۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه

قواعدی برای ایجاد ارتباطی سازنده درروابط زناشوییقاعده اول : استفاده از ضمیر "من" برای بیان احساسات وافکار خود
قاعده دوم ": کلی گویی نشود .تمرکز براعمال ورفتارهای خاص . مثال : بجای گفتن "تو بی ملاحظه هستی " بگویید :"می خواهم در کارهای خانه به من کمک کنی"
قاعده سوم : مطلق گرا نباشید . ازکلماتی مانند "هرگز و همیشه ´" بپرهیزید . بجای گفتن " همیشه نامرتب هستی " بگویید : " گاهی اوقات مرتب هستی ,ولی دلم می خواهد بیشتر ازاین مرتب باشی "
قاعده چهارم : استفاده اززمان مناسب . بی درنگ نسبت به رفتار شخص واکنش نشان دهید وگرنه دراولین فرصت .
قاعده پنجم : سعی کنید سازنده و راهگشا باشید .وقتی می گویی که از چه چیزهایی خوشتان نمی آید , بگویید که از چه چیزهایی خوشتان می آید .
نکته: مذاکره بین افراد نزدیک نوعی تشریک مساعی است که درآن هردو طرف , واقعیت های زندگی خود را پذیرفته اند که : "مانمی توانیم هر کاری رابه روش خود انجام دهیم ." ویا " یافتن شریک و همسری صددرصد کامل غیر ممکن است ".
تلاش کردن
درایجاد یک رابطه خوب زناشویی (یاهررابطه رضایت بخش ) , میزان هماهنگی و تناسب با همدیگر مهم نیست .مهم اینست که چگونه با ناسازگاری ها و ناهماهنگی ها مقابله کنید .مشاور :هائیده ناصحی نژاد
کد مشاور :3120

اعتماد سازی درروابط

پرسش : دختری 25 ساله ام . مدت 4ماهی است که با مردی 32 ساله که توسط یکی از آشنایان معرفی شده ,نامزد شده ام . خانواده های ما می خواهند بزودی زمان عقد را به گذارند . اما من به تازگی متوجه شده ام که او گاهی به من دروغ می گوید .آخرین موردی که دراین چند روز اخیر متوجه شده ام , اینست که او دو سیم کارت ودو گوشی دارد .و شماره یکی ازآنها را ازمن پنهان کرده . درضمن پیامک های ابراز علاقه اش نسبت به گذشته بسیار کمتر شده است .نمی دانم باید صبر کنم ویا اینکه زمان عقد را زودتر تعین کنیم ؟ پاسخ : با توجه به اینکه مدت کوتاهی ازشروع آشنایی و نامزدی شما از طریق خواستگاری گذشته است , شما به خودتان فرصت بیشتری برای شناخت نامزدتان بدهید و به رفتار او دقت بیشتری بکنید . می توانید ازاو درباره داشتن سیم کارت دوم و اینکه چرا داشتن آنرا از شما پنهان کرده , توضیح بخواهید . به دلایل , توجیهات ویا انکارش توجه کنید . متأسفانه در این سالهای اخیر , باوجود انواع سیم کارت ها , به خصوص از نوع ارزان آن , بعضی از افراد شاید به دلیل داشتن ارتباطات دیگر چندین سیم کارت داشته باشند. اگر اعتماد بین شما و او هم اکنون وجود نداشته باشد ,این عدم اعتماد می تواند به مرحله بعدی زندگی شما وارد شود و یک ارتبا ط سالم را دچارخد شه کند . با خانواده خود هم این موضوع را مطرح کنید .اما ازآنها بخواهید که تاوقتی که دراین باره تحقیق بیشتری نکرده اید , با او و خانواده اش موضوع را مطرح نکنند.
نام مشاور : هائیده ناصحی نژاد
کد مشاور : 3120

کابوس شبانه کودک

پرسش : پدری 35 ساله ام . مدتی است که دختر 5 ساله ام شبها کابوس می بیند .ازخواب می پرد و گریه میکند وباید من یا مادرش اورا آرام کنیم . ازکودکی سابقه رفلاکس معده هم داشته . ناگفته نماند که چند ماه پیش او ناظر دعوای شدید من ومادرش بوده است .نمی دانم برای این مشکلش چکار کنم ؟
پاسخ : پدر عزیز . خوابها وکابوس های شبانه کودک می تواند نشانه هایی از اضطراب و ترس در او باشد . بعضی اوقات اساس ترس های کودکان را به آسانی نمی توان فهمید .امادر مورد دختر شما , به احتمال زیاد ممکنست دراثر مشاهده صحنه های دعوای شدید شما و همسرتان ,دچار ترس و اضطراب شده ودر خواب به صورت کابوس خودرا نشان می دهد .کودکان دراین سنین احساس می کنند که اگر حادثه ای برای والدینشان اتفاق بیفتد ,آنها تنها می مانند وچه کسی ازآنها مراقبت خواهد کرد وبادیدن این چنین صحنه هایی ترسشان بیشتر خواهد شد . بنابراین توجه داشته باشید که دعوا و مشاجرات خودرا جلوی چشم او نکنید . برای حل مشکلات وتعارض های زندگی زناشویی خود از مشاوران استفاده کنید .و محیط امنی برای کودکتان به وجود بیاورید . به کودک خود اطمینان دهید که همیشه دوستش خواهید داشت . ومراقبش خواهید بود . وحتی به او بگویید که آدم ها گاهی با هم اختلاف دارند .من ومادرت هم گاهی با هم اختلاف داریم ولی باید سعی کنیم ازراه های بهتری آنها را حل کنیم , نه باداد وفریاد ویا خشونت. طوری رفتار کنید تا فرزندتان به شما اعتماد کند و ترس هایش را برای شما بازگو کند .درصورت ادامه وضعیت ازیک روانشناس کودک کمک بگیرید . می توانید از کتاب "هرکودکی می تواند خوابیدن را بیاموزد" وفصل مشکلات خواب (کابوس , وحشت شبانه )بهر ه بگیرید .
نام مشاور : هائیده ناصحی نژاد
کد مشاور : 3120







ضرورت اجتناب از شيوه هاي قديم فرزند پروري

سؤال: خانمي هستم 16 ساله و داراي يك برادر 12 ساله. مادرم، مدير مدرسه و پدرم، مدرس دانشگاه است. والدينم، تعصبات شديد مذهبي دارند. ايشان مدام به همه چيز من گير مي دهند و كنترلم مي كنند. علاوه بر اين، آنها مرا تحقير، مقايسه، تهديد، توهين، سرزنش و تنبيهات سخت مي كنند. اين وضعيت براي من غير قابل تحمل شده است. چه پيشنهادي مي فرماييد؟
جواب: مسلما هيچ پدر و مادري غير از خير و صلاح فرزند خود چيز ديگري را نمي خواهد. پدر و مادر شما نيز از اين امر مستثني نيستند. اما گاه والدين از روي بي اطلاعي و بر اساس باورهاي نادرست، برخي نكات مهم را در تربيت فرزندان خود ناديده مي گيرند. پدر و مادر بايد نياز ها و ويژگياي دوره نوجواني(مخصوصا نوجوان امروزي) را شناخته و بر اساس آن رفتار كنند. آنها نمي توانند و نبايد فرزندان خود را شبيه خود يا متناسب با زمان و دوره خود تربيت كنند. پدر و مادر بايد فرزندان خود را با توجه به نقش اصلي خود( پدر و مادري) تربيت كنند، نه با توجه به نقشهاي اجتماعي ديگر. همچنين لازم است كه شيوه تربيتي مقتدرانه و همراه با صميميت، جايگزين شيوه تربيتي استبدادي فعلي شود. شيوه استبدادي فعلي باعث طغيان، حرمت شكني، دروغ گويي، پنهان كاري، عدم اعتماد، پرخاشگري، رفتارهاي ضد اجتماعي و... در فرزندان مي شود. متاسفانه اكثر والدين، شيوه تربيتي غلط گذشته را كه با آن بزرگ شده اند، به فرزندان خود به صورت نسل به نسل منتقل مي كنند. اين شيوه تربيتي غلط شامل رفتارهايي از قبيل: مقايسه، تهديد و ارعاب، توهين، تحقير، كنترل و محدوديت شديد، تمسخر، طعنه و زخم زبان، تنبيه، سرزنش و... است. والدين شما خود قرباني روشهاي تربيتي غلط گذشته هستند و بر اين باوراند كه بايد فرزندان خود را به اين شيوه تربيت كنند و خود را معتقد و ملزم به رعايت آن مي دانند. لذا ضمن پذيرش اين مسأله، و درك اين موضوع كه ما قادر به عوض كردن آنها نيستيم، ولي حداقل قادر به تغيير خود و برخي شرايط به نفع خود هستيم. شما نيز سعي كنيد از مقابله به مثل اجتناب كرده و احترام والدين خود را حفظ كنيد. زيرا در غير اين صورت تنش و درگيري در محيط خانه بيشتر شده و آثار و تبعات آن متوجه همه اعضاي خانواده مي شود.
نام مشاور: رضا احمدي
كد مشاور: 3010

۱۳۸۹ خرداد ۱۵, شنبه

عواقب حمايتهاي افراطي والدين در تربيت فرزندان خود

سؤال: خانمي هستم 24 ساله. مشكل من اين است كه بسيار حساس هستم و در مقابل كوچكترين مسأله و مشكلي كه در زندگي با آن مواجه مي شوم، بسيار احساس ضعف و ناتواني ، نگراني و استرس مي كنم. قادرنيستم مسايل زندگيم را به تنهايي حل كنم. بسيار احساس وابستگي و ناتواني مي كنم و از اين جهت، نگران وضع آينده ام هستم. لطفا مرا راهنمايي بفرماييد؟
جواب: ريشه اصلي اين مسأله در نوع تربيت والدين است. برخي از والدين از روي ناآگاهي،از فرزندان خود حمايت افراطي مي كنند(به جاي فرزندان خود، فكر، احساس و عمل مي كنند). اين والدين نه تنها مسوليت و وظايف متناسب با سن به فرزندان خود نمي دهند، بلكه گاه مسوليت هاي آنها را نيز انجام مي دهند. آنها خود را سپر بلاي مسايل و مشكلات فرزندان خود مي كنند. احساس ضعف و ناتواني در مقابل مشكلات، به خاطر محروميت از يادگيري و تجربه كردن مهارتهاي مختلف زندگي سالم است. اصل اساسي بر اين است كه كودك بايد بعد از 2 سالگي، مسأله تأخير در لذت و خوشي را در زندگي خود تجربه كند. يعني اينكه نياز است كه كودك، متناسب با سن و سال خود، يكسري از موانع و مشكلات و شكستها را تجربه كند، تا در مقابل مسايل و مشكلات زندگي آينده خود، مقاومتر و آبديده تر شود. ناديده گرفتن اين مسأله، باعث عدم رشد و شكوفايي استعدادها و توانايي هاي فرزندان مي شود. همچنين اين مسآله باعث مي شود كه فرزندان در مقابل توانايي هاي خود، ناتوان شده و به فردي وابسته، حساس، ضعيف و ناتوان،بالغ نابالغ، پرتوقع، بي كفايت و... تبديل شوند. آثار و نتايج اين شيوه تربيتي بسيار وسيع و پر دامنه است. شما نيز ضمن درك و پذيرش اين مسأله، بهتر است از اين پس با توجه به شناخت علت اصلي مشكل خود و پذيرش آن، در جهت يادگيري مهارتهاي مختلف زندگي و تجربه اندوزي برآييد. مشكلات و موانع را جزء ضروري حيات و لازمه رشد خود تلقي كنيد. بدون ترس زندگي كرده، با همه مشكلات مبارزه كنيد و بدانيد كه مي توانيد بر تمام آنها غلبه كنيد.
"The problems are opportunity"
نام مشاور: رضا احمدي
كد مشاور: 3010

۱۳۸۹ خرداد ۱۴, جمعه


پرسش:با سلام...
زنی 32 ساله هستم و هفت سال است که ازدواج کرده ام.اکنون پسری 9 ماهه دارم.همسرم علیرغم اینکه 35 سال دارد مدیریت صحیحی بر اقتصاد خانواده ندارد.با وجود اینکه حقوق نسبتا خوبی دارد اما اغلب آخر ماه مشکل مالی داریم.تا زمانی که هنوز فرزندی نداشتیم این موضوع کمتر مشکل ساز بود ولی اکنون به دلیل اضافه شدن مخارج مربوط به پسرمان مشکلاتمان نیز بیشتر شده است.واقعا نمی دانم چه برخوردی داشته باشم .با اینکه مشکل خاص دیگری نداریم ولی اغلب به خصوص آخر ماه دعوا می کنیم.همسرم و زندگی ام را واقعا دوست دارم ولی هر چه در این رابطه با او حرف می زنم فقط وعده و وعید می شنوم و ماه بعد دوباره پله اول هستیم.به من بگویید چه کنم؟
پاسخ:با سلام...
دوست عزیزم علیرغم اینکه نقطه ضعف همسر شما می تواند برای زندگی شما مشکل ساز باشد ولی شما با کمی تدبیر می توانید این مشکل را کمرنگ و یا حل کنید.هیچ دلیل منطقی وجود ندارد که مدیریت اقتصادی خانواده حتما و در همه حال بر عهده مرد باشد.قطعا هر یک از شما مانند همه انسان ها دارای نقاط قوت و ضعف گوناگونی هستید در نتیجه نقاط قوت یکی می تواند نقاط ضعف دیگری را بپوشاند و برعکس...
اگر شما بر این باورید که بهتر می توانید در آمد خانواده را مدیریت و پس انداز کنید...پس بهتر است با همسرتان گفتگویی دوستانه داشته باشید و با جلب نظر همسرتان این مسئولیت را شما به عهده بگیرید.
در صورت عدم موافقت همسرتان از او بخواهید که برای یک دوره آزمایشی سه ماهه این مسئولیت را به شما دهد و پس از آن تصمیم گیری کند.
قطعا همسر شما نیز در موارد دیگری بهتر از شما عمل می کند و در آن موارد مسئولیت بهتر است بر عهده او باشد.یک زندگی مشترک موفق باید آکنده از همکاری و همفکری و البته احترام باشد.
احتمالا اگر به گونه ای درست و در فضایی دوستانه و به دور از هر گونه سرزنش موضوع را مطرح سازید همسر شما از این امر استقبال خواهد کرد.
نکته مهمی که باید به خاطر داشته باشید این است که بر اساس حقوق همسرتان و مخارج خانواده در صدی(هر چند ناچیز)در نظر بگیرید و اول هر ماه آن را پس انداز کنید و برای مابقی آن برنامه ریزی صحیحی داشته باشید به طوریکه اگر طبق برنامه پیش روید آخر ماه مقدار ناچیزی برایتان بماند که در این صورت هیچ فشار و استرسی را در آخر ماه متحمل نخواهید شد.به یاد داشته باشید که این فکر که" آخر ماه هر چه ماند پس انداز می کنم"فکر چندان مناسبی نیست و راه کارآمدی برای رسیدن به اهداف بلند مدت خانواده نمی باشد.
در نهایت بر خصوصیات مثبت همسرتان که البته کم هم نیست تاکید کنید و به دور از هر گونه ریا احساس خوب بودن را به او بدهید.
با آرزوی روزهایی بهتر برای شما و خانواده محترمتان...
مشاور روانشناس:الناز گیوه چی
کد مشاوره:3170

شب ادراری


پرسش: پسر 5 سال و نیمۀ من متلا به شب ادراری است ، می خواستم ببینم برای رفع این مشکل باید چیکار کنم؟
پاسخ: شب ادراری به شکل دفع مکرر ادارار در خواب حداقل 2بار در هفته، برای مدت سه ماه متوالی در کودکی که حداقل 5 سال دارد اطلاق می شود (معمولاً در سن 5 سالگی مراکز عصبی مغز قادرند انقباضات مثانه را در خواب کنترل کنند). البته باید توجه کنید که در نظر گرفتن سن مشخص برای شب ادراری درست نیست زیرا این مساله به عوامل متعددی مثل وراثت و الگوهای تربیتی و سخت گیری والدین دارد برای مثال یک مادر وسواسی می تواند باعث اضطراب کودک و در نتیجه شب ادراری در او شود. شب ادراری در پسر بچه ها گاهاً تا 7 سالگی هم اختلال محسوب نمی شود. اما شما مادر عزیز باید ابتدا مطمئن شوید که کودکان در خانه و محیط اطراف احساس امنیت دارد. البته هنوز جای نگرانی نیست اما اگر شب ادراری وی در سالهای آتی ادامه پیدا کرد انجام معاینۀ جسمانی نظیر لوزه ها یا آدنوئید بزرگ شده ، اتساع مثانه و ... ضروری به نظر می رسد. تهیۀ یک نمودار پایه دو هفته ای از شبهای خیس و خشک کودک می تواند مفید باشد. هر شبی که کودک خود را خیس نکرد به او یک ستاره بدهید و در ازای هر 10 ستاره به کودک جایزه بدهید. اما اگر خود را خیس کرد نباید او را مواخذه کنید، برایش توضیح دهید هنگامی که شما کوچک بودید گاهی این اتفاق برای شما هم می افتاد. در تمییز کردن رختخوابش از او کمک بخواهید و تعویض لباسهایش را به خود او واگذار کنید. کودک را تشویق کنید که قبل از خوابیدن حتماً دستشویی برود و مثانل خود را تخلیه کند. در مواردی هم می توانید از تشکچه های زنگ دار استفاده کنید البته توجه داشته باشید که این کار باید با احتیاط صورت بگیرد.در طول روز با کودک را تشویق کنید که اگر می تواند ادرارش را نگه دارد. این کار باعث میشود که کنترل انقباض و انبساط مثانه را تمرین کند.
موفق و پیروز باشید.
هدی صادقی کد2380

اعتیاد به رایانه


پرسش : سلام، من یک پسر 14 ساله دارم که تمام وقت خود را با کامپیوتر و به خصوص اینترنت می گذراند. به طوری که این قضیه حتی روی درسش تاثیر گذاشته . تقریبا می تونم بگم زندگی اش به کامپیوتر خلاصه شده و هنگامی که بهش اعتراض می کنیم توجه نمی کنه یا با پرخاشگری پاسخ می ده. البته باید بگم بچۀ با هوشیه و با توجه به سنش اطلاعات خوبی در این زمینه داره. من خیلی نگرانش هستم ، می خواستم راهنماییم کنید که از چه سنی باید به بچه اجازه داد که از اینترنت استفاده کند و مدت استفاده از آن چقدر است؟ چطور باید با این قضیه برخورد کنم؟
پاسخ : شکی نیست که فرزند شما باید با رایانه آشنا باشد. آموزش رایانه مثل یاد گرفتن زبان است و هر چه زودتر شروع شود بهتر است. البته توجه کنید که راههای زیادی برای سوء استفاد از کودکان نوجوانان از طریق رایانه و اینترنت وجود دارد. شما باید توجه کنید که فرزندتان چنان مجذوب و محسور رایانه نشود که فرصت معاشرت ، ورزش و مطالعه را از دست بدهد. صرف وقت برای رایانه باید محدود باشد زیرا دنیای رایانه ، طرف تاریک هم دارد. به طور کلی شما باید بر کار فرزندتان نظارت کنید و مدت زمانی را که صرف رایانه می کند محدود کنید و ملاحظه کنید برای حفظ تعادل ، به کارهای دیگر می پردازد یا خیر؟ اگر گوش نکرد باید استفاده از رایانه را ممنوع کنید. هنگام استفادۀ فرزندتان از اینترنت کم و بیش و دورادور ناظر فرزند نوجوان خود باشید ، حتی اگر به صورت یک نگاه اجمالی و زودگذر به صفحۀ آن باشد دانش خود را در این زمینه افزایش دهید و با فرزندتان از اینترنت صحبت کنید. از او بخواهید مطالبی را به شما آ موزش دهد حتی اگر بلد هستید و از این فرصت استفاده و اعتماد خود را به او در استفادۀ مسئولانه از اینترنت بیان کنید. اگر فرزندتان وارد اتاقهای گفتگو میشود سعی کنید به صورت غیر مستقیم نظارت کامل داشته باشید. سوگیریهای خود را کنار بگذارید و زمینه را مهیا کنید تا فرزندتان بتواند بدون ترس از تنبیه در این زمینه با شما صحبت کند. توجه داشته باشید کودکان زیر 12 سال حتماً باید در حظور بزرگترها از اینترنت استفاده کنند.
موفق و پیروز باشید.
هدی صادقی کد 2380

بلوغ فکری


من 26 سالمه 3 ساله با یک آقایی دوست هستم که هم سن خودمه، ولی دیگه خسته شدم می خواستم کمکم کنید.
خسته شدم رو برام توضیح میدی! یعنی میخوای رابطه تموم بشه؟
نمی دونم، خیلی دلم میخواد باهاش ازدواج کنم ولی خیلی مرددم. شما بگید چی درسته؟
تا حالا راجع به ازدواج با هم صحبت کردید ؟
بارها و بارها من قضیه رو مطرح کردم ولی هر بار قضیه رو شوخی میگیره، خیلی سردرگمم کرده. فکر جدایی تنمو میلرزونه. خیلی دوستش دارم. ولی خیلی هم ازش می ترسم.
چی باعث ترست شده؟
خوب اول آشنایی همه چی خوب بود همش ابراز علاقه ، همش عشق، اما نمی دونم یک دفعه چی شد همه چی کم کم عوض شد همش شد ایراد گرفتنو مسخره کردن و توهین، این اواخر این رفتارش به جمع هم رسیده. خیلی داغون شدم ، حتی حس میکنم اعتماد به نفسمو از دست دادم. حتی به خاطر رفتارهای ایشون بعضی وقتها فکر می کنم شاید واقعا من ایرادی دارم.
واکنشت به این رفتارها چی بوده؟
بارها اعتراض کردم اما بهم می گه تو خیلی بی جنبه ای ، چندبار گفتم خسته شدم و می خوام برم. اما هر وقت پای عمل میرسه مانع قطع شدن رابطه میشه و میگه دوستم داره. خیلی سردرگمم. من نمی تونم به این قضیه منطقی نگاه کنم. شما بگید امکان داره بعد از ازدواج از رفتارهای زشتش دست برداره. من نمی تونم به قضیه منطقی نگاه کنم شما به من بگید چه کاری درسته!!!
ازدواج یک مرحله بسیار مهم زندگی و سنگ بنای تشکیل خانواده است که نه تنها برای زن و شوهر بلکه برای نسل های بعد نیز سرنوشت سازه. پس برای شروع این رابطه نباید صرفا احساسی فکر کرد. زمانی می تونیم توی یک رابطه معتقد به عشق باشیم که این علاقه برمبنای شناخت دو طرف به وجود اومده باشه. زن و شوهر ا ز لحاظ جسمی و فکری ،‌ باید بلوغ کامل و از نظر روانی آمادگی پذیرش مسئولیت ازدواج را داشته باشند. یکی از نشانه های بلوغ فکری درک و احترام متقابله. اگه توی ازدواج حریمها حفظ نشه ، اگه درک متقابل وجود نداشته باشه روابط به چالش کشیده میشه. چطور میشه ستونهای اصلی یک بنارو کج ساخت و بعد انتظار داشت اون بنا راحت فرو نریزه. چطور امکان داره زن و شوهر به هم احترام نذارن ولی انتظار داشته باشن زندگی توام با عشق و آرومی داشته باشن؟!. روابط زن و شوهر باید مبتنی بر توافق و سازش بین زن و مرد باشه تا موجب استحکام زندگی مشترک بشه . به این شکل آنها در غم و شادی و لذت و رنج یکدیگر سهیم می شن و مشکلات زندگی را به یاری همدیگر حل می کنن.
صادقی کد 2380

چند تمرین ساده برای افزایش اعتماد به نفس

من یه دختر 30 ساله هستم که همیشه توی ارتباطاتم ناموفق هستم.
میتونی برام توضیح بدی نا موفق یعنی چی؟
یعنی موقع روبرو شدن با دیگران خصوصا افراد تازه ویا صحبت کردن برای جمع اضطراب زیادی دارم.
واکنشت توی این موقعیتها چیه؟
در بیشترمواقع سعی میکنم از روبرو شدن با چنین موقعیتهایی فرار کنم .
اگه مجبور شدی توی همچین فضایی باشی چی؟ چه واکنشی نشون میدی؟
اگه باالجبار تو همچین فضایی باشم نمی تونم تمام اون چیزایی که مد نظرمه رو به خوبی مطرح کنم. گاهی حتی فکر کردن به این موضوع که مثلا قراره برای یک عده از افراد صحبت کنم به شدت آزارم میده. من حتی نمی تونم عقایدمو مطرح کنم. خیلی پیش اومده که فکری توی ذهنم بوده ولی ترسیدم ابرازش کنم. هنگام صحبت كردن نمی تونم توی چشمان فرد مقابلم نگاه کنم. گاهی دستام میلرزه. می ترسم
چرا می ترسی؟
خوب می ترسم فکرم مورد نقد قرار بگیره یا مسخرم کنن، می ترسم موفق نباشم و مورد پذیرش قرار نگیرم، وقتی کسی نگاهم می کنه فکر می کنم داره به ضعفهام فکر می کنه. وقتی دیگران ازم تعریف میکنن احساس میکنم نظر واقعیشون رو نمی گن. توی جمع همش مراقب رفتارم هستم که مبادا خطایی ازم سر نزنه و دیگران تردم کنن این باعث اضطرابم میشه حتی بعضی وقتها صدای ضربان قلبم رو می شنوم. من همیشه فکر میکنم از دیگران پایین تر هستم .
پاسخ کلی
مشکل این دوست عزیز اعتماد به نفس پایینه که باعث ترس از حضور در جمع شده و برای شروع باید ابتدا زیر ساختهای شناختی اصلاح شود یعنی پذیریم که اعتماد بنفس حقیقی یعنی پذیرش خود بدون وابستگی به جهان خارج، رویدادها، موفقیتها، شكستها و افراد دیگر. همچنین باید بدانیم كه ارزش ما به عنوان یك انسان بستگی به داشتن وزن ایده آل، زیركترین و باهوشترین بودن، مشهوربودن، محبوب ترین بودن، سریع ترین بودن، بالاترین نمره و یا رتبه را داشتن، شوخ طبع ترین بودن، خوش لباس ترین بودن، بهترین خانه و ماشین را داشتن و بهترین دوستها را داشتن نبوده و تنها به خودمان بستگی دارد.
چند تمرین ساده
1.هنگامی که در موقعیت خاصی قرار دارید سعی نکنید آن را با موقعیتهای پیشین مقایسه کنید. همیشه خود را به خاطر اشتباهاتی که مرتکب شده اید عفو کنید.
2. بر روی نقاط ضعف خود تمرکز نکنید( مثل اینکه من چاق هستم ، نمی توانم روان و فصیح صحبت کنم و ...) ، هر انسانی نقاط ضعف خاص خود را دارد.
3. اگر در حضور دیگران مرتکب خطا شدید و دیگران خندیدند شما هم بخندید همین خنده به ذهن شما فرصت می دهد که خود را جمع و جور کند. خود را تحقیر و و سرزنش نکنید.
4. نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنید. ایده آل گرایی خوب است اما توجه داشته باشید که ما نمی تونیم در تمام زمینه ها بهترین باشیم. پسخود را بر اساس یك سری استانداردهای منطقی و دور از دسترس مورد قضاوت قرار ندهید.
5.به نظر دیگران احترام بگذارید اما یاد بگیرید كه شما یك انسان منحصر بفرد بوده و تنها خود شما مسئول تصمیم گیریهای زندگیتان میباشید.
6. در زندگی خود دقیق ، فعال و با پشتکار باشید و اهداف مشخصی برای خود تعریف کنید. به راحتی برنامه‌ها و اهداف خود را تغییر ندهید و در ادامه برنامه‌های خود برای رسیدن به اهدافتان مصر باشید و بیاموزید كه با پشتكار و سماجت قادر خواهید بود به موفقیت دست یابید و خودتان تعیین كننده مفهوم موفقیت باشید.
7. احساسات خود را صادقانه و راحت بیان کنید. در وقت مناسب نه بگوئید. . در مقابل رفتارهای نامناسب دیگران واکنش نشان دهید و در صورت نیاز ابراز عقیده کنید و یا از عقیده مطرح شده دفاع کنید. به طور کلی سعی کنید روی پای خودتان بایستید.
8. هنگام صحبت کردن از تماس چشمی و نگاه قدرتمند استفاده کنید. سعی کنید به طور مستقیم ولی نه خیره به چشمان دیگران نگاه کنید. یادتان باشد نگاه سطحی و گذرا زننده است.
9. به حالات بدن و چهرۀ خود توجه کنید. اگر روی صندلی نشسته اید خیلی راحت تکیه دهید. از بازی کردن با انگشتان یا وسایل مختلف خودداری کنید . مراقب حالات صورت خود نیز باشید. چهره خود و خطوط آن را جدی نمایش دهید و توانمند جلوه کنید. سر خمیده به پائین ، شانه‌های افتاده و بدن جمع شده، چشم‌هایی خیره به زمین ، ناتوانی شما را نمایش می‌دهد.
10. روان صحبت کنید. بلند صحبت کنید و قاطعیت خود را در صدایتان به نمایش بگذارید. بلندی و لحن صدای شما ، اثرات فزاینده در ابراز وجود شما دارد. طرز استفاده از صدا در برقراری روابط موثر بسیار مهم است. سرعت حرف زدنتان را نیز کنترل کنید. . صریح ، آشکار ، دقیق و محکم سخن بگویید. بلند صحبت کردن همراه با قاطعیت را در تنهایی تمرین کنید.
11. در ابراز وجود کردن، توجه به پیام گوینده نیز ضروری است. باید ببینید طرف شما دارد درباره چه موضوعی صحبت می کند. نکات مهم صحبت او چیست و روی چه چیزهایی تاکید بیشتری دارد. شاید مقصود او چیز دیگری باشد. به نکات ضعف و قدرت او در ارتباط نیز پی ‌ببرد. مطمئن باشید او هم چندان راحت اقدام به چنین در خواستی از شما نکرده ‌است و او نیز در موقعیت چندان راحتی نیست. از این نکات می‌توانید بهره مفیدی برای دفاع از حق خود ببرید.
هدی صادقی کد2380

۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه

نامزدی طولانی

سؤال : سلام . من یک دختر 25 ساله هستم که 6 سال قبل با پسری که تقریبا هم سن خودم بود آشنا شدم . آن موقع من دانشجوی دورۀ کارشناسی بودم و او دیپلم داشت . ما خیلی از هم خوشمان می آمد و به قصد ازدواج به هم نزدیک تر شدیم . خانوادۀ او در میهمانی ها مرا عروس خود معرفی می کردند و خانواده هایمان باهم رابطۀ خوبی داشتند . ظاهرا مشکل خاصی سر راه ما نبود ولی هر بار که حرف از زمان خواستگاری رسمی و گذاشتن قراری برای نامزدی و عقد می شد ، یک اتفاقی می افتاد و بهانه ای می تراشیدند . من صبر کردم تا او به سربازی برود و سپس دنبال شغل بگردد، بعد برای تعویض خانه گفتند صبر کن ، صبر کردم . یک روز یکی از بستگانشان فوت کرد و من یک سال دیگر برای رسمی شدن منتظر شدم. من همۀ این خلف وعده ها را می دیدم و تحمل می کردم . کم کم صبرم تمام شد و هر روز عصبی تر می شدم ، حتی کارم به خوردن قرص اعصاب رسید . من به پیشنهاد و به خاطر او درسم را هم نیمه تمام گذاشتم و به فوق دیپلم رضایت دادم . گرچه اوایل ما در بسیاری از موارد با هم توافق داشتیم و سلیقه هایمان به هم نزدیک بود ؛ ولی هرچه که می گذشت از هم دورتر می شدیم . شغل او به سرمایۀ پدرش بستگی دارد ، به همین جهت خیلی تحت تأثیر خانواده اش قرار دارد . آخرین قرارمان عید امسال بود ، ولی فروردین هم تمام شد وخبری ازخواستگاری نشد و حتی راجع به این تأخیر حرفی هم نزدند . من بالاخره ناراحت و عصبی شدم و با او دعوایم شد .او می گفت تا اخلاقت را درست نکنی من با تو نامزد نمی شوم . مدتی است که روابط ما سرد شده و با هم قهر هستیم . می خواهم به خانه شان بروم و همۀ حرفهای نزده را به آنها بگویم . شما مرا راهنمایی کنید که چه کار کنم و چه بگویم که آنها متوجه شوند که من در این میان خیلی آسیب دیده ام ؛ گرچه نمی خواهم آنها فکر کنند که می خواهم خودم را به پسرشان تحمیل کنم .
پاسخ : دخترم از حرفهایت معلوم است که در انتخاب این فرد به عنوان یک همسر صداقت داشته و متعهد بوده ای؛ ولی در این انتخاب عجله کرده ای. یک پسر 19 ساله در اجتماع ما ، در اکثر موارد به بلوغ کامل عاطفی و فکری نرسیده و همچنین از نظر مالی کاملا وابسته به خانواده است . به همین جهت با گذشت زمان از نظر فکری و عاطفی در او تغییرات مهمی پیش می آید . برای کسب استقلال مالی نیز به زمان زیادی نیاز دارد که اگر این آمادگی در او ایجاد نشده باشد ، به او فشار زیادی می آورد. اصولا طول کشیدن زمان نامزدی نیز چنین اختلافات خانوادگی به همراه دارد. آن چه که مسلم است تو در این رابطه فشار زیادی را تحمل کرده ای ولی به هر حال ساعات خوشی هم در این مدت داشته ای و دوست داشتن را تجربه کرده ای و تجربیات دیگری هم به دست آورده ای . اگر او و خانواده اش به این نتیجه رسیده اند که شما برای هم مناسب نیستید ، گرچه این جدایی در حال حاضر به شما آسیب می رساند ولی ممکن است در آینده به نفع شما باشد . پسری که نمی تواند به طور مستقل از خانواده تصمیم بگیرد و وابسته باقی مانده است ، در زندگی با همسرش دچار مشکل خواهد شد . گذاشتن جلسه ( البته بهتر است بیرون از منزل آنها باشد )و صحبت کردن در این مورد بسیار مناسب است ؛ ولی ایکاش زود تر به این فکر می افتادی . در ضمن بهتر است از خانواده ات هم کمک بگیری تا کمی جدی تر به این مسأله نگاه کنند . شما می توانی قبل از جلسه تمام احساست منفی خود را راجع به این دوران ، برای خودت روی کاغذ بیاوری و سپس عشق و محبت خود را هم در این نامه ابراز کنی تا در جلسه تحت تأثیر احساسات قرار نگیری و پرخاش نکنی و عصبانی نشوی، چون کسی که پرخاش می کند معمولا گناهکار شناخته می شود . می توانی شرایطی را که هر دو تان برای ادامۀ این دوستی تعیین کرده بودید ، روی کاغذ یاداشت کنی و همچنین وعده های داده شده و انجام نشده را بنویسی که روی آن ها بحث کنید تا مشخص شود که از چه موقع این اختلافات پیش آمده و چه کسی به تعهداتش عمل نکرده است . شاید در بعضی موارد سوء تفاهمی پیش آمده و در مورد آن صحبت نشده است . اگر در این جلسه سوءتفاهمات رفع شد و دو باره روابط شما به صورت اول در آمد که چه بهتر ؛ ولی اگر اختلافات عمیق تر از آن بود ، هر چه این رابطه زودتر قطع شود بهتر است . البته این جلسه برای او هم مفید خواهد بود زیرا حداقل متوجه اشکالات خود شده و مسؤلیت بیشتری در روابط بعدی خود احساس خواهد کرد . شما جوان هستید و فرصت ازدواج بهتری برایتان امکان پذیر است . ولی این بار به خودتان فرصت بدهید تا مسألۀ حل نشده ای از این رابطه برایتان باقی نماند . به امید موفقیت و خوشبختی.
منصوره اربابی
مشاور روان شناسی و خانواده – کد 3160

۱۳۸۹ خرداد ۱۲, چهارشنبه

فرشته ای به نام ... ؟


کودکی که آمادۀ تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید : می گویند ، شما فردا مرا به زمین می فرستید ، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم ؟
خداوند پاسخ داد : من از میان خیل عظیم فرشتگان ، یکی را برای تو در نظر گرفته ام . او در انتظار توست و از تو نگهداری خواهد کرد .
کودک دوباره پاسخ داد : اما اینجا در بهشت ، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند .
خداوند گفت : فرشته برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد . تو عشق را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود کودک ادامه داد : من چطور می توانم بفهمم مردم چه می گویند ، وقتی زبان آنها را نمی فهمم ؟
خداوند او را نوازش کرد و گفت : فرشتۀ تو شیرین ترین و زیباترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی ، در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی .
کودک سرش را برگرداند و پرسید : شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند . چه کسی ازمن محافظت خواهد کرد؟
خداوند ادامه داد : فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد ، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود . کودک با نگرانی ادامه داد : اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم شد .
خداوند گفت : فرشته ات دربارۀ من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت . اگرچه من همیشه در کنار تو خواهم بود . در آن هنگام ، بهشت آرام بود . اما صدایی از زمین شنیده می شد . کودک می دانست که به زودی باید سفرش را آغاز کند . او به آرامی یک سوال دیگر از خدا کرد : خدایا اگر من باید همین الان بروم ، لطفا نام فرشته ام را به من بگویید .
خداوند بار دیگر او را نوازش کرد و پاسخ داد : نام فرشته ات اهمیتی ندارد ، به راحتی می توانی او را مادر صدا کنی !

روز مادر و روز زن مبارک
فرناز زرساز