«نمی دانم چه اتفاقی برای دخترم افتاده که به کلی عوض شده است. کم غذا می خورد، همیشه دوست دارد امرونهی کند. به جای اینکه درسهایش را بخواند، علاقمند به خواندن شعر و قصه است. گاهی مدتها پای تلفن می نشیند و با زبان عجیب و غریبی با دوستش صحبت می کند.»
«پسرم تا به حال هیچ مشکلی نداشته ولی نمی دانم چرا یک مرتبه عوض شده است. بیشتر اوقات بی حوصله است، مرتب بهانه می گیرد. از سردرد و بی اشتهایی شکایت می کند. با خواهر کوچکترش همیشه جروبحث دارد.»
بلوغ با ویژگیهایش احساس تولد دوباره ای را در نوجوان ایجاد می کند. چرا که درهرحال نوجوان با یک سری تغییرات در جسم و روان، زندگی نوینی را آغاز می کند. این تغییرات، بویژه تحولات سریع جسمانی، به قدری ناگهانی و غیرقابل کنترل است که هم نوجوان و هم اطرافیان او را شگفت زده می کند.
بلوغ دورۀ بیداری عواطف و احساسات جنسی نوجوان نسبت به جنس متفاوت است. چرا که فعالیت غدد تناسلی آغاز شده و نوجوان به خوبی می فهمد که نسبت به دوران قبلی زندگی خود تفاوت زیادی کرده است. (البته در اوایل بلوغ، بین دخترها و پسرها جدایی خاصی دیده می شود. در این زمان دخترها و پسرها، هریک عقیدهای خاص درباره جنس متفاوت خویش دارند.)
بسیاری از خانواده ها، از زود عصبانی شدن فرزند نوجوان خود خبر می دهند. مثلاً می گویند: «نمی توانم با دخترم کوچکترین حرفی بزنم. چون با جروبحث او مواجه می شوم» این درحالی است که نوجوان تمایل دارد که «خودش» باشد و کسی به او امرونهی نکند. او اکنون خود را «بزرگسال» قلمداد می کند. پس می اندیشد: «من با دیگر بزرگسالان فرقی ندارم و می توانم خود، فکر کنم و تصمیم بگیرم.» همین موضوع آغاز تضاد شدیدی بین او و والدین اوست.
به نظر می رسد که نوجوان می خواهد برای خود شخصیت والا و برتری بسازد و نمی خواهد هیچکس حتی پدر و مادر، او را یاری دهند. اما بهرحال شخصی را که برتر تصور می کند الگوی شخصیتی خویش قرار می دهد، این فرد چه کسی است؟ قهرمانان ادبی، هنری، سینمایی، سیاسی و... دراینجاست که بعد دیگری از تحول روانی این دوره مشاهده می شود: قهرمان گرایی. از ویژگی بارز این دوره حس ستایش و احترام به دیگران است و نوجوان نیز مایل است مورد احترام و ستایش قرار گیرد. نوجوان عاشق یک هنرپیشه سینما و یا یک قهرمان ورزشی می شود که شاید هرگز او را نبیند اما در تصور و خیال خویش، او قهرمان ایده آل نوجوان است.
نوجوان خود را متعلق به گروه خویش می داند. تمایل به زندگی گروهی در میان همسالان و یک حالت وفاداری نسبت به گروه، جالب توجه است. والدین خیلی خوب این حالت را بیان می کنند: «از خانه گریزان است و دست به سیاه و سفید نمی زند ولی در کارهای گروهی مدرسه، دانش آموز نمونه است.»
اگرچه نوجوان بیشتر وقت خود را با دوستان است ولی تمایل به گوشه گیری و انزوا هم دارد و می خواهد ساعتی چند در دنیای ایده ها و آرزوهای پرماجرا و جذاب خیال سیر کند. در این مورد والدین می گویند:
« گاهی ساعتها در اتاقش می ماند و بیرون نمی آید.»
«یک وقت در گوشه ای می نشیند و اگرچه کتابش را باز کرده ولی به یک نقطه خیره می ماند و گاهی هم لبخند می زند.»
بلوغ مرحله اندیشیدن و استدلال منطقی است. نوجوان می خواهد همه چیز را با مدرک و دلیل قانع کننده بپذیرد. کنجکاوی نوجوان به شدت تحریک شده و به حل مسائل تمایل دارد. او دیگر مایل نیست هر چیزی را بدون چون و چرا قبول کند. نوجوان از بحث و جدل لذت برده و با سرسختی از ایده های خود دفاع می کند.
بلوغ مرحله حادثه جویی است. نوجوان دائم درپی آزمایش های نوینی است تا خود را بروز دهد در این هنگام او به استقبال خطر می رود. و نوع دوستی و مسئولیت پذیری در وی انگیخته می شود.
و نکته پایانی...
دریچه قلب نوجوان به روی کسی باز می شود که به وی محبت کند. هرکس بتواند اعتماد نوجوان را به خود جلب کند، نوجوان سفره دلش را برای او می گشاید. بهتر است والدین با خوش خلقی و حوصله به حرفهای فرزندشان گوش دهند. بهترین موضع گیری در مقابل عصبانیت نوجوان نیز خونسردی و داشتن رفتاری معقول است. درغیراینصورت، بیشتر حس مقاومت در نوجوان بوجود می آید.
مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر