۱۳۸۸ بهمن ۱۷, شنبه

اختلال اوتیستیک (Autistic disorder)

این بیماری نخستین بار در سال 1943 توسط کانر معرفی شد و به همین علت به سندروم کانر نیز شهرت دارد. این بیماری یک مورد در هر پنج هزار کودک گزارش شده است. تعداد پسران 3 تا 5 برابر بیشتر از دختران گزارش شده است و دخترانٍِ بیمار دارای علايم شدیدتر و اکثرا دارای سوابق خانوادگیٍ اختلالات درکی هستند.
علایم بیماری:
علایم این بیماری در سالهای اول زندگی شروع می شود. والدین اغلب در سالهای دوم و سوم به ناراحتی کودک پی می برند ولی آنچه مسلم است اینکه، بیماری حتما قبل از سی ماهگی شروع می شود. در شروع بیماری، کودک علاقه ای به وقایع اطراف خود حتی محرکهای شنوایی، محبتِ پدر و مادر و اطرافیان نشان نمی دهد، به طوری که بعد از مدتی پدر و مادر نسبت به شنوایی کودک مشکوک می شوند. آزمایش گوش نشان می دهد که شنوایی اختلالی ندارد. کودک صدا را می شنود ولی نسبت به آن توجهی ندارد. در حالی که درمقابل بعضی از اصواتِ آشنا به خوبی واکنش نشان می دهد و حتی ممکن است از شنیدن آن خوشحال شود.همین مسأله نمایانگر سالم بودن شنوایی است. ازخصوصیات همیشگی این کودکان گوشه گیری و تمایل شدید به تنهایی، وسواس و اضطراب است. وجود مادر یا اطرافیان و حتی در آغوش گرفتن و نوازش کودک، واکنشی در او ایجاد نمی کند. این کودکان اغلب از نظر مادران، کودکانی آرام و بدون دردسراند. بعضی از مادران شکایت می کنند که کودکانشان لبخند نمی زند، نوازش کردن و بوسیدن را دوست ندارد و چنانچه در آغوشش بگیرند مانند مجسمه می ماند و تقلا می کند تا هر چه زودتر رهایش کنند. اگر راه رفتن را آموخته باشد همیشه در حال فرار از دیگران است. بودن یا نبودن مادر برایش علی السویه است. صدا، گفتگوی دیگران و حتی حرکتِ اسباب بازیها در اطرافِ کودک، نظر او را جلب نمی کند. به طور کلی این کودکان خیلی خونسردند و در مقابل محبت دیگران واکنشهای جسمی و روانی از خود نشان نمی دهد. این کودکان بسیارساکت هستند و اگرآنها را تنها بگذارند راحت تر به نظر می رسند ولی در مواقعی بی نهایت ناراحت و بیقرار و پرخاشگر می شوند و صداهای عجیب و غریبی از خود در می آورند، به خود سیلی می زنند و موهای خود را می کنند. این کودکان به طور غیرطبیعی خود را بی نیاز از دیگران می دانند مثلا اگر کودکِ مبتلا به اوتیسم خود را زخمی کند، کمتر گریه می کند و اگر تب کند و یا ناراحتی داشته باشد، از دیگران تقاضای کمک نمی کند. این علایم نمایانگر اختلالات حسی در این کودکان است. ارتباط عاطفی با این کودکان به سختی امکان پذیر است. اختلال تکلم از علایم حتمی این بیماری است و تقریبا یک سوم مبتلایان لال هستند. صحبت کردن تکراری و یکنواخت و جمله سازی همیشه ناقص است، فرهنگ لغات بسیار ضعیف است و حتی کودک معنی «بلی» را نمی داند. به همین جهت در مکالمه با دیگران اغلب جملات گفته شده را به طور طوطی وار و بدون درک مفهوم تکرار می کند که به آن اکولالی (پژواک گویی) می گویند. به علت عدم درک مفهوم کلمات، بیمار برای خود، کلمه «شما» یعنی ضمیر دوم شخص را به کار می برد و برای دیگران از کلمه «من» استفاده می کند. در بیشتر موارد کودک کلمه «من» را از مکالمه حذف کرده و آن را به کار نمی برد. یادآوری اشخاص، خواندن سرودها و شعرهای کودکانه، شمردن، طرز قرار دادن یا چیدن اسباب بازیها در حافظه این کودکان به خوبی باقی می ماند و حافظه عالی باعث می شود که والدین، کودک خود را بیمار ندانند. این کودکان به اسباب بازی مخصوصا بازی با مهره ها علاقه عجیبی دارند و جالب آنکه طرز چیدن مهره ها و تعداد آنها در خاطر کودک باقی می ماند به طوری که اگر یکی از آنها گم یا مهره ای جابجا شود کودک با یک نگاه متوجه آن می شود. این کودکان حتی به وضع یکنواخت وسایل خانه و طرز چیدن آنها عادت می کنند و هر تعویض یا تغییری در اثاثیه اتاق کودک باعث ناراحتی او می شود. به همین دلیل سازش این کودکان در محیط های جدید با اشکال صورت می گیرد. کودکان مبتلا به اوتیسم بعضی از کارها را از روی عادت یا بر اساس آداب مخصوصی انجام می دهند. مانند راه رفتن روی نوک انگشتان، تکان دادن دستها در مقابل چشم، پیچیدن نخ و سیم به دور انگشت و همچنین حرکات تکراری و یکنواخت سر و بدن یا تحریک کردن بدن خود مانند استمناء و نظایر آن. این کودکان در یادگیری مقاومت زیاد به خرج می دهند و منفی گری فراوانی دارند. کودکان مبتلا به اوتیسم معمولا زیبا، خوش هیکل و دارای نیروی بدنی زیاد هستند. در برخورد اول به نظر باهوش می آیند ولی بعد از گفتگو و مصاحبه، روان پزشک متوجه اختلال تکلم و حرکات بی هدف آنها می شود. مثلا وقتی وارد مطب می شود به سراغ وسایل و احیاناً اسباب بازی می رود و توجهی به پزشک ندارد و حتی در موقع صحبت به چهره پزشک نگاه نمی کند.
روش های درمان:
بیماری درمان خاصی ندارد. برای درمان معمولا با مصرف آرام بخش ها بخصوص هالوپریدول از بیقراری کودک جلوگیری می کنند. روان درمانی بخصوص به صورت رفتار درمانی، اقتصاد ژتونی و شرطی کردن برای کمک به این افراد لازم است. تحقیقات نشان می دهد که حرکات تکراری و یکنواخت این کودکان نسبتِ معکوس با اکتساب رفتارهای اجتماعی دارد، یعنی هر قدر این کودکان رفتارهای اجتماعی بیشتر بیاموزند، اعمال غیرعادی در آنها کمتر مشاهده می شود. همچنین ملاحظه شده است که هر چه بیشتر به اعمال غیرعادیِ آنها توجه شود، باعث تشدید این اعمال می گردد. با ایجاد تقلیدهای کلامی، این کودکان می توانند حرف زدن بزرگسالان را تقلید کنند و به تدریج صحبت کردن را بیاموزند. همچنین با ایجاد تقلیدهای غیرکلامی توانسته اند خواندن و نوشتن و رفتارهای اجتماعی را به این افراد بیاموزند. روان درمانیِ حمایتی برای بیمار و خانواده نیز لازم است.

رضا احمدی- مشاور کودک
کد مشاور: 3010



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر