دو پسر بچه در حال قدم زدن در كنار جاده اي بودند كه چشمشان به دو بشكه ي شير كه براي فروش به شهر مي بردند، افتاد. پسرهاي شيطان در هر بشكه، يك قورباغه انداختند. قورباغه اول با خود گفت: خدايا! من تا به حال در شير شنا نكرده ام، درپوش را هم كه به خاطر سنگين بودنش نمي توانم كنار بزنم و خود را رها كرد. وقتي در شهر، در بشكه را برداشتند، با يك قورباغه مرده مواجه شدند. اما قورباغه دوم با خود گفت: من نمي توانم در بشكه را كنار بزنم، اما مي توانم شنا كنم. و آنقدر شنا كرد تا خود را به تكه خامه اي شناور رساند. وقتي كه بشكه دوم باز شد، قورباغه با يك جهش بيرون پريد و خود را نجات داد.
نتيجه اينكه، يك برنده هيچگاه تسليم نمي شود و كسي كه تسليم مي شود، هيچگاه برنده نمي شود.
نام مشاور: رضا احمدي
كد مشاور: 3010
نتيجه اينكه، يك برنده هيچگاه تسليم نمي شود و كسي كه تسليم مي شود، هيچگاه برنده نمي شود.
نام مشاور: رضا احمدي
كد مشاور: 3010
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر