‏نمایش پست‌ها با برچسب شادی. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب شادی. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۰ فروردین ۱۰, چهارشنبه

زندگی لطیفه ای کیهانی است

آیا تا به حال توجه کرده ای که انسان تنها جانوری است که می خندد؟

آیا می دانستی که اگر آدم در همه وضعیتها قادر به خندیدن باشد، قدرت مقابله با آنها را نیز پیدا می کند و این مقابله، باعث رشد و بلوغ انسان می شود؟

خنده و گریه باهم هستند. اگر نتوانی بخندی، گریه هم نمی توانی بکنی. آنها جزئی از پدیده ای هستند که نمایانگر حقیقت و اصالت است.

خنده و گریه جزئی از حالت های خلقی و دماغی تو هستند، جزئی از حال و هوای درونی تو هستند که تو را غنی می کنند. ولی به تدریج و با گذر زمان، همه آن را فراموش می کنند. چیزی که در ابتدا طبیعی و خودانگیخته بوده، غیرطبیعی می شود. تو به کسی احتیاج داری که با سقلمه و سیخونک و قلقلک تو را به خنده وا دارد. فقط در این صورت است که می توانی بخندی. برای همین است که این همه لطیفه و جوک در دنیا ابداع شده است.

خنده مقداری انرژی از منبع درونی تو گرفته و آن را به سطح آورده و آزاد می کند. انرژی، خنده را همچون سایه تعقیب کرده و از طریق آن به جریان می افتد. وقتی از ته دل می خندی، طی آن لحظات در حالت مراقبه عمیق بسر می بری چون در این حالت، فکر متوقف می شود. غیرممکن است که آدم همزمان هم بخندد و هم فکر کند. اگر درحین خندیدن فکر کنی، خنده تو ظاهری خواهد بود.

خندۀ از ته دل، باعث ناپدید شدن ذهن می گردد. کل راه و روش مراقبۀ «ذن» این است که انسان را به حالت «بی ذهنی» برساند. خنده یکی از زیباترین راهها برای برای رسیدن به چنین وضعیتی است.

خندیدن گونه ای از آزادگی و وارستگی است. اگر اهل مراقبه باشی، زندگی تو سراسر بخشش می گردد. و تو هرآنچه را که می توانی ببخشی، می بخشی مانند عشق، تفاهم، همدردی، انرژی، ذهن، جان و هرچیز دیگر. هیچ لذتی بیشتر از لذت ناشی از بخشیدن و تقسیم کردن نیست. به همین دلیل است که مردم از دادن هدیه لذت می برند. این کار شادی محض به ارمغان می آورد حتی اگر هدیه از نظر مادی چندان باارزش نباشد.

خنده راه ارتباطی تو با تنها بخشی از دنیاست که از هوش بهره مند است؛ زیرا فقط آدمهای هوشمند هستند که می توانند بخندند. حیوانات هوش لازم برای این کار را ندارند. اما گاهی همین آدمها بقدری چیزها را جدی می گیرند که آن را تبدیل به مانعی بر سر راه خویش می نمایند.

زندگی آنقدرها جدی نیست. بیایید شوخی را جدی تر بگیریم. شوخی بهترین ویتامین روانی است.

مریم جهانبخش کارشناس ارشد مشاوره

۱۳۸۹ اسفند ۲۵, چهارشنبه

ماهی قرمز سفره هفت سین

با سلام و تبريك پيشاپيش نوروز خدمت شما دوستان عزیز،
نوروز تو راهه ، یه سال جدید با شور و اشتیاق های خاص خودش ، بازم طبق سنت باستانیمون هفت سین می چینیم : قدیمیا می گن چیدن هفت سین حکمت داره
سین اول، سنجد نماد سنجیده عمل کردن
سین دوم، سیب نماد سلامتی و عشق
سین سوم، سبزه نماد شادابی
سین چهارم، سمنو نماد صبر
سین پنجم، سیر نماد مناعت طبع
سین ششم، سرکه نماد استقامت
سین هفتم، سماق نماد گذشت
البته من یه عالمه سین دیگه هم بلدم مثل سکه که به نظرم نماد ثروته :) :) :) (براتون سالی پر از ثروت رو هم آرزو دارم)
اما تا حالا فکر کردین که ماهی کوچولوی قرمز توی هفت سینمون چه حکمتی داره ؟!
یه ایمیل از یه دوست به دستم رسیده که به نظرم جالبه، تو این ایمیل گفته شده که ۸۰ سال پيش به همراه ورود چای به ايران ماهی قرمز نيز كه سمبل عيد چينیه به سفره های هفت سين مراسم عيد نوروز ما وارد شد غافل از اينكه در عيد چينی ماهی قرمز رو رها می كنن تا زندگی جريان پیدا کنه و ما ماهی قرمز رو اسير تنگ های بلورين می كنيم تا همزمان با رشد سبزه های سفره هامون و باروری زمين هر روز اون رو به مرگ نزديك و نزديك تر كنيم...
آیا می دو نین این ماهی های قرمز درون حوضچه های آلوده و غیر بهداشتی رشد پیدا می کنن و می تونن عامل انتقال بیماری سل جلدی باشن؟! علاوه بر این ماهی های سرخ و كوچك در مسير رسيدن به ميدان مادر ( محل توزيع ماهی های قرمز ) به علت حمل نادرست نخستين سكته قلبی رو تجربه می كنن، دومين سكته حين پرتاب و تقسيم بندی از منبع اصلی به سطل های آب تجربه می شه و سومين سكته زمانیه كه شما با ذوق و خنده نخستين تلنگر روبه تنگ آب می زنین !صدا موج بر می داره و هجوم می بره تا قلب كوچیك ماهی برای هميشه بايسته... ماهی به پهلو می شه، روی آب می آد و مرگ رو ميان سفرۀ هفت سين كه همۀ عناصرش ريشه در تولد و باروری داره به تصوير می كشه، هر سال ايام عيد ۵ ميليون قطعه ماهی می ميرن। عجيب نيست اگه بدونيم در صورتی كه مااز خريد ماهی قرمز منصرف بشیم اين تجارت سياه روزی پايان خواهد یافت। اگر تابلوی معروف هفت سين كمال الملك رو در كاخ گلستان به تماشا بنشينيم ، میبینیم كه او نيز ماهی قرمز رو تو سفرۀ هفت سين اش طراحی و نقاشی نكرد(تصویر زیر).
(( به جای ماهی ، سيب درون تنگ بگذاريد )) اين حرف رو كسانی می زنن كه مخالف مرگ بيش از 5ميليون ماهی قرمزی هستن كه قراره در آخرين روزهای اسفند ماه 1389 امسال به مسلخ نوروزی شون برن؛ ماهی هايی كه تنها برای چند روز قراره نقشی كوتاه درهفت سين هامون بازی كنن و بعد ... ديگه هیچ!
نوروزتون پیروز، هر روزتون نوروز!
هدی صادقی :) کارشناس ارشد روان شناسی
کد مشاوره 2380

۱۳۸۹ اسفند ۲۳, دوشنبه

استرس پیش از تعطیلات

نوروزی دیگر در راه است و تعطیلاتی دیگر. تعطیلاتی که برای بعضی یادآور آرامش، شادی، رفت و آمدهای دلنشین، پرداختن به علاقه مندی های شخصی، مسافرت و هر چیز مثبت و آرام بخش است و برای برخی تداعی کننده استرس، خستگی،تنهایی و غم و اندوه. اما چرا استرس؟ چرا غم و اندوه؟

اگر در انتظار تعطیلات بی نقص و کامل باشیم و بخواهیم در تعطیلات به همه خواسته هایمان برسیم احتمالاً خود را به زحمت زیادی می اندازیم و فشارهای مالی و معنوی زیادی را متحمل می شویم: انتظار خریدن هدایای گران قیمت برای اطرافیان، خرید اشیاء و لوازم غیرضروری برای منزل، خرید لباس های گران قیمت، خانه تکانی های وسواس گونه، انتظار رفتن به مسافرت های خاص و پرهزینه، به اتمام رساندن برخی پروژه های کاری و سروسامان دادن به مسائل و کارهای اداری و غیره.

آیا شما هم، چنین استرس هایی را پیش از شروع تعطیلات تجربه کرده اید؟ معمولاً چگونه آنها را مدیریت می کنید؟
پیشنهاد ما این است که برای مدیریت استرس پیش از تعطیلات:
  • موقعیت مالی خود را واقع بینانه ارزیابی کنید.
  • متوجه باشید که قرار نیست در این تعطیلات یکباره همه خواسته های شما برآورده شود، پس الویت های خود را مشخص کنید. مثلاً ممکن است نتوانید در تعطیلات پیش رو هم به تغییر وسایل منزلتان بپردازید و هم به مسافرت بروید.
  • از رفت و آمدهای غیرضروری در ساعت های پررفت و آمد اجتناب کنید.
  • خریدها و کارهای بانکی و اداری خود را به روزهای پایانی سال محدود نسازید و هرچه زودتر برای انجام کارهای خود برنامه ریزی کنید.
  • در خرید هدایا تعادل و تناسب را رعایت کنید.
  • برای به اتمام رسانیدن پروژه ها و کارهای اداری خود برنامه ریزی دقیق و منظم داشته باشید.
مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره

۱۳۸۹ دی ۱۹, یکشنبه

بالاخره برف آمد


سلامی به زیبایی زمستان و برف

همیشه عاشق زیبایی زمستان بودم. خودنمایی زمستان امروز خیلی زیبا بود. همه جا سپیدپوش مانند عروسی زیبا و مغرور که به همه کس و همه جا فخر می فروخت.

غار غار کلاغهای بازیگوش لا به لای شاخه ها ی پربرف، من را به وجد می آورد. شاخه هایی که نور خورشید را با سرمستی میزبان بودند و گاهی برفهای سست شده را بر سر رهگذران و خودروهای پارک شده می ریختند.

برف ماده اصلی بیشتر بازی های زمستانی می باشد، ابتدایی ترین این بازی ها پرتاب گلوله های برف به سمت دوستان است البته بسته به شرایط، گاه می توان پای غریبه ها را هم وسط کشید. ساخت مجسمه های برفی و یخی یکی از سرگرمی های مردم دنیا در فصل زمستان است.

برف بازی کردن زمان دانشجویی و در محوطه دانشگاه صفای دیگری دارد. صدای خنده های دانشجویان فضای نشاط آوری ایجاد می کند البته ما لیز خوردن را هم در کنارش داریم.

روزهای زمستانی تان قشنگ
مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره

۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

چه جوری شاد باشیم؟

سلام به همگی

ما آدمها خیلی وقتها فکر می کنیم باید به دنبال روش های تازه تری برای حل مشکلاتمان باشیم. چون احساس می کنیم روشهای قبلی کارآیی لازم را ندارند و به اصطلاح دیگر به درد نمی خورند.
شما حتماً افراد زیادی را دیده اید که سختی هایی را متحمل شده و یا به بیماری مهلکی مبتلا شده اند. خیلی از اینها در طول سالها عموماً به تجربه هایی رسیده اند که ارمغان و دستاورد آن «درک زیبایی زندگی» بوده است. اما شما مجبور نیستید برای کسب این تجربه ها و درک آن حس شیرین، یک عمر انتظار بکشید. به نظر من فقط کافی است به نکاتی که در ادامه می آید عمل نمایید:

سعی کنید از اشتباههای خود درس بگیرید.

اجازه ندهید که اشتباههایتان باعث دلسردی و ناامیدی شما شوند چرا که این اشتباهات در حقیقت فرصتهایی هستند که به شما گوشزد می کنند که هنوز هم می توانید صدای تپیدن قلبتان را بشنوید و زندگی هنوز ادامه دارد.

قدر شناس باشید و نشان دهید که هستید.

در مورد قدرشناسی تان چطور فکر می کنید؟ آیا این قدرشناسی فقط مربوط به آن چیزهایی است که زندگی به شما داده و یا کارهایی که احتمالاً دیگران برای شما انجام داده اند؟ یعنی همان حساب معروف: دو دو تا، چهارتا. اگر این طور است در اغلب موارد بیشتر ناامید می شوید و جای زیادی برای قدرشناسی نمی ماند. اما اگر شما به خاطر خود زندگی قدرشناس باشید زندگی شما همان چیزی می شود که به خاطر آن سپاسگذار می بودید. شاید شما به این حرفها بخندید اما همین نوع نگاه شما به زندگی، تأثیر جدی بر چگونگی اتفاقاتی دارد که در مسیر زندگیتان پیش می آید. تردید نکنید، مطمئناً فرصتهای زیادی برای دوست داشتن و دوست داشته شدن به شما رو می کند و از این که می بینید این همه «عشق» در کنار شماست تعجب می کنید. این نکته تاریخ مصرف ندارد و هیچ نوع عوارض جانبی هم برای آن ثبت نشده است.

انتقادپذیر باشید.

اصلاً بخشی از موفقیتهای شما در رابطه با انتقاد و منتقدان شما می باشد. ممکن است دوستان و یا همکاران شما کارهایی را به شما گوشزد کنند. سعی کنید از این پیشنهادات به سادگی و با بی توجهی نگذرید. وقتی کسی از شما می خواهد که به جای برخوردهای خشن و زیادازحد جدی، با گشاده رویی و لبخند با او روبرو شوید و یا این که به جای فریاد زدن، آرام صحبت کنید، مطمئن باشید که شما را به سمت شادی بیشتر هدایت می کند. یادتان باشد که وقتی شادی را به دیگران می بخشید خودتان از آن بی نصیب نمی مانید. بخش عمده ای از تلاش تان باید این باشد که خود را بشناسید و در عین حال برای خودتان احترام قائل شوید. وقتی به این مرتبه رسیدید دیگر انتقاد را با ایراد اشتباه نخواهید گرفت بلکه از آن همیشه به عنوان شانس و یا دریچه ای به سوی پیشرفت یاد می کنید.

از رویارویی با مشکلات فرصت بسازید.

این را به خاطر داشته باشید که عموماً خوبیها درحقیقت زاییده مشکلاتی است که با آن دست و پنجه نرم می کنیم. مشکلات شما می تواند یک فرصت باشد. فکر اینکه به آخر خط رسیده اید را از خود دور کنید. شما باید از اینکه زنده هستید و می توانید این زندگی را با نگاه درست خود به شادمانی بگذرانید، خوشحال باشید.

به بهترین شکل زندگی کنید.

این سؤال را از خوتان بپرسید اگر کسی به شما می گفت که تا 15 دقیقه دیگر بیشتر زنده نیستید و می دانستید که راست می گوید آن وقت چه می کردید؟ لابد از خودتان می پرسیدید که من چرا اینجا هستم؟ بهترین کاری که می توانم در این دقایق آخر انجام دهم چیست؟ یا شاید با خود فکر می کردید که چه آرزوهایی برای این زندگی داشته اید؟ مسلم است شما به اندازه تمام دنیا وقت ندارید که برای این سؤال، جوابی پیدا کنید و تصمیم بگیرید. همه وقت شما همان زمان زندگیتان است. زمانی که نمی دانید چقدر است. الان وقت خوبی است، از همین حالا دست به کار شوید.

مریم جهانبخش

کارشناس ارشد مشاوره




۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

بر سر آنم که ... دست به کاری زنم که غصه سر آید

خیلی ها به هنگام نو شدن سال به خود قول می دهند که به بعضی از از کارها دست بزنند و دست زدن به بعضی کارهای دیگر را هم کنار بگذارند شاید شما هم در ابتدا و حتی قبل از شروع سال 1389 چنین قول هایی به خود داده باشید
شاید شما هم مثل من قول هایی را که سال گذشته به خود دادید و خیلی از آنها را عملی نکردید به خاطر داشته باشید. الان زمان خوبی است که لحظه ای تامل کنید و از خود بپرسید: اوضاع احوال من چطور است؟ اگر 1389 نه پس کی؟
چه قولی به خود داده اید که قبلا نداده بودید؟ آیا اصلا به خاطر می آورید که چه قولی  به خود داده اید؟

لحظه ای تامل کنید و به مسیر زندگیتان که در همین سه هفته اول سال شکل گرفته فکر کنید ، احتمال زیادی وجود دارد که این مسیر تا آخر سال به همین شکل ادامه پیدا کند مگر اینکه چیزی تغییر کند. برای ایجاد تغییر در زندگی و یا بهبود شرایط ، باید اراده کنیم که بهایی بپردازیم ، این بها ممکن است کنار گذاشتن یک عادت قدیمی ، روش زندگی و یا نحوه بودن باشد.

صرف نظر از اینکه می خواهید در سلامت ، وزن ، کار و یا زندگی عشقی خود تغییرایجاد کنید، باید آماده باشید که کهنه را به نفع نو کنار بگذارید ، هر چیز که هست! و این شامل کنار گذاشتن افکار قدیمی مانند "من نمی توانم" ، "من به اندازه کافی خوب نیستم" ، " این خیلی سخته" و حتی "گر ز دست برآید" می باشد. این شعر را حتما شنیده اید که شاعر می خواهد اگر ز دستش برآید دست به کاری زند که غصه سر آید ولی شما می خواهید که در هر صورت دست به این کار بزنید.

گر ز دست برآید مربوط به سریالهای آبکی تلویزیونی می شود که در آن قهرمان سریال با پول زیاد به عده ای که تسلیم سرنوشت هستند کمک می کند و شادی را در شب عید از روی رحم و مروت و انساندوستی تقسیم می کند. ولی شما شاید ترجیح می دهید که کنترل زندگی خود را خودتان به دست بگیرید و از این به بعد صرف نظر از اینکه گذشته برای شما چه آورده ، از حال و آینده خود لذت ببرید.

نویسنده و شاعر معروف اسکاتلندی رابرت استیونسون گفته:
" ما هیچ وظیفه ای را به اندازه وظیفه شاد بودن دست کم نمی گیریم."

آیا انجام این وظیفه واقعا سخت است؟ سخت تر از تسلیم شدن به یک زندگی یکنواخت و خسته کننده ، خالی از شور و عشق و الهام و اشتیاق و لذت؟

۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

شادی چیست؟


در متن زیر کلمه شادی ترجمه Happiness ، لذت ترجمه pleasure و یا Joy و رضایت ترجمه Contentment می باشد.


شما شادی را چگونه تعریف می کنید؟

به نظر من شادی سطح رضایت هر فرد از زندگیش می باشد به گونه ای که در هر روز یا لحظه ای وی می تواند حس کند که همه چیز در زندگی وی خوب است و کم و کسری وجود ندارد ، جهان ، آدمهای دیگر و بطور کلی همه چیز خوب هستند. وقتی عموما شاد هستید گاه و بیگاهی هم اتفاق می افتد که لحظاتی از لذت و یا شور و شوق را در زندگی تجربه کنید. من فکر می کنم پایه رضایت از زندگی و آن لحظات لذت هستند که شادی هر فرد را تعریف می کنند.

آیا همه آدمها قابلیت شاد بودن را دارند؟

بله من معتقدم همه انسانها این توانایی را دارا هستند. بسته به این که هر کس در هرم سلسله مراتبی نیازها در کجا قرار دارد ، شادی آدمها به داشتن انتظارات معقول و سپس برآورده کردن آن انتظارات در سطوح درونی مربوط می شود. نکته مهم در اینجا این است که اگر شما فکر کنید که کنترل ، ارزیابی و شادی در خارج از وجودتان محقق می شود هیچگاه به اندازه کسی که این امور را درونی می داند احساس شادی نخواهید داشت.

اجزای اصلی شادی چه چیزهایی هستند؟

این موضوع بستگی به این دارد که شما در کجای هرم نیازها قرار دارید ، اگر نگران ادامه بقا و زنده ماندن هستید طبیعتا شادی خود را در این قسمت خواهید یافت ولی اگر نیازهای فیزیکی شما برآورده شده اند و شما در حال برآورده کردن نیازهای سطوح بالاتر مانند عشق ، تعلق و اعتماد به نفس هستید قاعتا در این زمینه ها احساس شادی خواهید نمود. بنابراین اینکه الان در چه وضعیتی قرار دارید و چه قدمهایی در حرکت به سوی رشد و گذر از وضعیت نسل قبل بر می دارید که منجر به رسیدن به اهداف و انتظاراتتان می شود ، در احساس شادی شما مؤثر خواهد بود. داستانی بر روی اینترنت درباره زنی خواندم که نابینا بود و به خانه سالمندان سپرده شده بود. در بدو ورود و هنگامی که پرستار وی اتاقش را به او نشان می داد ، مرتبا از اینکه آن اتاق چقدر زیباست تعریف می کرد ، پرستار که تعجب کرده بود از وی پرسید: "من قصد جسارت ندارم ولی شما که نمی بینید. وی جواب داد من در ذهن خودم تصمیم گرفته ام که این اتاق زیبا باشد و این تنها چیزی است که اهمیت دارد". من معتقدم که واقعیتی در این داستان نهفته است ، چیزی که مهم است این است که شما باور داشته باشید که هر آنچه که دارید کافیست و شکرگذار آن باشید ، این که در وجود خودتان کم و کسری نبینید و همه اینها با هماهنگی در شما لذت و شادی درونی ایجاد خواهند کرد.

ایا شادی مهم است؟

به نظر من چیزی که برای هرکس مهم است این است که به خود اجازه انتخاب شادی را بدهد و بسیار مهم است که آدمها بدانند که این حق انتخاب را دارند. کار من در طول روز اینست که به آدمها یاد بدهم که می توانند شاد باشند اگر که به خود این اجازه را بدهند و اگر که این شادی را از درون خود ایجاد کنند. البته هیچ کس و هیچ چیز کامل نسیت ولی همین که حرکت کنید و به خود و چیزهای دیگر اجازه کافی بودن بدهید ، شادی می آفرینید و این موفقیت بزرگی است.

آیا شادی نسبی است؟

من معتقد نیستم که شما می توانید سطح شادی شخصی را با فرد دیگری مقایسه کنید ، برای اینکه آدمها با هم فرق دارند. ولی می توانید سطح شادی خود را در زمانهای مختلف مقایسه کنید. بنابراین در زندگی یک فرد شادی می تواند نسبی باشد. مثلا زمانهایی در زندگی هر فرد وجود دارد که از زمانهای دیگر احساس شادی بیشتری داشته است.

آیا فرهنگ در برداشت ما از شادی نقش دارد؟

به نظر من فرهنگهای مختلف انتظارات مختلفی از سطح بهینه شادی دارند. فلسفه زندگی هر شخص عامل تعیین کننده در احساس وی درباره سطح بهینه شادی و فرصتهای رسیدن به آن می باشد. بنابراین زمانی که سعی می کنید تشخیص دهید که آیا شاد هستید و یا اینکه چگونه می توانید سطح شادی خود را افزایش دهید ، عوامل فرهنگی بر روی شما تاثیر می گذارند. پیامهایی که از سوی خانواده ، محیط ، مذهب و فرهنگ به شما رسیده همه و همه در این زمینه می توانند نقش داشته باشند. و اینها چیزهایی است که اگر می خواهید احساس خود را نسبت به شادی عوض کنید نیاز دارید که کشف ، مطالعه ، تحلیل و تغییر دهید چرا که اگر می خواهید تصویر متفاوتی از زندگی ببینید باید قالب شناختی خود را تغییر دهید.

تفاوتی شادی و لذت چیست؟

لذت یک لحظه است ولی شادی مادام العمر. لذت چیزی است که سعی می کنید در انجام یک کار یا به دست آوردن یک چیز کسب کنید و اغلب اوقات مردم لذت را با شادی اشتباه می گیرند و بنابراین همیشه لذت را در هر کاری جستجو می کنند. جالب اینکه به دلیل جستجوی چیزی که خارج از وجودشان است معمولا نتیجه عکس می گیرند. هر چه بیشتر سعی کنید که شادی را در خارج بیابید ، کمتر به آن دست خواهید یافت.


دکتر لین یانی روان  درمانگر
ترجمه: علی سخاوتی