۱۳۸۹ آذر ۱۷, چهارشنبه

شخصیت شما و استرس





( قسمت دوم )









سلام به همگی

هم اکنون به ادامه بحث گذشته پیرامون خصوصیات فردی مستعد استرس می پردازیم. همانطورکه قبلاً گفتم، آگاهی از این که به کدام یک از این گروهها شباهت بیشتری دارید، برایتان سرآغاز خوبی خواهد شد تا با شناخت عوامل محرکۀ درونی خود، سازگاریهای لازم را جهت کاهش سطح استرس در خود ایجاد نمایید.

تیپ محرک خواه
افراد این گروه همیشه تمایل به ریسک کردن و انجام اعمال مخاطره آمیز دارند. دامنه توجه آنها به امور محدود است، اما به قول معروف برای انجام امور سر نترس داشته و اصولاً امور محوله را به نحو احسن انجام می دهند. آنها به جزئیات اهمیت نمی دهند و سعی در انجام کارهای بزرگ دارند. افراد محرک خواه اصولاً در نتیجه ریسک زیاد بیشتر دچار استرس می شوند. آنها به جای یأس و ناامیدی به رقابت و استفاده بهتر از امکانات می اندیشند.
اگر شما فردی محرک خواه هستید، در مورد خودتان ممکن است اینگونه نظر دهید:
- خیلی زود خسته و کسل می شوم.
- برای موفقیت و پیشرفت در کارها باید ریسک کرد.
- من برای انجام کارهای جزئی و بی فایده وقت خود را تلف نمی کنم.
- هرگز نمی توانم زیر بار انجام کارهایی بروم که شرایط یکنواختی را به من تحمیل می کنند.

تیپ جاه طلب (تیپ A)
تمام انرژی خود را صرف انجام کارشان می کنند. آنها فرصتی برای تفریح و سرگرمی ندارند و تمام فکر و ذکرشان کار است. ممکن است پرخاشگر و خشن باشند و از این که کارها پیشرفت خوبی ندارند عصبانی و ناآرام شوند. آنها نمی توانند ساکت و آرام در جایی بنشینند و کاری انجام ندهند. زمانی که این افراد دچار استرس می شوند تمایل دارند چندین کار را در آن واحد انجام دهند. برایشان سخت است که تمام حواس خود را متوجه گفتگویی کنند که نتیجه آن روشن است، و در این هنگام بیشتر به کاری که بعداً می خواهند انجام دهند فکر می کنند. تلاش این افراد در جهت کنترل همه چیز و همه کس در اطرافشان باعث می شود که از لحاظ جسمی و روحی تحت فشار قرار گیرند.
اگر شما فرد جاه طلبی هستید، در مورد خودتان ممکن است اینگونه نظر دهید:
- به طور کلی من خود را فدای کارهایم می کنم.
- من آنقدر به کارم مشغول هستم که حتی فراموش می کنم غذا بخورم.
- تنها زمانی که برنامه روزانه ام کامل باشد احساس خوشحالی و رضایت می کنم.
- به محض اتمام یک کار، کار جدیدی را شروع می کنم.

همراهان خوبم! عامل مشترک در تمام شخصیتهای مستعد استرس، ترس است.
ترس فرد مضطرب این است که از جامعه طرد شده و مفید نباشد.
ترس فرد کمال گرا این است که فقط به عنوان یک انسان مطرح باشد.
ترس فرد محرک خواه از یکنواختی است.
ترس فرد جاه طلب این است که موفقیتش نادیده گرفته شود.

(شما خواه نا خواه نمی توانید خود را از درگیریهای زندگی کنار بکشید، ولی در درون خود نیروی بالقوه زیادی برای غلبه بر استرس دارید.)

به امید لحظاتی آرام برایتان
مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره

۱۳۸۹ آذر ۱۶, سه‌شنبه

شخصیت شما و استرس




( قسمت اول )





آیا می دانید شخصیت شما نقش عمده ای در برخورد با استرس ایفا می کند؟


روشن است که ما از بدو تولد دارای خلق و خوی خاصی هستیم خلق و خوی اولیه همراه با شیوه تعلیم و تربیت، تیپ شخصیتی خاصی را بوجود می آورد که برخی از این تیپ های شخصیتی در مقابل استرس آسیب پذیرتر هستند.
شما خواننده محترم شاید پیش خود بگویید: «اصلاً این که بدانم جزء کدام تیپ شخصیتی مستعد استرس هستم، چه فرقی به حالم می کند و فایده اش چیست؟»
اما دوست عزیز بدانید که هر چقدر خود را بهتر بشناسید، نه تنها بهتر می توانید در مقابل استرس های غیر ضروری از خود مراقبت نمایید، بلکه خیلی راحت تر می توانید تغییرات مثبت را نیز در خود ایجاد کنید...

تیپ مضطرب
افراد مضطرب نسبت به تواناییهای خود مطمئن نیستند. اگر دیگران در این موارد به آنها اطمینان دهند، باز این افراد تمایلی به بیان عواطف منفی خود ندارند و حتی قادر نیستند به تقاضاهای غیر منطقی دیگران جواب «نه» بدهند. (بی میلی حاصل از عدم اعتماد به نفس و ترس از این که نتوانند روی پای خود بایستند، می تواند نتیجه تلقینات دوران کودکی آنها باشد.)
اگر چه افراد مضطرب تمایل به توافق با دیگران دارند، اما چون این توافق خلاف میل آنهاست، همواره نسبت به افرادی که این خواستها را به آنان تحمیل می کنند احساس رنجش و آزردگی دارند. افراد مضطرب انجام دادن کارهای بی دردسر را ترجیح می دهند تا بتوانند بر مشکلات آنها بدون ناکامی و خستگی فایق آیند. اگر حجم کارشان زیاد شود اغلب تلافی نارضایتی خود را بر سر دیگران خالی کرده و اینگونه مشکلات استرس را تولید می کنند.
اگر شما فرد مضطربی هستید در مورد خودتان ممکن است اینگونه نظر دهید:

- دیگران از من سوء استفاده می کنند و من احساس می کنم نمی توانم جلوی آنها را بگیرم.
- من از ایستادن در صف متنفرم، حتی اگر نظاره گر آن باشم.
- برایم بسیار مشکل است که در مورد مشکلاتم با دیگران صحبت کنم، زیرا فکر می کنم این کار نشانه از خود راضی بودن من است.
- قدرت ابتکار من چه در مسایل اجتماعی و چه در مسایل حرفه ای بسیار ضعیف است.

تیپ کمال گرا
دوست دارند هر چیزی در زمان و مکان خاص خود انجام پذیرد. نظم برایشان بسیار مهم است و اشتباهات قابل گذشت نمی باشند. آنها معمولاً افرادی سخت کوش و قابل اعتماد هستند، اما برای مقابله با تغییرات و شرایط غیرمنتظره، قدرت تصمیم گیری به موقع را ندارند. بزرگترین مشکل افراد کمال گرا سازگاری با تغییرات است. با مشاهده خللی در امور روزمره خود، دچار استرس می شوند.
اگر شما فرد کمال گرایی هستید در مورد خودتان ممکن است اینگونه نظر دهید:
- من دلم می خواهد هر کاری را به بهترین نحو انجام دهم.
- من شدیداً از این که برنامه روزانه ام به هم بخورد، متنفرم.
- من همیشه به این مسئله فکر می کنم که در گذشته چقدر می توانستم کارها را بهتر انجام دهم.
- دقت و وسواس بیش از حد من همیشه باعث تأخیر در انجام کارهایم می شود.
(دوست من، اگر شما الویت ها را در نظر گرفته و بی طرفانه به بررسی امور بپردازید، نتیجه این می شود که به امور کم اهمیت بهای کمتری داده و از اوقات خود بهتر استفاده خواهید کرد.)
ادامه دارد....

مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره

۱۳۸۹ آذر ۱۵, دوشنبه

همدلی و نوع دوستی نشانه هوش عاطفی توست

آیا می دانید ریشه های اخلاقیات هر فرد را باید در حس وحدت و همدلی او جستجو کرد!
بله همین همدلی و یکرنگی با دیگران و خود را جای آنها گذاشتن است که مردم را به کمک وا می دارد.
رفتار همدلانه بارها و بارها در قضاوت های اخلاقی مورد آزمایش قرار می گیرد:
«آیا باید به قول خود وفا کنم و به عیادت دوست بیمارم بروم یا دعوت به مهمانی شام را بپذیرم؟»
یا «چه هنگام باید عملکرد حمایتی را برای کسی که به آن نیاز حیاتی دارد، به کار ببریم؟»

همگی دیده ایم که کودک یک ساله، فعالانه می کوشد بچه ای را که گریان است، آرام کند؛ مثلاً برایش اسباب بازی می آورد.

در اوایل دو سالگی، بچه ها به تدریج درک می کنند که احساسات دیگری با احساسات خودشان فرق دارد بنابراین به علایم آشکار احساس واقعی دیگری حساس می شوند. آنها تشخیص می دهند که برای احترام گذاشتن به غرور بچه دیگر، بهتر است هنگام گریستن به او توجه چندانی نشان ندهند.

بالاترین سطح همدلی و نوع دوستی در اواخر دوره کودکی ظاهر می شود. بچه ها در این زمان قادرند ناراحتی و اضطراب را در ورای موقعیت جاری درک کنند و از وضعیت فرد در زندگی، به دشواری شرایط او پی ببرند. این درک، در دوره نوجوانی می تواند اعتقادات اخلاقی فرد را برای از بین بردن بدبختی، ظلم و بی عدالتی تقویت کند.

مورد دیگر هنگامی است که یک عابر می کوشد برای حمایت از فرد مظلوم وارد صحنه درگیری شود. تحقیقات نشان داده که هر چه حس همدلی در وی زیادتر باشد، به همان اندازه برای میانجی گری تمایل خواهد داشت.

مطالعاتی در آلمان و آمریکا نشان می دهد که افراد هر چه بیشتر با دیگران همدلی داشته باشند، به همان اندازه از اصول اخلاقی بیشتر طرفداری خواهند کرد که نیاز مردم، سرچشمه آنها است.

شاد و خندان باشید
مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره



۱۳۸۹ آذر ۱۴, یکشنبه

بیشترین میزان آهن در پسته




















از آنجایی که پسته حاوی آهن فراوان قابل جذب است ، بنابراین مصرف آن در درمان کم خونی ناشی از فقر آهن بسیار مفید می باشد .

مغز پسته ماده ای نیروزا و سرشار از مواد پروتئینی ، چربی ها ، ویتامین ها و املاح است .
ارزش غذایی پسته به نسبت سایر آجیل ها و نیز مواد پروتئینی همانند گوشت ، شیر ، تخم مرغ و نیز حبوبات در خور اهمیت است .

مغز پسته در بین بیش از 200 مادۀ خوراکی شامل انواع آجیل ، حبوبات ، سبزی ها ، میوه های خشک و تر ، لبنیات ، انواع گوشت و دهها نوع خوراکی دیگر بیشترین میزان آهن قابل جذب بدن را داراست .

مغز پسته دارای 20% پروتئین خالص و بیش از 50% روغن یا چربی مایع است .

مقدار ویتامین A در 100 گرم مغز پسته ، 698 میکروگرم و میزان کاروتنوئید 13/7 میکروگرم است . املاح مختلفی از جمله کلسیم ، منیزیم ، سدیم ، پتاسیم ، آهن ، مس ، روی و همچنین ازت ، گوگرد و فسفر دارد .
روغن پسته ، مایعی زرد و زلال است که از عصارۀ مغز پسته به دست آمده و دارای خواص غذایی و درمانی است.

از جمله خواص درمانی پسته می توان به موارد زیر اشاره کرد :

تقویت قلب و حافظه ، تقویت معده ، درمان اسهال به خصوص از طریق استفاده از پوست سبز پسته ، تقویت لثه و درمان جوش های دهان ، خوشبویی دهان و درمان ریزش موی سر .

فرناز زرساز مشاور تغذیه و رژیم درمانی
تماس : 2301919 - 909 کد مشاور : 2270

شاد و تندرست باشید

۱۳۸۹ آذر ۱۳, شنبه

گوش کن! چقدر حرف می زنی!

با سلام و درود به همه خوانندگان صدای سلامت
شما می بینید که یکی از دلایل شکست بسیاری از روابط و ازدواجها، عدم توانایی در برقراری ارتباط است.
شنونده خوب نبودن، یکی دیگر از دلایل اصلی عصبانیت مردم از یکدیگر است.
خیلی وقتها می شنویم زن ها شکایت می کنند که شوهرانشان به آنها گوش نمی دهند، یا کاملاً آنها را نادیده می گیرند، بیشتر اوقات هم حق با آنهاست. اما واقعیت این است که زنان نیز به اندازه مردان در این مسئله مقصرند. مردان و زنان اغلب فکر می کنند که حرف زدن، بیشتر به نفع شان است تا گوش دادن.
یکی از بزرگترین مزایای حرف زدن این است که به شما فرصت کنترل افکار و اعمال دیگران را می دهد.
دلیل دیگر اینکه مردم به حرف زدن بیشتر از گوش کردن تمایل دارند این است که فکر می کنند بدین ترتیب احترام و تحسین دیگران را برمی انگیزند.
ما فکر می کنیم که کلید موفقیت زندگی، در خوب حرف زدن است. اما واقعیت این است که اگر می خواهید دیگران مخصوصاً همسران تان را با حرف زدن متقاعد کنید، اول باید ببینید آنها چه می گویند.

در این قسمت به چند نکته که عمل خوب گوش کردن شما را ساده تر می کند، اشاره می کنیم:


1- کمتر صحبت کنید:
ما یک دهان و دو گوش داریم. بنابراین باید دو برابر آنچه که حرف می زنیم، گوش کنیم. اگر شما بیشتر حرف بزنید نمی توانید همسرتان را بهتر درک کنید. پس به دقت گوش کنید. به زودی این شما خواهید بود که صحبت می کنید.


2- دنبال پیام های کلیدی بگردید:
در یک محاوره طولانی، به راحتی حواستان پرت خواهد شد. اگر احساس می کنید که دقت کافی ندارید، سعی کنید به ایده اصلی همسرتان توجه کنید. یا به او بگویید که در حال حاضر مسایل و نگرانی هایی در ذهن تان وجود دارد که نمی گذارد با دقت به حرفهایش گوش دهید. ممکن است با گفتن این مسئله این بار او شنونده حرف های شما شود.

3- سؤال کنید:
برای افزایش درک و توجهتان از یک محاوره، می توانید بعد از پایان صحبت فرد از او سؤال کنید. یا حتی بهتر است حرف او را تعبیر و تفسیر کنید تا نشان دهید که واقعاً معنی آن را درک کرده اید. این کار به همسرتان نیز امکان می دهد تا قسمت هایی که برداشت اشتباه داشته اید را دوباره توضیح بدهد.


4- رازی وجود ندارد:
تنها نکته باقیمانده آن است که اگر همسرتان مدام بهانه می گیرد، شاید به این خاطر باشد که می خواهد چیزی به شما بگوید اما شما گوش نمی کنید و او این قدر به این کار ادامه خواهد داد تا شما به حرف هایش گوش کنید.

(محاوره درست فقط شامل چگونگی بیان احساسات و نگرانی هایتان نمی شود، بلکه چگونگی گوش دادن به همسرتان را نیز دربر می گیرد.)

آرزومند اوقاتی خوش برایتان
مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره



تفاوت در چربی های بدن



پرسش :

با سلام ، خانمی 34 ساله هستم و می خواستم ببینم به چه دلیل علمی هرگاه لاغر می شوم از صورت لاغر می شوم ، ولی چربی های شکمم اصلا کم نمی شود ؟ مگر نوع چربی فرق می کند ؟

پاسخ مشاور : فرناز زرساز مشاور تغذیه و رژیم درمانی

با سلام خدمت شما دوست عزیز .

در خصوص اینکه پرسیده اید آیا نوع چربی های بدن تفاوت دارد باید گفت که در واقع بله ، متفاوت هستند . نیمۀ عمر چربی های بخش های بدن با یکدیگر فرق دارند . به عنوان مثال ، نیمۀ عمر چربی های شکمی حدود
130 روز و نیمۀ عمر چربی های لگن حدود 330 روز است به عبارت دیگر چربی های شکم سریع تر تجزیه و جایگزین می شوند .

اما اینکه از صورت لاغر می شوید باید توجه داشته باشید که در بسیاری از رژیم های کاهش وزن غیر علمی دریافت انرژی بسیار پایین می آید و پروتئین های بدن سریعا تجزیه می شوند و در نتیجه دفع آب از بدن نیز بیشتر می گردد و معمولا این حالت را به کاهش وزن و لاغری نسبت می دهند که علت آن در حقیقت کم آبی یا دهیدراتاسیون است . هدف از رژیم های کاهش وزن ، از دست دادن چربی های اضافه ( ونه آب ) بدن است . همچنین در رژیم های لاغری ضروری است که دریافت منابع پروتئین غذایی بیش از گذشته افزایش یابد .

توصیه می شود شما میزان آب مصرفی را بیش از معمول بنوشید و برای ممانعت از تحلیل پروتئین های بدن حتما ورزش های هوازی ( نظیر دو ، شنا و پیاده روی ) را انجام دهید .

تماس : 2301919 - 909 کد مشاور : 2270

شاد و تندرست باشید

قدم به قدم، ترست را بریز!

فقط یک راه برایش وجود داشت: «نباید از مار می ترسید» که باید ترسش از مار می ریخت. بنابراین رفتار درمانی را شروع کرد. او می بایست مواردی را که به مار ربط پیدا می کرد، از کمترین تا وخیم ترین تصورات را بنویسد. یک هفته بعد لیست را تحویل داد. در پایین لیست نوشته شده بود: «این که یک عکس مار را ببینم بسیار وحشت انگیزتر از آن است که به یک مار دست بزنم.» برای رفع مشکلاتی که در این لیست نام برده بود، با کمک یک متخصص، قدم به قدم آغاز به کار کرد تا ترس او کاملاً بریزد و در نهایت دیگر ترسی نداشت که مارماهی ها را در تور ماهیگیری با دستهایش لمس کند.

گاهی احساس خوبی نسبت به انجام کاری ندارید. اما باید آن را طوری انجام دهید که مورد تأیید قرار گیرد؛ شما هم از این روش استفاده کنید! اگر قصد دارید کار دشواری را انجام دهید، مشکلات آن را برای خود طبقه بندی کنید. همواره بهترین راه ساده ترین راه است. از جایی که برایتان ساده تر است آغاز کنید و مراحل دشوار را بگذارید برای آخر کار. حالا فرض می کنیم که شما می خواهید یک سبد لباس را اتو کنید. به جای این که از لباس های ابریشمی سخت شروع کنید، اول با رومیزی نخی آغاز کنید.
چرا که به این ترتیب، ابتدا روحیه خود را گرم و آماده کار می کنید، بدون این که از لحاظ روحی خسته شوید. شما این تصور را دارید که با کار آسانی شروع کرده اید، با استرس کمتر و ترس کمتر؛ بعد از پایان این کار، برای خودتان یک نتیجه موفقیت آمیز دارید که برای انجام کارهای بعدی به شما نیرو و امید می بخشد.

این تمرین روحی رفتار، بیشتر در بیماران فوبیایی (ترس های وحشت انگیز) موفق است. از این روش برای از بین بردن وسواس های روحی و حساسیت های آزاردهنده استفاده می شود.
در مورد آدمهایی که می ترسند، قدم به قدم، فرد فوبیایی را به آن چیز وحشت انگیز نزدیک می کنند. تمرینات کمک می کند که هیجان و تنش کاذب ایجاد شده، از میان برود.

مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره


۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه

تربیت فرزند


با سلام و خسته نباشید خدمت شما و تشکر فراوان
خواهر من دو پسر دوقلوی 4 ساله داردکه متاسفانه بازی های خطرناک میکنند و همدیگر را میزنند و گاهی حرف های بد میزنند وباید دنبالشان بدوی تا کمی غذا بخورند به حرف مادرشان گوش نمیدهند و کلا اوضاعشان خراب است
البته تقصیر بچه ها نیست چون خواهر و شوهر خواهرم هم گاهی به خاطر خستگی کار برخورد خوبی با بچه ها ندارند و با هم هماهنگ نیستند
میخواستم شما راهنماییشان کنید که چگونه با بچه ها رفتار کنند و یا چگونه تنبیهشان کنند
با تشکر فراوان از توجه شما


با سلام و وقت به خیر خدمت شما دوست عزیز
بازیهای خطرناک وکتک زدن:چون امکان صدمه دیدن بچه ها در این بازیها وجود دارد باید این رفتار سریع اصلاح شود که من توصیه می کنم از محرومیت استفاده کنید . به عنوان مثال : آن روز به بچه ها اجازه داده نشود کارتون تماشا کنند یا از کامپیوتر استفاده کنند. توجه کنید که محرومیت یعنی عدم دسترسی به یک عامل دوست داشتنی ، پس در درجۀ اول باید ببینید چه چیزی برای بچه ها مطلوب است و بچه ها را از آن به صورت موقت محروم کنید و حتما باید علت محرومیت برایشان توضیح داده شود.

حرفهای زشت: توصیه میکنم در این موضوع از روش خاموشی استفاده کنید، به این شکل که هنگامی که بچه ها حرف زشت میزنند اصلا به آن توجه نکنید (حتی نگاه کردن هم نباید باشد) و بی تفاوت خود را مشغول انجام کاری نشان دهید البته برای مدتی ممکن است این رفتار شدت پیدا کند اما در طولانی مدت خاموش خواهد شد.

غذا خوردن: بهتر است از روش شکل دهی استفاده کنید به این شکل که کوچکترین عمل مثبتی در این زمینه با تشویق (معمولا کلامی، اگر تاپیر گذار نبود از تشویق های دیگر مثل برچسب دادن) تقویت شود. درهفتۀ اول کوچکترین رفتار مثبت باید تقویت شود حتی اگر بچه ها کامل غذایشان را نخورند اما از هفته های بعد سعی کنید که رفتارهایی که به رفتار هدف نزدیکتر هستند به مرور تقویت شوند تا به رفتار مطلوب برسید که باز هم باید تقویت برای مدتی ادامه داشته باشد تا این رفتار به صورت عادت در بیاید و درونی شود. در ضمن در این روش می توانید از بازی درمانی هم استفاده کنید. به عنوان مثال از مسابقه دادن استفاده کنید که هر کس زودتر سر میز غذا حاضر شود و غذایش را کامل بخورد برنده است و خودتان هم در این مسابقه شرکت کنید ولی اجازه بدهید در بتدا بچه ها برنده باشند.

البته باید توجه کنید که هماهنگ بودن و همکاری پدر و مادر در تربیت فرزندان بسیار مهم است در غیر این صورت بچه ها دچار تضاد می شوند .
توصیه میکنم برای اطلاعات بیشتر کتاب روش های اصلاح رفتار تالیف ریموند میلتن برگر را مطالعه بفرمایید.
موفق و پیروز باشید.

هدی صادقی :) کارشناس ارشد روان شناسی

شمارۀ تماس 9092301919 کد مشاورۀ 2380

کجا با این عجله ؟! چراغ قرمزه!

اوووووووووووووه 120 ثانیه توقف !
اولین فکری بود که پشت چراغ قرمز به ذهنم رسید.
ثانیه های چراغ هی کمتر و کمتر می شد 119 ، 118 ، 117 ..... 4 ، 3 ، 2 ، 1 حرکت...
ولی از اون طرف ثانیه های عمر من هی زیادتر و زیادتر می شد!
کمی فکر کنید، آیا زندگی همین ثانیه ها و لحظاتی نیست که زود سپری شدنش رو آرزو داریم؟؟؟
دوست من زندگی یک سفر است، مسابقه نیست!
و تو آن مسافری باش که در هر گامش ترنم خوش لحظه ها جاریست.
سفر خوش !!!!

هدی صادقی :) کارشناس ارشد روان شناسی
شمارۀ تماس 9092301919
کد مشاورۀ 2380

۱۳۸۹ آذر ۱۱, پنجشنبه

از فرصت ها استفاده کنیم

ما از چیزی ناراضی هستیم، فکر می کنیم شاید چیزی را از دست داده ایم، یا چیزی را به دست نیاورده ایم، چیزهایی وجود دارند که ما آنها را انجام نداده ایم یا در مورد آنها اهمال کرده ایم، فرصت هایی که از آنها استفاده نکرده ایم، به خاطر آنها در فکر فرو رفته ایم، به خاطر آنها پشیمانیم و افسوس می خوریم و به خاطر آنها عصبانی هستیم. بعضی کج خلق و عبوس می شوند، بعضی ناسازگاری می کنند و بعضی افسرده می شوند. احساسات می توانند از این جا منشأ بگیرند، حتی اگر ما علت و منشأ واقعی و اصلی را به یاد نیاوریم. آقای مجردی که دعوت به مهمانی را به این بهانه که: «من در آن جا کسی را نمی شناسم!» رد می کند، به زودی خواهد فهمید که بار دیگر فرصت را از دست داده. خانمی که اجازه می دهد که علایق و منافع او را نادیده بگیرند و به او بی اعتنایی کنند، زیرا او می خواهد از بروز تنش و اصطکاک جلوگیری کند، از ملایمت و نرمی برای زندگی اش نادرست استفاده کرده.
دیگر تسلیم دودلی و تردیدهای درونی و تنبلی و سستی خود نشوید، در وجود شما چیزهای بیشتری از آنچه که فکر می کنید نهفته است و وقتی نیرو و توان خود را لمس و آن را احساس می کنید لذت می برید.
تا زمانی که شما هدفی را دنبال می کنید، توانایی، فکر و تمام انرژی خود را به کار می اندازید، مطمئناً لذت و رضایت از زندگی محصول جانبی خواهد بود. شما بیدار و فعال می شوید، تشویق و ترغیب می شوید.
وقتی شما واقعاً فرصت ها و شانس های خود را تشخیص دهید و بتوانید آنها را به دست آورید، بایستی این شجاعت را داشته باشید، دقیقاً به آنها بنگرید. یعنی این که بدانید، واقعاً چه توانایی دارید و این که دیگران چه اختیاراتی دارند و چه چیز می توانند ارائه دهند. آن گاه این امکان وجود دارد که حقایق را جمع آوری کرده به یکدیگر مرتبط کنید و مطابق با خواست خود، بهترین نتایج ممکنه را به وجود آورید.
احساس این که بدانیم بهتر از آنچه هستیم که دیروز بوده ایم، به ما نشاط و شادابی می دهد. مقدار کمی از احساس «بهتر بودن» اکسیر زندگی است. کسی که اولین جملات را به زبان بیگانه می گوید، این احساس را درمی یابد. کسی که سعی می کند با اسکیت تعادل خود را حفظ کند تجربه می کند که در هر قدم شجاعتر شود. کسی که پی می برد چگونه می توان وظیفه و کار مشخصی را در زمان کوتاهتری انجام داد، کسی که برای اولین بار با ماشین در شهر بزرگ رانندگی می کند، هر یک به خود افتخار و احساس غرور می کنند.
چرا که همه این افراد موفقیتهای خود را یک وضعیت و حالت خوشحال کننده نمی دانند بلکه آن را نخستین قدم قابلیت و شایستگی خود می دانند.
«هر انسانی خودش، آزادی، حقیقت و واقعیت خود را می سازد.» سارتر
مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره

۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه

چگونه می توانید از تفکرات منفی به تفکرات مثبت برسید؟



آیا تفکر مثبت داشتن به معنی تظاهر کردن به اینه که همه چیز بر وفق مراد است، در حالی که واقعیت خلاف آن می باشد؟ البته خیر، تفکر مثبت داشتن و خوشبین بودن هرگز با در خواب و خیال بودن مترادف و هم معنی نیست، بلکه به معنای تلاش برای رسیدن به تعادله.
برخی از مردم در شرایط خاصی دچار ترس می شوند، مثلاً هنگامی که شرایط کاری آنها سخت و طاقت فرسا می گردد، کوچکترین نشانه هایی از اضافه کاری باعث وحشت آنها می شود. و حتی اگر کسی واقعاً از آنها تقاضای انجام کار را نکرده باشد این فکر که ممکن است فردی از آنها چنین درخواستی بکند نیز باعث ناراحتی آنها می شود. فکر کردن در مورد این قبیل مسایل کم کم باعث بوجود آمدن نگرانی هایی در فرد می شود که «اگر کاری پیشنهاد شود چه عواقبی در انتظار ماست.» در این موارد بدون این که انجام کار اضافی واقعاً مطرح باشد، فرد با داشتن فکر و خیال های بیهوده خود را از نظر جسمانی و عاطفی پیشاپیش درگیر کرده است.
زمانی که اوضاع خیلی خوب پیش می رود ما نتیجه می گیریم این امر به خاطر این بوده که ما از قبل در رابطه با آن مسئله نگران بودیم. وقتی بعدها دوباره با شرایط مشکل و بغرنجی روبه رو می شویم، خیلی بیشتر احساس ناراحتی و نگرانی می کنیم، چون با خود می اندیشیم دفعه قبل اوضاع به خیر گذشت، اما این دفعه ممکن است آن طور نباشد...، با این تفاسیر می بینید که نگرانیها به صورت عادت و طلسم درآمده و زندگی ما را تیره و تار می کند.
همراهان خوبم! آیا بهتر نیست که قبل از وقوع یک حادثه بزرگ سعی کنید خوب و خوش باشید و بعد از آن حادثه نیز سخت نگیرید و با مسایل برخورد مثبت داشته باشید؟ این را بدانید که هرچقدر شما در زندگی خوشحال تر و آرمیده تر باشید به همان نسبت تسلط بیشتری بر موقعیتهای جدید زندگی خود خواهید داشت.
تنها کاری که تفکر مثبت انجام می دهد این است که افکار شما را به یک چارچوب درست راهنمایی کند تا با آرامش و تمرکز هرچه بیشتر مهارتهای خود را به کار گرفته و مشکلات تان را حل نمایید. آرمیده بودن در مورد مسایل غیرمترقبه نیز کارآیی خوبی دارد، زیرا زمانی که شما آرمیده باشید بهتر می توانید تمرکز نموده و مشکلات را از پیش پای خود بردارید.
خود را دوست داشته باشید
برای داشتن دیدی مثبت در ارتباط با دنیای پیرامون خود یک نکته اساسی وجود دارد و آن این که ما باید اول نسبت به خودمان احساس خوبی داشته باشیم. البته این بدان معنا نیست که ما خود را بی عیب بدانیم، بلکه باید نسبت به خود احساس خوب و قابل قبولی داشته باشیم.
پیوسته با خود در سخنیم که «این لحظه» مرا چه هدیه خواهد داد؟ چرا با خود نمی گوئیم من به «این لحظه» چه هدیه خواهم داد.
مریم جهانبخش
کارشناس ارشد مشاوره