۱۳۸۹ شهریور ۱۳, شنبه

درد سر چاقی در زندگی زناشویی

اعترافات بی وقفۀ احسان به خاطر چاقی الهه ، مشکلاتی را برای آنها ایجاد نموده است . آیا برای آنها راه حلی وجود دارد ؟
نوبت الهه : جنگ غذایی !
هر روز من و احسان دربارۀ اینکه چه غذایی برای شام بخوریم ، بحث و جدل داریم ، الهه گفت : من 29 سالمه و کارمند شرکت تجاری هستم . دو فرزند با نام های سام 17 ساله و کیان 13 ساله دارم . بعد ادامه داد : اگر ما از صبح غذا را مشخص نکنیم ، تمام روز پشت تلفن راجع به آن بگو مگو می کنیم ، در آخر هم بهترین راه ، رفتن به رستوران می باشد . بعد از آن به خاطر رستوران دعوا داریم . احسان باید غذای مفصل بخورد ، اما از طرف دیگر ، برای من فرقی نمی کند که چه غذایی بخورم . من 16 سالم بود که ازدواج کردم و در طول 23 سال زندگی زناشویی ، من 38 کیلو وزن اضافه کرده ام ، و هرگز رژیم هم نمی گیرم ، اما همسرم مدام مرا سرزنش می کند . من وی را علت رژیم نگرفتن خودم می دانم . او هرگز در پخت و پز به من کمک نمی کند ، مگر برای کباب کردن ، آن هم زمان پیک نیک . و اگر غذایی سالم بپزم ، غذا را کنار می زند و نمی خورد . بچه ها هم دارند این عادت زشت را از او یاد می گیرند و ایرادی می شوند . از این رو آنها هم کمی اضافه وزن دارند .
گذشته و سابقۀ الهه :
قضیۀ غذای من برمی گردد به زمان کودکی من ، زمانی که والدینم برای غذا خوردن به من جایزه می دادند . زمان جشن حتما کیک داشتیم ، اگر سرما خورده بودیم ، بدون هیچ نگرانی بستنی می خوردیم . به عنوان یک دختر ، خیلی چاق نبودم ، اما لاغر واقعی هم نبودم . همیشه با خودم می گفتم اگر چاق نبودم ، صورتم زیباتر به نظر می رسید . پدر مرحومم شغل آزاد داشت . مادرم خانه دار بود و تمام کارهای منزل را خودش انجام می داد . حتی الان هم که 74 سال سن دارد ، باغبانی می کند .
نوبت الهه ادامه دارد :
من زمانی که در تهران فارغ التحصیل شدم ، با همسرم آشنا شدم . من در یک دفتر خدمات زیراکس و تایپ کار می کردم تا از پس هزینه های دانشگاه برآیم ، وی اولین مشتری من بود . ما مجذوب هم شدیم ، من تحقیق او را تایپ می کردم و همین عامل ارتباط ما با هم شد . من بعد از دریافت مدرک کارشناسی ارشد ، یک برنامۀ طاقت فرسا داشتم ، احسان یک مهندس مکانیک بود و زندگی خوبی داشتیم در عین حال رفاه مالی الان را نداشتیم .
وقتی که من باردار شدم شوکه شدیم . و آن زمانی بود که وزن من شروع به اضافه شدن کرد . برای بارداری سام ، 36 کیلو اضافه وزن پیدا کردم که فقط 22 کیلوی آن از بین رفت . زمان بارداری کیان ، دو مرتبه 15 کیلو وزن اضافه کردم که هرگز این اضافه وزن کاهش پیدا نکرد . زمانی که بچه ها کوچک بودند ، آنقدر مشغله داشتم ، که فرصتی برای رژیم گرفتن نداشتم ، و به مرور زمان 10 کیلوی دیگر نیز به وزنم اضافه شد .
" ما به تنهایی از عهدۀ این کار بر نمی آییم "
از زمانی که 30 ساله بودم ، رژیم های مختلفی را دنبال کردم . اما یک ماه وزنم افزایش می یابد ، ماه بعد کاهش . 5 سال پیش احسان ، که اضافه وزن دارد ، با من در ورزش های همگانی شرکت کرد . با حمایت های او 18 کیلو از وزن من کم شد و ورزش کردن را شروع کردم . اما بعد از اینکه احسان 20 کیلو کم کرد ، دیگر ادامه نداد . من هم از اینکه تنها شدم ، انگیزه ای برای ادامۀ کار نداشتم و روز از نو، روزی از نو ، دوباره چاق تر شدم .
آن زمانی بود که رفتار احسان تغییر کرد و او با خصومت با من رفتار می کرد و مدام غرولند می کرد و از عادات غذایی من ایراد می گرفت . اگر یک تکه نان را برمی داشتم بخورم ، با لحنی خاص می پرسید، داری رژیم می گیری ؟ یا اگر تصمیم می گرفتم وزن کم کنم ، می گفت هیچ فایده ای ندارد . این حرفها و رفتارها مرا آزار می داد و به نظر من بی انصافی بود . وزن خود او هم دوباره افزایش یافت .
آخرین باری را که با هم رابطۀ زناشویی داشتیم به یاد نمی آورم . حتی اگر من هم پیشنهاد بدهم او رد می کند ، خود او هم پا پیش نمی گذارد . من خیلی احساس تنهایی می کنم . سال قبل ، زمانی که پدرم از دنیا رفت ، از لحاظ روحی خیلی به من فشار وارد شد . اما یاد گرفتم که زندگی کوتاهتر از آن است که به غمگینی و افسردگی سپری شود .
من به احسان گفتم ، تو را خیلی دوست دارم و می خواهم لاغر شوم ، باید به یک مشاورۀ تغذیه رجوع کنیم . ما باید تغییر کنیم و به تنهایی از عهدۀ این کار بر نمی آییم .
حرف های احسان :
چرا رژیم نگرفتن الهه تقصیر من است ، چرا او ورزش نمی کند مرا سرزنش می کند ؟
این سوالات احسان 54 ساله بود که خیلی نا امید بود .
من به خاطر این برای غذا خوردن با او جر و بحث می کنم و تمایلی ندارم که بگویم چه غذایی میل دارم ، چرا که نگران او هستم ، مبادا وسوسه شود و رژیم خود را بشکند . اما از غذاهای کم کالری که او تهیه می کند ، متنفر هستم . من آشپزی نمی کنم و این باعث می شود که در رستوران غذا بخورم .
اما آیا من او را مجبور می کنم که هات داگ با سس سفارش بدهد ؟
20 سال پیش ، زمانی که تصمیم گرفتم سیگار کشیدن را ترک کنم ، پاکت سیگار خود را دور انداختم و هرگز یک بار هم سیگار نکشیدم . هیچ کس به من کمک نکرد که ترک کنم . چرا الهه مسئولیت مشکلات اضافه وزن خود را بر عهده نمی گیرد و به دنبال راه چاره ای نیست ؟
من همیشه به خودم متکی بوده ام . زمانی که کودکی 5 یا 6 ساله بودم ، پدرم بر اثر سکتۀ قلبی ، جان خود را از دست داد . خواهرم 8 سال از من بزرگتر بود و مادرم به عنوان یک منشی ، ساعت ها بیرون از منزل کار می کرد ، بنابراین من خودم گلیمم را از آب بیرون کشیدم .
من اولین بار که الهه را دیدم ، او دختری زیبا بود ، با خودم فکر کردم می توانم با او راحت صحبت کنم . بار دومی که او را دیدم ، مطمئن شدم که با وی ازدواج خواهم کرد .
" من فعلا به سختی او را می شناسم "
5 سال پیش ، که الهه 18 کیلو وزن کم کرد خیلی متحیر شدم . او هم قول داد به برنامه ریزی رژیمی خود ادامه دهد . اما او این کار را رها کرد و من نا امید و مبهوت شدم . آنچه که بیشتر باعث تعجب من شد این بود که ، او مرا مقصر می پنداشت . او گفت : تو مرا حمایت نکردی و همراه من ورزش نمی کردی .
او می گوید باید همراه من بیایی و اگرنه من قادر به انجام این کار نیستم .
الهه آنقدر چاق شده است ، که به سختی او را می شناسم و چند سالی است که دیگر مجذوب او نمی شوم ، چیزی که تا حالا نگفته ام ، چون می دانستم با این حرف او را آزار خواهم داد . اما هنوز او را دوست دارم . او با هوش ترین زنی است که تا به حال دیده ام ، در تمام مشکلات کنار من بوده است و همچنین مادری دلسوز و مهربان است . برای مشاوره موافقت کردم ، چون که دوست دارم خوب و خوش زندگی کنیم و امیدوارم راههای بهتر زیستن را یاد بگیریم .......ادامه دارد
دوستان عزیز این بود تمامی صحبت های احسان و الهه و در ادامۀ این صحبت ها مشاورۀ لازم جهت آگاهی هر دو طرف و رفع مشکلاتشان داده شد که بعدا خواهم گفت .
فرناز زرساز مشاور تغذیه و رژیم درمانی
جهت مشاورۀ تغذیه ، دریافت رژیم غذایی و همچنین آموزش با شمارۀ :
9092301919 کد مشاورۀ 2270 تماس حاصل فرمایید .

شاد و تندرست باشید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر