از آن کمتر از آسیب جسمی نیست .
مشکلی که برای فرزند شما به وجود آمده یک کودک آزاری جنسی است که بسیار رواج دارد. این مشکل می تواند برای کودکان دیگر نیز به وجود آید و علت اصلی آن آموزش ندادن آنها برای شناخت و مقابله با چنین مواردی است . از کودکی باید به فرزندانمان خود بیاموزیم که مرز ها را بشناسند و به کسی اجازه ندهند به نقاطی از بدنشان که نقاط خصوصی آنهاست دست بزند یا ببیند و همچنین آنها را وادار کند که بدن آن افراد را لمس کنند و ببینند . اگر به کودکان خود این اطمینان را بدهیم که در چنین مواقعی از آنها حمایت می کنیم ، از تهدید های آنها نمی هراسند و با جرات بیشتری از خود دفاع می کنند . برخورد شما با او در سن 4 -3 سالگی موجب شده که در حال حاضر با برخورد با موردی مشابه ، چنین حس گناه شدیدی در او ایجاد شود و در عین حال جرات باز گویی آن را به دیگران نداشته باشد .
درصورت مشاهدۀ بازی های جنسی کودکان بهتر است که از بروز رفتارهای پرخاشگرانه بپرهیزیم و با یک تذکر ، جو بازی را عوض کنیم و بعد از آن به تنهایی با کودک صحبت کنیم و به او اجازه بدهیم سؤالات خود را بپرسد و پاسخ هایی در حد فهم او داشته باشیم .البته لزومی ندارد که یکباره و به طور مشروح همۀ مطالب را بگوییم . این نوع بازی ها خواه ناخواه برای همۀ کودکان در این سن پیش می آید و علت اصلی آن شناخت جنسی خود و دیگران می باشد که البته نباید به صورت عادت در بیاید .
دختر شما در ضمن آن که در شرف بلوغ قرار دارد و از کنجکاوی خاصی برای این مسائل برخوردار است و سوالات زیادی درذهنش دور می زند ، جرات بیان آنها را به مادرش ندارد . شما با نزدیک شدن به او و پاسخ گویی به موقع به سوالاتش می توانید کمکش کنید . از طرفی دیگر فرزند شما به محبت پدر نیاز دارد که نه از طرف پدر اصلی اش و نه از همسر شما دریافت می کند . در این مورد اگر پدرش را نمی توانید قانع کنید که به او توجه بیشتری داشته باشد ، بهتر است با همسرتان صحبت کنید و در بهبود رابطۀ آنها کوشش کنید . با گردش ها و تفریحات سه نفره و گاه سپردن بعضی از مسئولیت های دخترتان به همسرتان (مثل سرزدن به مدرسه و یا خرید لوازم التحریر و وسایل بازی با یکدیگر ) می توان آنها را بیشتر به هم نزدیک کرد . ضمنا برای این که چنین مساله ای برای سایر کودکان ساکن این ساختمان پیش نیاید باید اقدام جدی در مورد این سرایدار انجام داد و اگر همسرتان نمی تواند رفتاری کنترل شده داشته باشد ، می توا نید با در میان گذاشتن این موضوع به صورت سرپوشیده با همسایه ای که بیشتر با آن نزدیک هستید ، از او کمک بگیرید . شاید موارد مشابهی برای فرزندان دیگر همسایه ها هم پیش آمده ولی آنها هم به خاطر چنین ملاحظاتی برملا نکرده اند .
با ابراز محبت بیشتر به دخترتان و گذاشتن وقت کافی برای او و همچنین با بیان این که به او اطمینان دارید و او همچنان دختر پاک و نجیبی است و او مقصر نمی باشد ، می توانید از آسیب وارد شده به او ، بکاهید .
با آرزوی شادی و سلامتی برای همۀ کودکان دنیا
منصوره اربابی – کد 3160
مشاور کودک ، خانواده و مسائل جنسی

۱۳۸۹ تیر ۳۱, پنجشنبه

وابستگی شدید به مادر

پرسش: سلام . زنی 29 ساله وخانه دار هستم . همسرم تکنیسین است ودر کارخانه ای کار می کند . پسری3 ساله داریم . کودکم خیلی به من وابسته است وهمسرم رابطه صمیمی بااو ندارد .مدت کوتاهی است که متوجه شده ام که تیروۀیدم مشکل دارد وبرای تشخیص تومور , باید به مدت 48 ساعت بعد از تزریق موادرادیو اکتیو درخانه قرنطینه باشم . بخصوص پسرم نباید دراین مدت کنار من باشد . باتوجه به وابستگی پسرم خیلی نگرانم .ازیک سو همسرم خیلی احساس مسُولیت ندارد وکارش را بهانه می کند و ازجهت دیگر خیلی نگرانم که نکند یک تومور بدخیم داشته باشم . وقتی 5 ساله بودم , پدرم را ازدست دادم و سال گذشته مادرم را . درخانواده ما سابقه سرطان وجوددارد.
خواهرم اعلام آمادگی کرده که دراین مدت ازاو مراقبت خواهد کرد . نگران آینده پسرم هستم . نمی دانم چکار کنم ؟

پاسخ : مادرجوان بسیار عزیز .درشرایط حساس کنونی , سلامت شما بیش از هر چیز دیگر اهمیت دارد و امروز و فردا کردن برای تشخیص ودرمان می تواند شمارا درشرایط دشواری قرار دهد . نگرانی شما برای پسرتان قابل درک است . ا ما نکته ای که باید به آن بسیار توجه کنید اینست که همسر شما و پدر فرزند تان دراین شرایط حساس باید درکنار شما باشد و حمایت عاطفی خودرا از شما دریغ نکند . بهانه هایی چون کاردارم , دراین شرایط قابل توجیه نیست . ازاو بخواهبد که دراین زمان مرخصی بگیرد ودر درجه اول او در کنار فرزندتان باشد .همسران , پشتیبان یکدیگر درتمام مراحل زندگی و بخصوص در زمان بیماری می باشند . این حق شماست .انتظار داشته باشید و بخواهید .
کودک شما می تواند دراین مدت کوتاه هم ازحمایت خاله اش بهره گیرد . او می تواند به طور پیوسته باشما تماس تلفنی داشته باشد و کمی از دلتنگی اش کمتر شود .
شماباید بدانید که دراین لحظات خطیر , اضطراب و نگرانی , شرایط جسمانی شما را بدتر خواهد کرد .باامید به اینکه این تومور از نوع خوش خیم باشد ودرصورت بدخیمی هر کاری که درجهت درمان شماست در الویت است .
نام مشاور : هاۀیده ناصحی نژاد
کد مشاور 3120



مسرم تکنیسین است ودر کارخانه ای کار می کند . پسری3 ساله داریم . کودکم خیلی به من وابسته است وهمسرم رابطه صمیمی بااو ندارد .مدت کوتاهی است که متوجه شده ام که تیروۀیدم مشکل دارد وبرای تشخییص تومور ,باید به مدت 48 ساعت بعد از تزریق موادرادیو اکتیو درخانه قرنطینه باشم .بخصوص پسرم نباید دراین مدت کنار من باشد .باتوجه به وابستگی پسرم خیلی نگرانم .ازیک سو همسرم خیلی احساس مسۀولیت ندارد وکارش را بهانه می کند و ازجهت دیگر خیلی نگرانم که نکند یک تومور بدخیم داشته باشم . وقتی 5 ساله بودم پدرم را ازدست دادم و سال گذشته مادرم را . درخانواده ما سابقه سرطان وجوددارد.
خواهرم اعلام آمادگی کرده که دراین مدت ازاو مراقبت خواهد کرد . نگران آینده پسرم هستم . نمی دانم چکار کنم ؟

پاسخ : مادرجوان بسیار عزیز .درشرایط حساس کنونی ,سلامت شما بیش از هر چیز دیگر اهمیت دارد و امروز و فردا کردن برای تشخیص ودرمان می تواند شمارا درشرایط دشواری قرار دهد..نگرانی شما برای پسرتان قابل درک است ,اما نکته ای که باید به آن بسیار توجه کنید اینست که همسر شما و پدر فرزند تان دراین شرایط حساس باید درکنار شما باشد و حمایت عاطفی خودرا از شما دریغ نکند . بهانه هایی چون کاردارم ,دراین شرایط قابل توجیه نیست . ازاو بخواهبد که دراین زمان مرخصی بگیرد ودر درجه اول او در کنار فرزندتان باشد .همسران , پشتیبان یکدیگر درتمام مراحل زندگی و بخصوص در زمان بیماری می باشند . این حق شماست .انتظار داشته باشید و بخواهید .
کودک شما می تواند دراین مدت کوتاه هم ازحمایت خاله اش بهره گیرد . او می تواند به طور پیوسته باشما تماس تلفنی داشته باشد و کمی از دلتنگی اش کمتر شود .
شماباید بدانید که دراین لحظات خطیر , اضطراب و نگرانی ,شرایط جسمانی شما را بدتر خواهد کرد .باامید به اینکه این تومور از نوع خوش خیم باشد ودرصورت بدخیمی هر کاری که درجهت درمان شماست در الویت است .

مشاور روانشناس : هایده ناصحی نژاد
کد مشاور 3120




۱۳۸۹ تیر ۱۷, پنجشنبه

کودکم عصبی است

سؤال : سلام . من یک خانم 25 ساله هستم و یک پسر 5/2 ساله دارم که خیلی اذیتم می کند .او در خانه همه چیز را بهم می ریزد . در میهمانی میوه های ظرف را برمی دارد و به میهمان ها پرت می کند . وسایل را می شکند ، با این که بچه ها را دوست دارد ، ولی آنها را می زند . حرف های زشت یاد می گیرد و می گوید ؛ وقتی او را تهدید می کنم که فلفل توی دهنش می ریزم ، بیشتر تکرار می کند . خلاصه پیش دوست و فامیل آبروی ما را برده است به طوری که دیگر نمی توانیم راحت به میهمانی برویم . حتی دیگران ، بچه های خود را از او دور می کنند و اجازه نمی دهند که با آنها بازی کند مبادا آسیبی ببینند . او قبلا شب ها انگشتش را می خورد ولی حالا روزها هم می خورد.
البته پدرش هم عصبی است و هر وقت که عصبانی شد ، هر چه دستش باشد پرت می کند و می شکند . شب که به منزل می آید خیلی زود از کوره در می رود و حوصلۀ بچه را ندارد . پسرم هم بر عکس ،کار های عجیب و غریب بیشتری می کند وپدرش سرش داد می زند و یا او را تنبیه می کند .
همسرم تحمل نه شنیدن ندارد . تا وقتی که چشم بگویم رفتارش خوب و مهربان است ؛ ولی به محض این که بخواهم اظهار نظر کنم عصبی می شود ، بد دهنی می کند و گاهی دست بزن هم دارد . حتی در دوران نامزدی چند چشمه از این رفتارش را دیدم ولی گفتم بعد از عروسی بهتر می شود .خلاصه زندگی برایم جهنم شده است . لطفا به من راهی نشان بدهید که بتوانم آن را تحمل کنم .
پاسخ : سلام خانم عزیز . ما خیلی وقتها چشممان را بر روی حقیقت می بندیم و آن را انکار می کنیم . وقتی پسری در دوران نامزدی به خودش اجازه می دهد با نامزدش این گونه بد رفتاری کند، مسلما در دوران بعد از ازدواج تغییر نخواهد کرد مگر این که برای این کار تصمیم خاصی بگیرد و خود را درمان کند . به هر حال دیگر شما ازدواج کرده اید و یک فرزند دارید . رفتارهایی که از پسرتان تعریف کردید ، انگار تصویر کوچک شدۀ پدرش در یک آیینه است . رفتار کودکان ما بازتاب رفتار های خودمان است . گرچه کودک 2-1 ساله عمل پرتاب کردن را تمرین می کند و از آن لذت می برد ؛ ولی پسر شما دیگر معنی این کار را می داند .کودک شما آموخته است که درمقابل ناکامی ها و به هنگام عصبانیت و یا برای جلب توجه ، اشیا را پرت کند ؛ زیرا او خشمی نهفته دارد که در اثر این تهدید ها و تنبیهات و بی توجهی ها به وجود آمده است .
آب را باید از سرچشمه پاک کرد . بنابراین برای بهبود رفتار کودکتان ، رفتار شما و پدرش باید درست شود . با تشویق همسرتان برای مراجعه به یک مشاور ، تهیۀ کتاب های مناسب و در اختیار او قرار دادن ، می توانید به او کمک کنید . به خود جرأت بدهید و در زمانی که همسرتان در شرایط خوبی است سر صحبت را با او باز کنید و درمورد رفتار فرزندتان با او مشورت کنید و عواقب آن را برایش بگویید . از او بخواهید که در مقابل پسرش صبر بیشتری داشته باشد و خود را آماده کند که موقع برگشتن به منزل ، 15- 10 دقیقۀ اول را به فرزندش اختصاص بدهد . با او حرف بزند و نوازشش کند و سپس به کارهای خود رسیدگی کند . همین مدت کوتاه ولی با کیفیت خوب ، موجب می شود که کودکتان حس کند که دوستش دارید و به او احترام می گذارید . او پس از مدتی از انجام کارهای عجیب و غریب برای جلب توجه منفی دست بر خواهد داشت . برقراری ارتباط چشمی با کودک ، یعنی نگاه کردن در چشمان او و گفتن کلمۀ دوستت دارم معجزه گر است . شما هم وقت بیشتری برای بازی با او بگذارید تا فرصت کمتری برای خوردن انگشتش داشته باشد .
اگر جلوی دیگران کودکمان را تنبیه کنیم و سرش داد بزنیم و در واقع آبروی او را بریزیم ، بقیه هم به خود اجازه می دهند چنین رفتاری با او داشته باشند . بنابراین اگر کودکتان در میهمانی خطایی کرد ، بهتر است به جای آن که از دور سرش فریاد بزنید ، خودتان جلو بروید و او را به یک گوشۀ خلوت ببرید ، در چشمهایش نگاه کنید و قاطعانه از او بخواهید که دیگر آن کار را انجام ندهد و بهتر است پس از آن ، بلافاصله توجهش را به کار دیگری جلب کنید . اگر دیدید که با لجبازی اصرار دارد که همان کار را تکرار کند ، به همان صورت که گفته شد و در یک گوشۀ خلوت او را تهدید کنید که در صورت تکرار، او مجبور خواهد بود در یک اطاق تنها بازی کند و یا این که به خاطر رفتار غلط او میمانی را ترک خواهید کرد . اگر یکی دو بار با هماهنگی قبلی با همسرتان و صاحبخانه ( به شرط آن که از اقوام یا دوستان نزدیکتان باشند ) ، میهمانی را ترک کنید . با این کارتان اثر عمیقی روی کودک خود خواهید گذاشت و او متوجه خواهد شد که والدین قاطعی دارد که به تهدید هایشان عمل می کنند . هر چه تهدید های نشدنی ، فریاد زدن و تنبیه کردن ، موجب کم شدن اعتماد به نفس درکودک و ایجاد شخصیتی متزلزل در او می شود ، وجود قاطعیت در رفتار پدر و مادر به همراه محبت و مهربانی، شخصیتی محکم تر و منطقی تر به کودک می دهد . موفق باشید .
منصوره اربابی – کد 3160
مشاور کودک ، خانواده و مسائل جنسی

۱۳۸۹ تیر ۱۵, سه‌شنبه

آموزش توالت رفتن به کودکان


سلام، خسته نباشيد. من يك خانم 26 ساله هستم و پسر 2 ساله‌‌اي دارم كه دو روزي هست تلاش مي‌كنم تا توالت رفتن رو ياد بگيره و ديگه از پوشك استفاده نكنه، اين 2 روز گاهي توي توالت ادرار كرده و چند بار هم بعد ازاين كه روي فرش كارش رو انجام داد به من اطلاع داد كه ادرار كرده. يكم خسته شدم و نمي‌دونم زمانش هست كه اينكار رو انجام بدم يا خير؟ و اينكه چكاري انجام بدم كه راحت تر توالت رفتن رو قبول كنه. البته بچه‌ي خوب و آروميه و تقريبا حرفم رو گوش مي‌كنه، ولي زماني كه توي خونه ادرار مي‌كنه من دعواش مي‌كنم و ازش مي‌خوام كه اينكار رو نكنه. آيا كار من درسته؟

با سلام به شما دوست عزيز
شما رو درك مي‌كنم و مي‌دونم مادر بودن با تمام مراحلش بسيار شيرين و سخت، اين مرحله براي اكثر مادران كمي سخت مي‌گذره، به اين علت كه هم بايد با يك كودك سرو‌كله بزنن و گاهي هم شستشوي اضافي خونه و فرشها رو انجام بدن، كه همه اينها به حوصله و زمان زيادي نياز داره. البته من اميدوارم همسران گرامي با خانمها همكاري كنند و در بزرگ شدن فرزندشان شريك باشند.
به شما هم خسته نباشيد مي‌گم و آرزو مي‌كنم زماني هم براي استراحت خودتون در نظر بگيريد.
سن مناسب براي توالت رفتن كودك، در كودكان مختلف كمي متفاوت است، و بستگي به علائمي كه آنها نشان مي‌دهند دارد.چون بعضي از كودكان تا سن 3 سالگي هم اين آمادگي را ندارند. علائمي مثل اينكه زمان ادرارشان را اطلاع مي‌دهند، نسبت به خيس بودن پوشكشان واكنش نشان مي‌دهند نشانه‌هاي خوبي براي اين آمادگي است. شما مي‌توانيد از زمانهاي مشخصي كه در طول روز پوشكش را كثيف مي‌كرده استفاده كنيد و در همان حدود زماني او را به توالت ببريد، برايش به طور ساده توضيح دهيد كه ادرار و مدفوع چيست و از كجا مي‌آيد. زماني كه براي ادرار يا دفع به توالت مي‌رود و ديگر لباسش را خيس نمي‌كند او را تشويق كنيد، در مقابل ابراز ناراحتيش نسبت به اينكار مقاومت كنيد.
براي اين كار به ياد داشته باشيد كه بايد صبر و حوصله زيادي بخرج بدهيد، كودك شما با گذشت زمان و ياداوريهاي شما ياد مي‌گيرد كه ادرار و مدفوعش را كنترل كند، و همچنين به علت كامل نبودن حافظه در اين سن به ياداوري شما نياز دارد. از كودكتان توقع نداشته باشيد كه اين كنترل را به شب هم منتقل كند و تا زماني كه در روز توالت رفتن را خوب ياد نگرفته شبها همچنان از پوشك استفاده كنيد.
موضوع ديگر اينكه كودكتان ر براي عدم كنترل دعوا و تنبيه نكنيد، چون نسبت به اين موضوع احساس بدي حتي در آينده پيدا مي‌كند. سعي كنيد محيط توالت را براي او جذاب كنيد، به طور مثال صندلي راحتي تهيه كنيد و كتاب جذابي را در زماني كه روي صندلي مي‌نشيند به دستش دهيد تا آن را نگاه كند.
با اين كار كودكتان بخاطر بازي كردن از رفتن به توالت اجتناب نمي‌كند و مي‌داند كه آنجا هم براي او وسايل جذابي وجود دارد.

با كمي صبر و استفاده از راهكارهاي ارائه شده مي‌توانيد به سادگي به كودكتان توالت رفتن را آموزش دهيد.

با آرزوي روزهايي شاد براي شما و كودك شيرينتان

مشاور روانشناسي: مريم ناهيدي
كد مشاور:2520

۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

با لجبازي كودكم چگونه برخورد كنم؟

با سلام به شما، من يك كودك 5/3 دارم كه خيلي زياد لجبازي مي‌كند و مخصوصا با پدرش اصلا نمي‌سازد و دائما باهم داد‌و بيداد مي‌كنند. لطفا مرا راهنمايي كنيد كه چگونه با او رفتار كنم.


با سلام و خسته نباشيد به شما

دوست عزيز در مورد سؤال راجع به كودك 5/3 ساله شما بايد بگويم كه:
اطلاعاتي كه من از شما و جو خانواده شما دارم محدود است.
بعضي از كودكان در هنگام تولد آرامتر و بعضي ديگر ناسازگار مي‌باشند،اما لازم است بدانيد كه سنين 2 تا حدود 4 سالگي لجبازي كودكان افزايش پيدا مي‌كند و اين موضوع تا حدي طبيعي است
عكس‌العملي كه شما و همسرتان در مقابل كودكتان انجام مي‌دهيد نقش مؤثر در ادامه‌دار شدن و يا توقف اين رفتار دارد.يكي از علل مهم لجبازي كودكتان جلب توجه مي‌باشد. كودكاني كه از طريق لجبازي و پرخاشگري مورد توجه واقع مي‌شوند، مي‌آموزند كه از اين راه نظر شما را به خود جلب كنند. فراموش نكنيد كه طرف مقابل شما يك كودك است و به اندازه شما رشد نكرده و در اين سن(5/3) نسبت به دنيا بيرون نگاه خودمحورانه دارد، يعني همه چيز را از نگاه شخصي خودش بررسي مي‌كند و نمي‌تواند به نظرات شما توجهي كند، اين خود باعث مي‌‌شود كه شما از اينكه حرفتان را گوش نمي‌دهد ناراحت و عصباني شويد. سعي كنيد بدون دليل به او محبت كنيد تا كودكتان به اندازه كافي توجه شما رادر يافت كند.گاهي با اوبازي كنيد و برايش سرگرمي‌هاي جالبي ايجاد كنيد تا لذت بردن و خنديدن را جايگزين لجبازيش كند.زمانيكه لجبازي را شروع مي‌كند به اوبي‌اعتنا باشيد و زماني كه آرام شد او را در آغوش بگيريد و بخاطر آرام بودنش تشويق كنيد. مراقب باشيد كه كودكتان جيغ زدن را به عنوان راهي براي رسيدن به خواسته هايش انتخاب نكند و زماني كه نبايد به حرف او گوش كنيد، بدون توجه به فريادهايش آرام و قاطعانه موضع خود را حفظ كنيد. زمانيكه كودكتان توجه لازم را دريافت كند و در مقابل لجبازي‌اش بي‌اعتنايي شما را ببيند آرام مي‌شود. همسر محترم شما در هنگام لجبازي كودكتان نبايد مقابله به ‌مثل كند و بايد با آرامش و بي‌اعتنايي وضعيت را مديرت كند. در آخر يادتان باشد كودكتان به بازي و تخليه انرژي كودكانه‌اش نياز دارد، پس براي او وقت لازم را بگذاريد.

سربلند و موفق باشيد

مشاور روانشناسي: مريم ناهيدي

كد مشاور: 2520

۱۳۸۹ خرداد ۲۸, جمعه

بچه داری یا پیشرفت...مسئله این است!

پرسش:سلام...
من زنی 29 ساله هستم و همسرم 36 سال دارد.10 سال است که ازدواج کرده ام.همسرم دیپلم دارد و من بعد از ازدواج با تشویق همسرم به دانشگاه رفتم.بعد از کلی زحمت کشیدن بالاخره به آرزوم رسیدم و در رشته خودم که دکوراسیون هست مشغول هستم.تا به امروز هیچ مشکلی با همسرم نداشتم ولی حالا که دفترم را به ثبت رساندم و کارم بسیار زیاد شده همسرم اصرار به بچه دار شدن دارد ولی بچه دار شدن من در این مقطع مصادف با از دست رفتن همه زحمت هایم خواهد بود.آیا می توانم پرستار شبانه روزی برای فرزندم بگیرم.

پاسخ:با سلام...
دوست عزیزم کاملا احساست را درک می کنم.در دنیای امروز بسیاری از زنان کاملا در فعالیت های اجتماعی و اقتصادی درگیر شده اند و به طبع انتظار پیشرفت و موفقیت همانند مردان را دارند.خوشبختانه بسیارند مردانی که امروز با دیدی کاملا متفاوت با پدرانشان به این روند نگاه می کنند و همراه با زنان در امور خانه مشارکت می کنند.در کنار مردانی که هنوز دیدگاه سنتی خود را دارند کم نمی بینیم بزرگ مردانی را که در کمال بزرگی گاهی حتی در کنار می نشینند و پر پرواز همسرانشان می شوند .
اما مشکل از آنجا شروع می شود که نوبت به امری می رسد که هیچکس بهتر از یک مادر از پسش بر نمی آید و آن بزرگ کردن یک کودک است.کودکی که وجود دارد و انسانی است که تمام آینده اش در گرو تربیت امروز اوست.
اگر همسر شما که اتفاقا از همان دسته مردانی است که با دیدی باز و با کمال میل خواهان پیشرفت شما بوده فرزندی نمی خواست این انتخاب شما بود اگر فرزندی نمی خواستید ولی باتوجه به خواسته معقول او شاید امروز بهترین فرصتی است که به او نشان دهید
قلب و روح بزرگش را می فهمید و یادتان نرفته است که چه کسی زمینه پیشرفت امروزتان را فراهم کرده است.
اما در مورد پرستار باید خاطر نشان کنم که هر کودکی در 2 سال اول احتیاج به مراقبت تمام وقت مادر دارد.به این امر به دید اتلاف وقتتان نگاه نکنید چراکه هر زمانی که در 2 سال اول برای کودکتان کم بگذارید ده ها و حتی صد ها برابر آن را در آینده به خاطر مشکلاتی که از این زمان ناشی می شود باید وقت بگذارید.در نتیجه عمده فعالیتهای شما بهتر است بعد از این 2 سال باشد.
در نهایت دوست عزیزم اگر با تمام وجود به این باور برسید که کودکی می خواهید که لبخند را به لب همراه زندگی شما می آورد و
می تواند آینده ای بسیار نیکو در انتظارش باشد گاهی این احساس را با هیچ موفقیتی عوض نمی کنید.
با آرزوی بهترین ها برای خانواده کوچک و دوست داشتنی شما...
مشاور روانشناس:الناز گیوه چی
کد مشاوره:3170