سؤال : من 4 سال قبل از همسرم به علت اختلاف زیاد جدا شدم و از این ازدواج یک دختر 8 ساله دارم که با پدرش زندگی می کند . 2 سال پیش با مرد ی که از همسرش جدا شده بود و سه فرزند داشت ازدواج کردم . آن ها در حال حاضر 13،10 و 8 ساله هستند .رابطۀ من و این بچه ها نسبتا خوب است . حتی به نظر مادر شوهرم که طبقۀ پایین زندگی می کند ، من با آن ها مهربان هستم .ما درشان زنی روستایی بوده و نمی توانسته خود را با شرایط شهری تطبیق بدهد . رابطه اش با همسرش بد بوده و فرزندانش را سخت تنبیه می کرده است . به همین جهت وقتی مامور به در خانه می آید که آنها را برای دیدن مادرشان ببرد ، مایل به این ملاقات نیستند. وضع مالی همسر دومم خوب است و این یکی از انگیزه های من برای ازدواج بوده است.
در حال حاضر مشکل اصلی من این است که دلم برای دختر خودم خیلی تنگ می شود . شوهرم اجازه نمی دهد که او را ببینم . ابتدا که از همسراولم جدا شده بودم ، دخترم پیش خودم بود . بعد از طلاق و قبل از این ازدواج ، فرزندم را پیش مادرم می گذاشتم و سر کار می رفتم . همسر اولم که ازدواج کرد ، دخترم را با خودش برد . رابطۀ دخترم با زن پدرش خوب است و او را مامان صدا می کند . البته اوایل ناراحت بود و دچار افت تحصیلی شده بود . ابتدا علیرغم مخالفت همسر دومم ، دخترم را می دیدم ولی هر دفعه این دیدار با استرس همراه بود و اعصابم به هم می ریخت . او معتقد است که دیگر نباید دخترم را ببینم ؛ زیرا اگر من فرزندم را مرتب ببینم ، بچه های او هم همین توقع را خواهند داشت که مادرشان را ببینند و او مایل به این ارتباط نیست .الان 5 ماه است که دخترم را ندیده ام واین دوری مرا خیلی اذیت می کند . روی اعصابم اثر گذاشته و گریه ام می گیرد. به نظر شما چه کار کنم ؟
پاسخ : با توضیحاتی که داده اید مشخص است که هم فرزند شما و هم فرزندان همسر دومتان در شرایط بهتری نسبت به زندگی قبلی خود به سر می برند و آرامش بیشتری دارند. در اکثر مواردی که طلاق و سپس ازدواج بعدی رخ می دهد، برای کودکان پذیرش فرد دیگری به جای مادر، بسیار دشوار و با مشکلاتی همراه است . ولی خوشبختانه این کودکان توانسته اند با شرایط جدید خود را وفق دهند.
در چنین شرایطی تعداد دفعات دیدار شما و فرزندتان آن قدر اهمیت ندارد که کیفیت این دیدارها و اطمینا ن از این که هر دو طرف از امنیت لازم در زندگی برخوردار هستید و همچنان یکدیگر را دوست دارید .
اگر همسر فعلی شما نگران این است که در صورت دیدار مرتب فرزندتان ، کودکان او هم تقاضای دیدار مادرشان را خواهند داشت ، باید با او صحبت کنید و راه حل های مختلفی را پیشنهاد کنید تا هر کدام مناسب تر به نظر می رسد انتخاب شود . مثلا تا زمانی که همسرتان نپذیرفته که فرزندانش از این ملاقات ها با خبر شوند ، شما هر چند وقت یک بار دخترتان را خارج از محیط خانه ببینید و به او اطمینان دهید که اگر فاصلۀ دیدارتان بیشتر شد او نگران نشود . احتمالا گذاشتن این محدودیت از جانب همسرتان برای شما خیلی سنگین است ولی با این کار احساس اجبار کم می شود و شما نیز با شرایط جدید زندگیتان بیشتر عادت می کنید . البته بهتر است این شرایط قبل از ازدواج مطرح می شدند .
راه دیگر این است که با همسرتان راچع به ملاقات فرزندانش با مادرشان منطقی تر برخورد کند . گرچه در حال حاضر آن ها تمایل چندانی به دیدن مادرشان ندارند ، ولی این مساله اثر مخربی بر ان ها خواهد گذاشت ؛ زیرا یا تحت تاثیر احساسات پدرشان قرار گرفته اند و یا این که شدت تنبیهات مادر باعث شده که نتوانند او را ببخشند و دوستش داشته باشند . با صحبت کردن با این کودکان در مورد مادرشان و شرایط زندگی او ، این مشکل به تدریج حل خواهد شد و ملاقات هایی با کیفیت بهتر و گاه به گاه به آن ها کمک خواهد کرد که شرایط زندگی گذشتۀ خود را بپذیرند و بهتر درک کنند ودر ضمن احساسات خود را در این مورد سرکوب نکنند . در این صورت شما نیز راحت تر خواهید توانست فرزندتان را ببینید . البته باکمک گرفتن از یک مشاور با تجربه زود تر به نتیجه خواهید رسید . ضمنا با توجه به این که وضعیت مالی شما در حال حاضر از وضعیت همسر سابقتان خیلی بهتر است ، گاه به گاه با رفع نیازهای مالی فرزندتان ، آرامش بیشتری خواهید یافت .
در حال حاضر مشکل اصلی من این است که دلم برای دختر خودم خیلی تنگ می شود . شوهرم اجازه نمی دهد که او را ببینم . ابتدا که از همسراولم جدا شده بودم ، دخترم پیش خودم بود . بعد از طلاق و قبل از این ازدواج ، فرزندم را پیش مادرم می گذاشتم و سر کار می رفتم . همسر اولم که ازدواج کرد ، دخترم را با خودش برد . رابطۀ دخترم با زن پدرش خوب است و او را مامان صدا می کند . البته اوایل ناراحت بود و دچار افت تحصیلی شده بود . ابتدا علیرغم مخالفت همسر دومم ، دخترم را می دیدم ولی هر دفعه این دیدار با استرس همراه بود و اعصابم به هم می ریخت . او معتقد است که دیگر نباید دخترم را ببینم ؛ زیرا اگر من فرزندم را مرتب ببینم ، بچه های او هم همین توقع را خواهند داشت که مادرشان را ببینند و او مایل به این ارتباط نیست .الان 5 ماه است که دخترم را ندیده ام واین دوری مرا خیلی اذیت می کند . روی اعصابم اثر گذاشته و گریه ام می گیرد. به نظر شما چه کار کنم ؟
پاسخ : با توضیحاتی که داده اید مشخص است که هم فرزند شما و هم فرزندان همسر دومتان در شرایط بهتری نسبت به زندگی قبلی خود به سر می برند و آرامش بیشتری دارند. در اکثر مواردی که طلاق و سپس ازدواج بعدی رخ می دهد، برای کودکان پذیرش فرد دیگری به جای مادر، بسیار دشوار و با مشکلاتی همراه است . ولی خوشبختانه این کودکان توانسته اند با شرایط جدید خود را وفق دهند.
در چنین شرایطی تعداد دفعات دیدار شما و فرزندتان آن قدر اهمیت ندارد که کیفیت این دیدارها و اطمینا ن از این که هر دو طرف از امنیت لازم در زندگی برخوردار هستید و همچنان یکدیگر را دوست دارید .
اگر همسر فعلی شما نگران این است که در صورت دیدار مرتب فرزندتان ، کودکان او هم تقاضای دیدار مادرشان را خواهند داشت ، باید با او صحبت کنید و راه حل های مختلفی را پیشنهاد کنید تا هر کدام مناسب تر به نظر می رسد انتخاب شود . مثلا تا زمانی که همسرتان نپذیرفته که فرزندانش از این ملاقات ها با خبر شوند ، شما هر چند وقت یک بار دخترتان را خارج از محیط خانه ببینید و به او اطمینان دهید که اگر فاصلۀ دیدارتان بیشتر شد او نگران نشود . احتمالا گذاشتن این محدودیت از جانب همسرتان برای شما خیلی سنگین است ولی با این کار احساس اجبار کم می شود و شما نیز با شرایط جدید زندگیتان بیشتر عادت می کنید . البته بهتر است این شرایط قبل از ازدواج مطرح می شدند .
راه دیگر این است که با همسرتان راچع به ملاقات فرزندانش با مادرشان منطقی تر برخورد کند . گرچه در حال حاضر آن ها تمایل چندانی به دیدن مادرشان ندارند ، ولی این مساله اثر مخربی بر ان ها خواهد گذاشت ؛ زیرا یا تحت تاثیر احساسات پدرشان قرار گرفته اند و یا این که شدت تنبیهات مادر باعث شده که نتوانند او را ببخشند و دوستش داشته باشند . با صحبت کردن با این کودکان در مورد مادرشان و شرایط زندگی او ، این مشکل به تدریج حل خواهد شد و ملاقات هایی با کیفیت بهتر و گاه به گاه به آن ها کمک خواهد کرد که شرایط زندگی گذشتۀ خود را بپذیرند و بهتر درک کنند ودر ضمن احساسات خود را در این مورد سرکوب نکنند . در این صورت شما نیز راحت تر خواهید توانست فرزندتان را ببینید . البته باکمک گرفتن از یک مشاور با تجربه زود تر به نتیجه خواهید رسید . ضمنا با توجه به این که وضعیت مالی شما در حال حاضر از وضعیت همسر سابقتان خیلی بهتر است ، گاه به گاه با رفع نیازهای مالی فرزندتان ، آرامش بیشتری خواهید یافت .
با آرزوی روزهای شاد مشاور روانشناسی -- اربابی – کد 3160
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر