۱۳۸۹ اسفند ۶, جمعه

چرا طلاق عاطفی رخ می دهد؟

پیدایش طلاق عاطفی میان زوج ها به این صورت است که یک دختر و پسر جوان وارد زندگی مشترک می شوند بدون این که شناخت درستی از خود و روحیات جنس متفاوت داشته باشند. در اینجا شاید فرد ماهیت خود را به خوبی نمی شناسد و به دنبال خودش می گردد و چون خود را نمی یابد، برای رسیدن به هدفی که نمی داند چیست، روز به روز بهانه گیرتر می شود. این ازدواج ها خواسته های روحی طرفین را ارضا نمی کند و همواره یک دلهره نهفته در این ازدواج ها به چشم می خورد و این دلهره ها سرمنشأ یک سری حرکات و رفتار منفی می شود و وقتی چنین رفتاری پیش می آید، به اصطلاح «تو ذوق طرف مقابل می خورد» و طلاق عاطفی رخ می دهد.
اگر همسران با روانشناسی هم آشنا باشند، طلاق عاطفی در زندگی آنها ایجاد نمی شود. یک همسر باهوش، با آرامش و عشق خود می تواند روان طرف مقابل را آنقدر مشغول کند و او را با مهر و عاطفه بمباران کند که او ناخودآگاه، گوهر وجود خود را ظاهر سازد.

چگونه خود را پیدا کنیم؟

برای رفع مشکلات اول باید خود را بشناسیم و تنها راه شناخت خود، تفکر است. وقتی ما تفکر می کنیم لایه های مغزمان باز می شود و وقتی لایه های مغز باز می شود، درِ کوچه باغ های درونی ما به صورت اتوماتیک وار به روی ما گشوده می شود و ما می توانیم به درون خود سفر کنیم و ماهیت خود را از درون کشف کنیم وقتی که ما ماهیت خود را کشف کنیم، خواهیم دانست که کیستیم و چیستیم و چگونه باید باشیم.

با همسرتان طور دیگری صحبت کنید
طرز نگاه کردن و صحبت کردن با همسر باید به گونه ای خاص باشد نه به آن روشی که با همه افراد صحبت می کنیم. این درحالی است که بعضی زن و شوهر ها در طول روز حتی یک بار هم به صورت هم نگاه نمی کنند و حرف تازه ای برای گفتن ندارند.

کتاب زندگی خود را تند تند ورق نزنید

یکی از مسائل مهمی که باعث ایجاد طلاق عاطفی می شود این است که بعضی از زوج ها در مورد روابط زناشویی با افراط و تفریط مواجه شده و گاهی مواقع پیش می آید که به اصطلاح از آن طرف پشت بام می افتند و می خواهند یک روزه تمام هنرهایی که در وجود خود دارند را به طرف مقابل ارائه دهند. درحالی که همسران بهتر است همیشه در زندگی حرف تازه ای برای گفتن داشته باشند و هر روز هنر جدیدی را برای هم رو کنند به طوری که حتی پس از گذشت 30سال از زندگی مشترک، مسائل تازه ای برای گفتن داشته باشند.

باهم بازی کنید

زندگی زناشویی نباید یک شکل رسمی و جدی به خود بگیرد. زندگی زناشویی باید سرشار از خلاقیت و بازی باشد. یعنی زن و شوهر مانند دوران کودکی بازی های مختلف را تجربه کنند تا بدانند کدام بازی، زندگی آنها را بیشتر خرسند می کند و همواره از آن تکنیک ها استفاده کنند.

همسر خود را به صورت یک فرمانروا ببینید
همواره در حین جدا شدن از همسر، به گونه ای جدا شوید که گویا دیگر او را نخواهید دید، این مسأله باعث می شود برای بازگشت شما میراثی باقی بماند.
طوری با همسر خود رفتار کنید که انگار او فرمانروای شهر زندگی شماست و به گونه ای با او خداحافظی کنید که انگار چند ساعتی از محضر ملکه زندگی خارج می شوید در این صورت با هورمون عشق خانه را ترک خواهید کرد و وقتی با دل خوش از خانه بیرون بروید می توانید کوه را از جا بکنید.
وقتی تصورتان نسبت به همسرتان مثبت باشد، تمام وجود شما سرشار از انرژی مثبت بوده و هر کسی شما را ببیند شور زندگی را در چشمان شما درک خواهد کرد.

با آرزوی سلامتی و شادکامی
مریم جهانیخش
کارشناس ارشد مشاوره

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر