۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

بر سر آنم که ... دست به کاری زنم که غصه سر آید

خیلی ها به هنگام نو شدن سال به خود قول می دهند که به بعضی از از کارها دست بزنند و دست زدن به بعضی کارهای دیگر را هم کنار بگذارند شاید شما هم در ابتدا و حتی قبل از شروع سال 1389 چنین قول هایی به خود داده باشید
شاید شما هم مثل من قول هایی را که سال گذشته به خود دادید و خیلی از آنها را عملی نکردید به خاطر داشته باشید. الان زمان خوبی است که لحظه ای تامل کنید و از خود بپرسید: اوضاع احوال من چطور است؟ اگر 1389 نه پس کی؟
چه قولی به خود داده اید که قبلا نداده بودید؟ آیا اصلا به خاطر می آورید که چه قولی  به خود داده اید؟

لحظه ای تامل کنید و به مسیر زندگیتان که در همین سه هفته اول سال شکل گرفته فکر کنید ، احتمال زیادی وجود دارد که این مسیر تا آخر سال به همین شکل ادامه پیدا کند مگر اینکه چیزی تغییر کند. برای ایجاد تغییر در زندگی و یا بهبود شرایط ، باید اراده کنیم که بهایی بپردازیم ، این بها ممکن است کنار گذاشتن یک عادت قدیمی ، روش زندگی و یا نحوه بودن باشد.

صرف نظر از اینکه می خواهید در سلامت ، وزن ، کار و یا زندگی عشقی خود تغییرایجاد کنید، باید آماده باشید که کهنه را به نفع نو کنار بگذارید ، هر چیز که هست! و این شامل کنار گذاشتن افکار قدیمی مانند "من نمی توانم" ، "من به اندازه کافی خوب نیستم" ، " این خیلی سخته" و حتی "گر ز دست برآید" می باشد. این شعر را حتما شنیده اید که شاعر می خواهد اگر ز دستش برآید دست به کاری زند که غصه سر آید ولی شما می خواهید که در هر صورت دست به این کار بزنید.

گر ز دست برآید مربوط به سریالهای آبکی تلویزیونی می شود که در آن قهرمان سریال با پول زیاد به عده ای که تسلیم سرنوشت هستند کمک می کند و شادی را در شب عید از روی رحم و مروت و انساندوستی تقسیم می کند. ولی شما شاید ترجیح می دهید که کنترل زندگی خود را خودتان به دست بگیرید و از این به بعد صرف نظر از اینکه گذشته برای شما چه آورده ، از حال و آینده خود لذت ببرید.

نویسنده و شاعر معروف اسکاتلندی رابرت استیونسون گفته:
" ما هیچ وظیفه ای را به اندازه وظیفه شاد بودن دست کم نمی گیریم."

آیا انجام این وظیفه واقعا سخت است؟ سخت تر از تسلیم شدن به یک زندگی یکنواخت و خسته کننده ، خالی از شور و عشق و الهام و اشتیاق و لذت؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر