سؤال: خانمي هستم 35 ساله، داراي يك پسر بچه 8 ساله. همسرم 38 ساله و معتاد است. البته من اين موضوع را در دوران عقد متوجه شدم و قصد جدايي از وي را داشتم ، ولي با اصرار و فشار والدين مخصوصا پدرم مبني بر اينكه طلاق بد است و باعث ريختن آبرويمان مي شود و چيزهايي شبيه به اين، به اين ازدواج تن دادم. حاصل اين ازدواج چيزي جز تحقير، صدمه جسمي و رواني، ناديده گرفتن نيازهاي عاطفي و جنسي من و...(بدبختي) نبود. الان در مراحل آخر كار طلاقمان هستيم. توصيه شما در اين زمينه چيست؟
جواب: ضمن احساس همدلي و درك شرايط شما، به دليل آشنايي اينجانب با مسأله اعتياد و مشكلات و عواقب آن، خاطر نشان مي گردد كه ازدواج شامل چند مرحله است. مرحله اول آن دوران آشنايي است كه متأسفانه اكثر زوجين به اهميت اين مرحله توجهي ندارند و به سادگي از كنار آن مي گذرند. هدف از اين مرحله، شناخت بيشتر زوجين از هم و خانواده هاي يكديگر و آن هم به صورت كاملا عقلاني و بدون هيچگونه وابستگي است. دوم اينكه با توجه به اطلاع شما از اعتياد همسرتان و رفتارهاي غير عادي وي بهتر اين بود كه بر خواست خود مبني بر عدم ازدواج با وي پا فشاري مي كرديد زيرا از جمله حقوق فردي همه ما انسانها اين است كه در مورد زندگي آينده و فرد مورد علاقه مان، حق انتخاب داشته باشيم. در ضمن نياز بر اين بوده و هست كه باورهاي غلط را در همه زمينه ها از جمله طلاق كنار بگذاريد. آسيب ناشي از جدايي در آن شرايط(مراحل اوليه) شايد چندان مهم نباشد ولي آسيب ناشي از جدايي در اين شرايط(وضعيت كنوني) با توجه به چندين سال زندگي و داشتن فرزند و درگير شدن افراد زيادتر در اين مسأله و...، ممكن است حتي جبران ناپذير باشد. جدايي يك گزينه و راه حل است. در صورتي كه ازدواج به هدفهاي عاليه خود نرسد و در زماني كه هيچ نقطه اميد و روشني به چشم نخورد، شايد بهترين و سالمترين گزينه باشد.هر چند كه اين امر بهتر است در مراحل ابتدايي ازدواج انجام گيرد تا آثار و عواقب بعدي آن كمتر متوجه زوجين و اطرافيان آنها باشد. توصيه من به شما اين است كه به اين جريان به عنوان تجربه بنگريد و سعي كنيد ضمن پذير ش اين مسأله وسازگاري هر چه بيشتر با آن، اهداف و اولويتهاي زندگي خود را در نظر گرفته و براي رسيدن به آنها تلاش كنيد. و نسبت به زندگي جديد و آينده تان اميدوار و خوشبين باشيد.
نام مشاور: رضا احمدي
كد مشاور: 3010
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر